وداع آخر سیدالشهدا به روایت شهید مطهری/ خطبه شورانگیز امام حسین(ع) در صبح عاشورا/ پلی به سوی خدا با گریه بر خون خدا/ صوت: روضه آیت الله جوادی آملی + مرثیه‌خوانی میرداماد، بنی فاطمه، خلج، کریمی، طاهری و پناهی در شهادت سالار شهیدان

کد خبر: 301788

چندین واى بر شما باد! ما را فرو گذاشتید و یارى ما را ترک نمودید در حالتى که هنوز شمشیر‌ها از غلاف بیرون نیامده و دل‌ها آرام است و رأى‌ها بر شعله ور شدن اثر جنگ استوار نگردیده بود. همانا خود به سوى فتنه شتافتید مانند مگسى که پرواز کند و از هر کرانه بر فساد گرد آمدید و همدیگر را خواندید مانند پروانه که بر آتش فرو ریزد.

وداع آخر سیدالشهدا به روایت شهید مطهری/ خطبه شورانگیز امام حسین(ع) در صبح عاشورا/ پلی به سوی خدا با گریه بر خون خدا/ صوت: روضه آیت الله جوادی آملی + مرثیه‌خوانی میرداماد، بنی فاطمه، خلج، کریمی، طاهری و پناهی در شهادت سالار شهیدان
حسینیه «فردا»: سال نوی عربی تازه می‌شود و داغ شیعیان و آزادگان جهان نیز تازه. باز این چه شورش است که در خلق عالم است ... عالم دوباره به تکاپوی اقامه عزا برای خون خدا افتاده است و در این بین، چند سطری را میهمان حسینیه «فردا» باشید تا در کنار هم به ذکر مصیبت و آمیختن شور و شعور حسینی بپردازیم ... السلام علیک یا اباعبدالله ...
پخش زنده از حرم امام حسین (علیه السلام)
برای مشاهده تصاویر زنده و مستقیم از حرم امام حسین (علیه السلام)، می توانید از پخش زیر استفاده کنید:
صوت روضه آیت الله جوادی آملی
وداع سیدالشهدا علیه السلام با اهل حرم به روایت شهید مطهری
شجاعت و قوت قلبى که ابا عبد الله در روز عاشورا از خود نشان داد،همه[شجاعان] را فراموشاند.این،سخن راویان دشمن است.راوى گفت:«و الله ما رایت مکثورا قط قد قتل اهل بیته و ولده و اصحابه اربط جاشا منه‏»به خدا قسم در شگفت‏بودم که این چه دلى بود،چه قوت قلبى بود؟!یک آدمى که اینچنین دل شکسته باشد که در جلوى چشمش تمام اصحاب و اهل بیت و فرزندانش را قلم قلم کرده باشند و اینچنین قوى القلب باشد! من که نظیرى برایش سراغ ندارم.
در روز عاشورا ابا عبد الله نقطه‏اى را به عنوان مرکز انتخاب کرده بود،یعنى وجود مقدس ابا عبد الله ابتدا آنجا مى‏ایستاد و بعد حمله مى‏کرد.به طور قطع و مسلم و بر طبق همه تواریخ،کسى جرات نکرد تن به تن با ابا عبد الله بجنگد.البته ابتدا چند نفر آمدند،جنگیدند،ولى آمدن همان و از بین رفتن همان.پسر سعد فریاد کرد:چه مى‏کنید؟!«ان نفس ابیه بین جنبیه‏»(یا«ان نفسا ابیة بین جنبیه‏»)این،پسر على است، روح على در پیکر اوست،شما با چه کسى دارید مى‏جنگید؟!با او تن به تن نجنگید.دیگر جنگ تن به تن تمام شد.
آن وقت جنگى که از طرف آنها نامردى بود شروع شد،سنگ پرانى،تیر اندازى.جمعیتى در حدود سى هزار نفر مى‏خواهند یک نفر را بکشند.از دور ایستاده‏اند،تیر اندازى مى‏کنند یا سنگ مى‏پرانند.همینها وقتى که ابا عبد الله حمله مى‏کرد،درست مثل یک گله روباه که از جلوى شیر فرار مى‏کند،فرار مى‏کردند.ولى حضرت حمله را خیلى ادامه نمى‏داد یعنى نمى‏خواست فاصله‏اش با خیام حرمش زیاد شود.غیرت حسین اجازه نمى‏داد که تا زنده است کسى به اهل بیتش اهانت کند.مقدارى که حمله مى‏کرد و آنها را دور مى‏ساخت، بر مى‏گشت،مى‏آمد در آن نقطه‏اى که آن را مرکز قرار داده بود.آن نقطه،نقطه‏اى بود که صدا رس به حرم بود،یعنى اهل بیت اگر چه حسین را نمى‏دیدند ولى صدایش را مى‏شنیدند.
براى اینکه زینبش مطمئن باشد،براى اینکه سکینه‏اش مطمئن باشد،براى اینکه بچه‏هایش مطمئن باشند که هنوز جان در بدن حسین هست،وقتى که مى‏آمد در آن نقطه مى‏ایستاد،آن زبان خشک در آن دهان خشک به حرکت مى‏آمد و مى‏گفت:«لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم‏»یعنى این نیرو از حسین نیست،این خداست که به حسین نیرو داده است،هم شعار توحید مى‏داد و هم به زینبش خبر مى‏داد که زینب جان!هنوز حسین تو زنده است.به خاندانش دستور داده بود که تا من زنده هستم کسى حق ندارد بیرون بیاید.لذا همه در داخل خیمه‏ها بودند.
ابا عبد الله دو بار براى وداع آمدند.یک بار آمدند،وداع کردند و رفتند.بار دوم به این ترتیب بود که ایشان رفتند به طرف شریعه فرات و خودشان را به آن رساندند.در این هنگام شخصى صدا زد:حسین!تو مى‏خواهى آب بنوشى؟!ریختند به خیام حرمت.دیگر آب نخورد و برگشت.آمد براى بار دوم با اهل بیتش وداع کرد(ثم ودع اهل بیته ثانیا).چه جمله‏هاى نورانى‏اى دارد!رو مى‏کند به آنها که:اهل بیت من!مطمئن باشید که بعد از من شما اسیر مى‏شوید،ولى کوشش کنید که در مدت اسارتتان یک وقت کوچکترین تخلفى از وظیفه شرعى‏تان نکنید.مبادا کلمه‏اى به زبان بیاورید که از اجر شما بکاهد.
ولى مطمئن باشید که این،پایان کار دشمن است،این کار،دشمن را از پا در آورد«و اعلموا ان الله منجیکم‏»بدانید که خدا شما را نجات مى‏دهد و از ذلت‏حفظ مى‏کند.این خیلى حرف است:اهل بیت من!شما اسیر خواهید شد ولى حقیر و ذلیل نخواهید شد،اسارت شما هم اسارت عزت است.به همین جهت‏بود که وقتى در کوفه مردم به رسم صدقه به اطفال گرسنه اسرا نان مى‏دادند،زینب نمى‏گذاشت قبول کنند.اسیر بودند ولى هرگز حاضر نشدند خوارى را تحمل کنند.شیر را هم در زنجیر مى‏کنند ولى شیر در زنجیر هم که باشد شیر است،روباه آزاد هم که باشد روباه است.
بار دوم که امام آمد،اهل بیت‏خوشحال شدند،دوباره با ابا عبد الله خداحافظى کردند.باز به امر ابا عبد الله از خیمه‏ها بیرون نیامدند.
بعد از مدتى یکدفعه باز صداى شیهه اسب ابا عبد الله را شنیدند،خیال کردند حسین براى بار سوم آمده است تا با اهل بیتش خدا حافظى کند(گریه استاد)ولى وقتى بیرون آمدند اسب بى صاحب ابا عبد الله را دیدند(گریه شدید استاد).دور اسب ابا عبد الله را گرفتند.هر کدام سخنى با این اسب مى‏گوید.طفل عزیز ابا عبد الله مى‏گوید:اى اسب! «هل سقى ابى ام قتل عطشانا؟»من از تو یک سؤال مى‏کنم:پدرم که مى‏رفت،با لب تشنه رفت(گریه استاد)،من مى‏خواهم بدانم که آیا پدرم را با لب تشنه شهید کردند یا در دم آخر به او یک جرعه آب دادند؟(گریه استاد).
اینجاست که یک منظره دیگرى رخ مى‏دهد که قلب مقدس امام زمان را آتش مى‏زند:«و اسرع فرسک شاردا محمحما باکیا، فلما راین النساء جوادک مخزیا و ابصرن سرجک ملویا خرجن من الخدور ناشرات الشعور على الخدور لاطمات‏» (1) روضه امام زمان است،مى‏گوید:جد بزرگوار!اهل بیت تو به امر تو از خانه بیرون نیامدند اما وقتى که اسب بى صاحبت را دیدند موها را پریشان کردند،همه به طرف قتلگاه تو آمدند(گریه استاد).
و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم،و صلى الله على محمد و اله الطاهرین.
نسالک اللهم و ندعوک باسمک العظیم الاعظم الاعز الاجل الاکرم یا الله...اللهم ارزقنا توفیق الطاعة و بعد المعصیة و صدق النیة و عرفان الحرمة و اکرمنا بالهدى و الاستقامة و سدد السنتنا بالصواب و الحکمة و املا قلوبنا بالعلم و المعرفة.
خدایا!ما را حسینى واقعى قرار بده،ما را آشنا به روح نهضت‏حسینى قرار بده،پرتوى از آن روح مقدس بر دلهاى همه ما بتابان،ما را به روح حسینى زنده بگردان.
خدایا!انوار معرفت‏خودت را بر قلبهاى ما بتابان،دلهاى ما را محل محبت‏خود قرار بده.
خدایا!ما را از افراد واقعى پیغمبر خودت قرار بده،دست ما را از دامان ولاى واقعى على مرتضى و اولاد طاهرینش کوتاه مفرما،قلب مقدس امام زمان را از همه ما راضى بگردان.
و عجل فى فرج مولانا صاحب الزمان.
پى‏نوشت:
1) بحار الانوار،ج 101/ص 204.
کتاب: مجموعه آثار ج 17 ص 191
نویسنده: شهید مطهرى
خطبه شورانگیز امام حسین علیه السلام در صبح عاشورا
حسین علیه السلام خطبه می‌خواند هنوز امید داشت که این قوم عنود راهنمایی شوند تا لحظه آخر عمرش هم امید داشت که هدایت شوند ...
... راوى گوید: لشکر عنید عمر نحس پلید سوار شدند، پس حضرت دستور دادند تا جناب بُریر بن خُضَیْر، اَشْقیا را موعظه نماید و آن مؤمن ناصح در مقابل آن گروه طالح شرط موعظه و نصیحت را به جا آورد ولى آن‌ها گوش به نصایح او ندادند و ایشان را متذکّر ساخت ولى نفعى نبردند؛ پس خود آن حضرت به نفس نفیس مقدّس بر شتر خویش و به قولى بر اسب خود سوار گردید و از ایشان بخواست که ساکت شوند، پس ساکت شدند.
آنگاه امام علیه السّلام حمد و ثناى الهى نمود و ذکر خدا به آنچه که ذات مقدّس حق را سزاوار است به جا آورد و بر ملائکه و انبیا و مُرسلین، درود فرستاد و در گفتار و طلاقت لسان شرط بلاغت بیان را به ‌‌نهایت رسانید سپس این کلمات را فرمود: اى مردم! زیان و سختى بر شما باد! هر آینه آن هنگام که سرگردان و حیرانید از ما طلب فریادرسى کردید (شاید مراد آن حضرت طغیان معاویه لَعَنَهُ اللّهُ باشد در زمان خلافت على علیه السّلام که اهل کوفه مبتلا به طغیان و فساد او بودند و محتمل است که زمان کفر و جاهلیّت باشد که در تیه ضلالت همه خلق، حیران بودند و به شمشیر على علیه السّلام به شاهراه هدایت رسیدند). پس ما مرکب هاى خود را راندیم و با شتاب به سویتان آمدیم از براى آنکه به فریادتان برسیم (یعنى از مذلّت کفر یا از قید طغیان معاویه، شما را خلاص نماییم) ولى شما بر روى ما شمشیر کشیدید. که آن شمشیر از خود ما در دست شما بود و شعله ور نمودید بر سوزانیدن ما آتشى را که ما خود بر سوزانیدن دشمنان خود و دشمنان شما، افروخته بودیم.
اى مردم! شما جمع شده‌اید براى یارى و نصرت آنانکه اعداى شمایند (بنى اُمیّه) و همراه شدید بر ضرر و هلاکت آن کسانى که فى الحقیقة دوستان و خیر خواهان شما بودند (اهل بیت علیهم السّلام) با آنکه بنى امیّه هیچ عدل و دادى در میان شما واقع نساختند و هیچ گونه آرزوى شما را بر نیاوردند؛ آرام باشید و پا از گلیم خود بیرون نگذارید. چندین واى بر شما باد! ما را فرو گذاشتید و یارى ما را ترک نمودید در حالتى که هنوز شمشیر‌ها از غلاف بیرون نیامده و دل‌ها آرام است و رأى‌ها بر شعله ور شدن اثر جنگ استوار نگردیده بود. همانا خود به سوى فتنه شتافتید مانند مگسى که پرواز کند و از هر کرانه بر فساد گرد آمدید و همدیگر را خواندید مانند پروانه که بر آتش فرو ریزد. خدایتان از رحمت دور کناد ، اى نا‌آزاد مردان این امّت و بى نام و ننگان طوائف (یا باقیماندگان جنگ احزاب) و بى اعتنایان به کتاب خدا و تحریف کنندگان کلمات حقّ و خویشاوندان گناه و ریزهاى آب دهان شیطان و خاموش کنندگان چراغهاى سنّت و هدایت؛ آیا این جماعت بنى امیّه را مددکارید و از نصرت چون ما اهل بیت دورى مى جویید؟ همانا کار شما همین است. به خدا سوگند که غَدْر و مَکْر شما قدیمى است و بیخ درخت وجودتان بر غَدّارى بسته شده و بر مَکّارى شاخه برآورده است؛ همانا آن درخت پلیدى را مانید که چون باغبان و آن کس که آن را پرورش داده، از آن تناول کند گلویش را سخت فرو گیر و اگر ستمکار از آن غاصبانه خورد بر ایشان گوارا شود.
اینک عبید اللّه زنا‌زاده فرزند زنا‌زاده پا استوار نموده که من یکى از دو مطلب را اختیار نمایم: یکى کشته شدن و دیگرى ذلیل او بودن؛ اختیار ذلّت و خوارى از سجیّه ما بسیار دور است نه آن را خدا و رسولش بر ما مى پسندد و نه مؤ منان پاک دین و نه آن دامن‌ها که از لوث دنائت پاکیزه است و نه صاحبان همّت عالیه و نه آن نفوس که دریغ دارند و ترجیح نمى دهند فرمانبردارى نانجیبان را بر آنکه چون جوانمردان بزرگ همّت در میدان جنگ به مردانگى کشته گردند. آگاه باشید که من با این عشیره خویش با وجود یاران کم، براى جنگ با شما آماده‌ام؛ پس آن سرور مردان روزگار و فرزند حیدر کرّار وصل نمود کلام خود را به ابیات فروة بن مسیک مرادى: ((فَاِنْ نَهْزِمْ...))؛ یعنى هرگاه ما را غلبه و نصرت نصیب گردد و دشمن را شکست دهیم، شیوه ما از قدیم ظفر یافتن بر خصم بوده و اگر مغلوب و مقتول شویم، شکست خوردن از جانب ما نخواهد بود؛ زیرا عادت ما بر جُبْن و بد دلى نیست بلکه مرگ ما رسیده و نوبه ظفر یافتن به مقتضاى گردش روزگار، دشمنان ما را بوده است وشیوه روزگار بر آن است که اگر شتر مرگ سینه خویش را از در خانه مردمانى بلند نمود و از آنجا جابرخاست ناچار بر در خانه دیگرى خواهد نشست و زانو بر زمین خواهد زد. بزرگان قوم من از دست شما دچار مرگ نشدند، چنانکه در قرنهاى دیرین نیز مردم دچار مرگ گردیده‌اند. اگر پایندگى در دنیا مر پادشاهان را می‌سّر بودى، البتّه ما نیز پایدار بودیم و چنانکه اگر بقاء مردمان کریم را ممکن باشد، ما نیز در دنیا باقى بودیم؛ پس به شماتت کنندگان بگو که از مستى غرور به خود آیند و از شماتت ما خود دارى نمایند؛ زیرا مرگى که ما را در بر گرفته، آن‌ها را نیز در بر خواهد گرفت.
امام حسین علیه السّلام پس از خواندن این اشعار، فرمود: به خدا سوگند! پ س از این فتنه که انگیزید و خون مرا به ناحق بریزید، کامران نخواهید بود الاّ به اندازه آن مقدار که کسى بر اسب نشیند، که دور زمانه بر شما دگرگون شود و روزگار مانند سنگ آسیا، شما را به گردش آورد و چنان در اضطراب افکند که در سرگردانى مانند چرخى باشید که گرد محور خود بگردد و اینکه خبر دادم، عهد و پیمان پدر بزرگوارم امیرمؤ منان علیه السّلام است که از جدّم رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله فراگرفته بود خطابات حضرت نوح علیه السّلام را که به قوم خود مى گفته، آن گروه را به‌‌ همان کلمات مخاطب فرمود که اکنون شما آراى خود را مصمّم باشید و شُرکاى خود را که از براى خداى تعالى قرار داده‌اید، فراهم آورید. پس از این، بدى و شئامت کارتان بر خودتان مخفى نخواهد ماند.
سپس حکم خویش بر من جارى نمایید و مرا چنانکه نمى خواهید مهلت دهید، ندهید که من توکّل بر خدایى نموده‌ام که پروردگار من و شماست و هیچ چرنده اى نیست مگر اینکه زمام امرش در دست پروردگار است. خداوندا، باران رحمت را از ایشان بازگیر و سالهاى قحط و خشکسالى را مانند سالهاى خشکسالى عصر حضرت یوسف علیه السّلام بر این مردم بگمار و جوان بنى ثقیفى را بر آن‌ها مسلّط کن (مراد ((مُختار)) یا ((حَجّاج)) است) که شرب ناگوار مرگ را به آن‌ها بچشاند؛ زیرا این مردم به ما دورغ گفتند و ترک یارى ما نمودند و تویى پروردگار ما و بر تو توکّل کردیم و به تو رو آورده‌ایم و بازگشت هر بنده اى به سوى تو خواهد بود.
امام حسین علیه السّلام پس اداى این کلمات از مرکب پیاده شد و اسب خاص رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله را که مسمّى به ((مرتجز)) بود طلب فرمود و بر آن اسب سوار شد و به قصد جدال وعزم قتال قلیل، لشکر خود را بیاراست.
توضیح: این متن را می توانید از الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص: 98-99 مطالعه نمایید.
پلی به سوی خدا با گریه بر خون خدا

یکی از عواملی که انسان را به موفق به توبه می‌کند، گریه بر حضرت سیدالشهدا علیه السلام می‌باشد که رحمت واسعه پروردگار را شامل حال او می‌گرداند. گریه بر امام حسین علیه السلام از اهمّ عبادات بلکه نزدیک‌ترین راه برای رسیدن به معرفت حق تعالی است. و با گریه بر سرور شهیدان علیه السلام انسان با خاتم الانبیاء و آل ایشان علیهم السلام که بالا‌ترین رتبه و درجه را نزد پروردگار دارند، هم نشین می‌گردد .

صادق آل محمد علیه السلام می‌فرمایند :

" انَّ المُحِبَّ لِمَنْ أحَبَّ مُطیعٌ " [1]

کسی که بر امام حسین علیه السلام گریه می‌کند، با آن حضرت مرتبط می‌شود، رنگ آن حضرت را می‌گیرد و آن رنگ الهی است که :

" وَ مَنْ أحسَنُ مِن الهِه صَبغَهً " [2]

" و چه رنگی از رنگ خدایی نیکو‌تر است "

و هم چنین در حدیثی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله داریم که فرمودند :

" هیچ مؤمنی متذکّر حضرت سید الشهداء نمی‌شود مگر آنکه گریان شود " [3]

۱ .محمد بن مسلم نقل می‌کند که امام باقر علیه السلام فرمودند :

هر مومنی که برای کشته شدن امام حسین علیه السلام گریه کند تا اشک بر گونه‌هایش جاری شود،

"... بَوَّأهُ اللهُ بِ‌ها غُرَفاً فی الجَنَّهِ یَسکُنُ‌ها أحقاباً" [4]

".... خداوند او را در غرفه‌های بهشتی جای دهد که همیشه در آنجا ساکن باشد ."

۲ . فُضیل بن یسار نقل می‌کند که امام صادق علیه السلام فرمودند :

" نزد هر کس یادی از ما اهل بیت شود، و از چشمانش ـ ولو به قدر بال مگس ـ اشک بیاید، گناهانش آمرزیده شود هرچند مانند کف دریا زیاد باشد ." [5]

۳ . درحدیث مناجات حضرت موسی علیه السلام با خداوند آمده است که حضرت موسی علیه السلام عرض کرد : " خدایا چرا امّت محمد صلی الله علیه و آله را بر سایر امّت‌ها فضیلت دادی؟ خدای متعال فرمود: به خاطر ۱۰ خصلت. نماز، زکات، روزه، حج، جهاد، جمعه، جماعت، قرآن، علم و عاشورا .

حضرت موسی گفت: پروردگارا، عاشورا چیست؟ فرمود: گریه و تباکی و مرثیه و عزاداری بر مصیبت فرزند محمد مصطفی صلی الله علیه و آله .

ای موسی در آن زمان هیچ بنده‌ای نیست که گریه یا تباکی بر عزای فرزند مصطفی صلی الله علیه و آله نماید، مگر اینکه بهشت برای او حتمی است .

سوگند به عزّت و جلالم! هیچ مرد و زنی نیست که در روز عاشورا یا غیر آن برای عزای حسین علیه السلام قطره‌ای اشک بریزد مگر اینکه برای او پاداش صد شهید نوشته شود." [6]

۴ . حضرت رضا علیه السلام خطاب به ریّان فرمودند :

" ای پسر شبیب! اگر بر حسین علیه السلام گریه کنی چندان که اشک تو بر گونه‌هایت روان گردد، خداوند هر گناهی که کرده باشی، کوچک یا بزرگ، اندک یا بسیار، بیامرزد." [7]

۵ .أبان بن تغلب نقل می‌کند که امام صادق علیه السلام فرمودند :

" نَفَسُ المهمُوم لِظُلمِنا تسبیحٌ، وَ هَمُّهُ لَنا عبادهٌ، و کتمانٌ سِّرنا جهادٌ فی سبیل اللهِ " [8] " کسی که به جهت ستمی که به ما شده محزون باشد، نفس کشیدن او تسبیح خداوند است، و نگرانی او برای ما عبادت است، و مخفی داشتن اسرار ما جهاد در راه خداست .

آنگاه امام صادق علیه السلام فرمودند: باید این حدیث شریف را با طلا نوشت . "

۶ .زید شحام گوید :

" با جماعتی از اهل کوفه در حضور امام صادق علیه السلام بودم که جعفر بن عفّان وارد شد، آن حضرت او را نزد خود خواندند، آنگاه فرمودند: به من خبر رسیده که تو در مرثیهٔ حسین علیه السلام نیکو شعر می‌گویی .

عرض کرد: آری، خداوند مرا فدای شما گرداند. فرمودند: شعری بخوان او شعری خواند و آن جناب و کسانی که گرداگرد او بودند گریستند، و اشک بر صورت و محاسن آن حضرت جاری شد .

آنگاه فرمودند:‌ای جعفر! به خدا سوگند ملائکه مقرّب خدا حاضر شدند و سخن تو را دربارة حسین علیه السلام شنیدند، و هم چون ما بلکه بیشتر از ما گریستند ..

بدون شک خداوند در این ساعت بهشت را با تمامی نعمت‌های آن بر تو واجب گردانید و تو را آمرزید.‌ای جعفر آیا بیش از این بگویم؟ عرض کرد: آری‌ ای سید من ! فرمودند: هیچ کس نیست که دربارهٔ حسین علیه السلام شعری بگوید و بگرید و بگریاند، مگر آنکه خداوند بهشت را بر او واجب گرداند و او را بیامرزد." [9]

۷ . امیر المؤمنین علیه السلام می‌فرمایند :

" روز قیامت هر دیده‌ای گریان و هر چشمی بی‌خواب و خوفناک است، مگر دیدهٔ کسی که خداوند او را به سه کرامت و بزرگی مخصوص فرموده و بر گرفتاری‌های حضرت حسین (علیه السلام) و خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) گریسته باشد ". [10]

۸ . بعد از شهادت حضرت سید الشهداء علیه السلام ابلیس لعین از خوشحالی پرواز کرد و تمام زمین را بگشت، و یاران خود را جمع کرد و به آن‌ها گفت:‌ای گروه شیاطین! امروز به آرزوی خود رسیدیم و مردم را جهنمی کردیم، مگر کسی که در این مصیبت گریه کند وبه دوستی آل محمد صلی الله علیه و آله پای بند باشد . پس تا می‌توانید مردم را به اشک اندازید و ازاین مصیبت باز دارید، تا زحمت ما به هدرنرود. [11]

فوائد گریه بر حضرت سید الشهداء علیه السلام

۱ . برای گریه کننده بر حضرتش گناهی باقی نمی‌ماند .

۲ . گریه نکردن بر امام حسین علیه السلام جفا به حضرت رسول صلی الله علیه و آله می‌باشد .

3.لیاقت صلوات خداوند پیدا می‌کند، چنانکه در حدیثی وارد شده :

ألا وصلَّی اللهُ علی الباکینَ علی الحسینِ رحمهً و شَفَقَهً [12]

آگاه باشید که خداوند صلوات می‌فرستد بر گریه کنندگان بر امام حسین علیه السلام از روی دلسوزی و مهربانی "

۴ .گریه کننده بر امام حسین علیه السلام هنگام مردن چنان خوشحال می‌شود که آن شادی تا روز قیامت در دلش باقی می‌ماند .

۵ . مورد شفاعت پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام قرار می‌گیرد .

۶ . پیامبر صلی الله علیه و آله دست گریه کننده را می‌گیرد واز صراط، عبور می‌دهد .

۷ . با گریه، محبت به آن حضرت پیدا می‌شود و بغض دشمنانش بیشتر می‌گردد .

۸ .گریه کننده با آن بزرگوار، شخصیت پیدا می‌کند، در او صفات و کمالات و خوی آن حضرت ظاهر می‌گردد؛ رنگ آن حضرت را به خود می‌گیرد و حسینی می‌شود .

گریه انبیاء بر مصائب امام حسین علیه السلام

۱ . چون حضرت ابراهیم ملکوت آسمان‌ها را مشاهده کرد نظر بر عرش اعظم نمود، پنج نور مقدس دید که به عرش الهی احاطه کرده‌اند. پرسید: این انوار مقدسه از کیست؟ گفتند: انوار مقدّسه حضرت محمّد بن عبد الله صلی الله علیه و آله و وصیّ و دختر و دو فرزند آن‌ها. پرسید: سبب چیست که هرگاه به ایشان نظر می‌کنم خوشحال می‌شوم، چون به نور پنجمی نظر کنم مغموم می‌شوم؟

گفتند:‌ای ابراهیم! نمی‌دانی به صاحب این نور مقدّس چه ظلم‌ها می‌کنند، چون مقداری از آن را شنید محزون گردید و زندگی بر او تلخ شد. [13]

۲ . از جمله سؤال‌های سعد بن عبد الله از حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف این بود که مرا از تاویل «کهیعص» (که در ابتدای سورة مریم آمده) خبر دهید؟

حضرت فرمودند: حضرت زکریّا از خدا سوال کرد که اسمای خمسة طیبه را به او تعلیم دهد. جبرئیل نازل شد و به او تعلیم نمود. هر‌گاه زکریا حضرت محمد و علی و فاطمه و حسن علیهم السلام را یاد می‌کرد، اندوه و ناراحتی‌اش بر طرف می‌شد و چون امام حسین علیه السلام را یاد می‌کرد، گریه‌اش می‌گرفت و اشکش جاری می‌شد و نفس او بند می‌آمد .

روزی عرض کرد: پروردگارا! چه می‌شود که چون آنچهار بزرگوار را یاد می‌کنم از همُّ و غم می‌رهم و چون حسین علیه السلام را یاد می‌کنم اشکم می‌ریزد و به هیجان می‌افتم؟

خداوند متعال او را از قضیهٔ آن حضرت خبر داد و فرمود: «کهیعص»، (کاف) اشاره به کربلا است، «هاء» هلاکت عترت طاهره، «یاء» یزید که به امام حسین علیه السلام ظلم می‌کند (و او را می‌کشد)، و «عین» عطش آن حضرت و «صاد» صبر آن جناب ..

چون زکریا این واقعه را شنید سه روز از مسجد بیرون نیامد، و مردم را از داخل شدن منع کرد، و پیوسته گریه و ناله می‌نمود . آنگاه عرض کرد: خدایا! فرزندی به من عنایت بفرما که در پیری چشمم به او روشن گردد، و محبت او را در دل من زیاد کن و سپس مرا به مصیبت او مبتلا نما، چنانکه حبیب خود را به مصیبت فرزندش مبتلا خواهی کرد .

پس خداوند یحیی علیه السلام را روزی زکریا کرد، و او را به مصیبتش مبتلا نمود، مدّت حمل یحیی شش ماه بود چنانکه امام حسین علیه السلام نیز شش ماهه به دنیا آمد. [14]

یاد مصائب و شهادت امام حسین علیه السلام قبل از شهادت

۱ . امام باقر علیه السلام فرمودند :

" روزی پیامبر صلی الله علیه و آله در خانة امّ سلمه بودند و به او سفارش نمودند که کسی بر من وارد نشود. امام حسین علیه السلام که خردسال بودند آمدند، امّ سلمه نتوانست جلوی ایشان را بگیرد، و ایشان وارد بر پیامبر شدند، امّ سلمه دنبالشان رفت، دید امام حسین علیه السلام روی سینة پیامبر است و آن حضرت گریه می‌کنند و چیزی در دست دارند که آن را می‌بوسند .

آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:‌ای امّ سلمه، این جبرئیل است و مرا خبر می‌دهد که این طفل کشته می‌شود، واین خاکی است که روی آن شهید خواهد شد، این تربت را نزد خود نگه دار، چون تبدیل به خون گردید، بدان که حبیبم کشته شده است .

امّ سلمه عرض کرد:‌ای رسول خدا! از خداوند بخواهید که این شهادت از او دفع شود. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: از خداوند درخواست نمودم، ولی خداوند به من وحی فرمود (به عوض شهادت چند چیز به او می‌دهد): برای او درجه‌ای است که هیچ کس از مخلوقات به آن نمی‌رسد. و از برای او شیعیانی است که شفاعت می‌کنند و شفاعت آن‌ها پذیرفته می‌شود، و مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از فرزندان اوست. خوشا به حال کسی که از اولیاء و شیعیان حسین علیه السلام باشد به خدا سوگند! بی‌تردید ایشان در روز قیامت رستگارند. " [15]

۲ . مسوّر بن مخرمه ضمن حدیث طولانی روایت می‌کند :

" هنگامی که دو سال تمام از ولادت امام حسین علیه السلام گذشت، پیامبر صلی الله علیه و آله عازم سفر شدند، در راه ایستادند و کلمة «انّا لله و إنّا إلیهِ راجِعونَ» بر زبان جاری نمودند و از دیدگانشان اشک جاری شد . از علت این ناراحتی سؤال شد، فرمودند: اینک جبرئیل، از سرزمینی در کنار فرات به نام کربلا برای من سخن می‌گوید، که فرزندم حسین در آنجا کشته می‌شود . پرسیدند چه کسی او را می‌کشد؟ فرمودند: «مردی به نام یزید که خداوند او را مبارک نگرداند..." [16]

_______________________

پی نوشت:

1. بحار الانوار۷۸/۱۷۴ 2. بقره ۱۳۸ 3. مستدرک الوسائل ۱۰/۳۱۸ب ۴۹از مزارح ۱۳ 4. کامل الزیارات/۱۰۴ ب ۳۲ ح ۹ 5. کامل ازیارات /۱۰۳ ب ۳۲ ح ۸، بحارالانوار: ۴۴/۲۸۴ ج ۲۰ 6. مستدرک الوسائل: ۱۰/۳۱۸ح ۱۴ 7. امالی صدوق/۱۲۹ م ۲۷ ح ۵، بحار الانوار۴۴/۵۰۲ ح۵ 8. بحار الانوار: ۴۴/۲۷۸ ج ۴ 9. بحار الانوار: ۴۴/۲۸۸ ج ۴ 10. خصال: ۲/۶۲۵ و ۶۳۵ 11. تذکره الشهداء/۳۴۷ 12. بحار الانوار: ۴۴/۳۰۴ 13. مهیج الاحزان /۲۲۷ م ۱۰ 14. بحار الانوار: ۴۴/۲۲۳ 15. بحارالانوار: ۴۴/۲۲۵ ج ۵ 16. بحارالانوار: ۴۴/۲۴۸

اصلا حسین جنس غمش فرق می کند ...
اصلا حسین جنس غمش فرق می‌کند
این راه عشق، پیچ و خمش فرق می‌کند
اینجا گدا همیشه طلبکار می‌شود
اینجا که آمدی کرمش فرق می‌کند
شاعر شدم برای سرودن برایشان
این خانواده محتشمش فرق می‌کند
صد مرده زنده می‌شود از ذکر یا حسین
عیسای خانواده دمش فرق می‌کند
از نوع ویژگی دعا زیر قبه‌اش
معلوم می‌شود حرمش فرق می‌کند
تنها نه اینکه جنس غمش، جنس ماتمش
حتی سیاهی علمش فرق می‌کند
با پای نیزه روی زمین راه می‌رود
خورشید کاروان، قدمش فرق می‌کند
من از «حسینٌ منّی» پیغمبر خدا
فهمیده‌ام حسین همه‌اش فرق می‌کند!
علی زمانیان
مداحی عربی سیدمهدی میرداماد در شهادت سیدالشهدا علیه السلام
مداحی سیدمجید بنی فاطمه در شب عاشورا
نوای حسن خلچ در ظهر عاشورا 1391
روضه محمدرضا طاهری در شهادت اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
نوای «حسین جانم» با مداحی نریمان پناهی
مداحی محمود کریمی در روز عاشورا: نگاه و اصرار زینب (س) ...
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت