فیلم/شعرخوانیاستادبیابانکیدر«برآستاناشک»
شعر خوانی استاد سعید بیابانکی در مراسم شب های شعر آئینی «بر آستان اشک» که به مدت پنج شب در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد.
دانلود
تا داشته ام، فقط تو را داشته ام با نام تو قد و قامت افراشته ام بوی صلوات می دهد دستانم از بس که گل محمدی کاشته ام *** پیوسته نماز در قیامست، حسین فتاد و دو حج ناتمامست، حسین عمریست که دور مرقدش می گردیم آیینه مسجدالحرامست، حسین *** برپا شده است در دل من خیمه غمی جانم چه نوحه و چه عزا و چه ماتمی عمری است دلخوشم به همین غم که در جهان غیر از غمت نداشته ام یار و همدمی بر سیل اشک خانه بناکرده ام ولی این بیت سست را نفروشم به عالمی گفتی شکار آتش دوزخ نمی شود چشمی که در عزای تو لب تر کند نمی دستی به زلف دسته زنجیرزن بکش آشفته ام میان صفوف منظمی می خوانی ام به حکم روایات روشنی می خواهمت مطابق آیات محکمی ذی الحجه اش درست به پایان نمی رسد تقویم اگر نداشته باشد محرمی *** ای آب نمی از نم باران دو دستت قربان تو و غیرت ویران دو دستت دریا چو گدا ملتمس افتاده به پایت چشمش به کرامات فراوان دو دستت انداختن چنگ پر از وسوسه ی آب بیتالحزن نظم پریشان دو دستت مردانگی و غیرت و دلباختگی را باید که بسنجند به میزان دو دستت دست از دل و دامان کریمان جهان شست آن دست که شد دست به دامان دو دستت *** کیست این کز لب دیوار من آویخته زلف تاکوش، شیشه به دست، از همه سو ریخته زلف کیست این راز پریشانی من در موهاش تکیه گاه سر شوریده من بازوهاش کیست این عطر غزل میوزد از پیرهنش ای صبا مرحمتی کن بشناسان به منش این که میخندد و میخواند و میرقصد و مست میرود بوی خوش پیرهنش دست به دست نازپرداز همه نازفروشان زمین ساقی، اما ز همه تشنهلبان تشنهترین نشئهافزای دل و جان خماران مستیش دستگیر همه ی خستهدلان بی دستی ش کیست این سروقد تشنهلب مشک به دوش؟ این که بیاوست چراغ شب مستان خاموش ؟ این که آتش لب و دریا دل و مشکین کله است؟ کیست این شب همه شب ماه شب چارده است؟ گره واکردن از آن زلف سیه لازم نیست حتم دارم که به جز ماه بنیهاشم نیست
دیدگاه تان را بنویسید