نفس در قفس سینه تلاطم بکند کاش که این حرمله یک لحظه تجسم بکند تیر چه با ساقه گندم بکند آه چه می شد که سفیدی گلوگاه تو را گم بکند به لبم امده جانم که اگر تیر رها شد زکمان مقصد آن چیست؟ دهان؟ یا که عروق شریان؟ یا که رگان؟ یا نکند قلب تو یک مرغ پر و بال زنان تیر بین دهان باز کمان ؛ مانده خودش هم به عجب! اُف به رگ غیرت مردان عرب! طول قد طفل رباب است حدود سه وجب از چه سبب بود چنین فاجعه ای؟ باز بنازم به پاکی نسب از چه سبب باز بنازم به اسم و به لقب تیر از دور می آید هدفش از همه اعضای تو، بر فرض گلو! تیر بزرگ است کجا؟ از جهت طول یا عرض گلو را بزند از وسط حنجر تو ، قد تو را تا بزند تیر می آید که سه تا شعبه در این نقطه زیبا بزند ای برکه تو سنگ شده با ضربان دل تو تیر هماهنگ شده دست پدر باز شده تُنگ شده،تَنگ شده رشته قنداقه تو قرمز پر رنگ شده زرد شده صورت تو گندم بی ساقه شده تیر گلو را زده با خون تو قنداقه شده و پدر آمده با هیچ جوابی! نه قراری نه تابی نه به دستش "علی اصغر " و نه قطره آبی! چه حسابی ، چه کتابی؟
دیدگاه تان را بنویسید