امام هنگام شهادت علیاصغر چه گفت
امام حسین(ع) به زینب(س) فرمود: او را بگیر، کف دست را از خون آن طفل پر کرد و به آسمان پاشید و گفت: چون خدا ناظر است، هر مصیبتی بر من آسان است.
فارس: در بین یاران حضرت سید الشهدا(ع) در عاشورا از همه سنین حضور داشتند که از هر جهت حجت را برای تمامی افراد بشر تمام کرده باشند؛ از بزرگان و اشراف گرفته تا غلامان و خدمتگزاران سفید پوست و سیاه پوست؛ قاری قرآن، کسانی که در اسلام و پیروی از پیامبر اکرم(ص) سابقهای طولانی داشتند و کسانی که در همان صبح عاشورا به امام حسین(ع) پیوستهاند. از پیرمرد کهنسال و جوان 18 ساله تا طفل شیرخواره و ... در سپاه امام حسین حضور داشتند. همه کسانی که در کربلا حضور داشتند هر کدام به نوعی سرباز جان بر کف امام خود بودند؛ آنکه توان جنگی داشت می جنگید، آن که توان سخنرانی و خطابه داشت خطابه میکرد، آن که کودک مثل علی اصغر و زنان و دختران امام، حضورشان بیانگر بود که امام قصد جنگ ندارند و این حرکت برای اصلاح و امر به معروف است و حتی در آخرین لحظه ها همان کودک را نشان میدهد و از نامردی کوفیان سخن میگوید. آری! علی اصغر چنین سربازی بود که امام با وجود او آخرین حجتش را بر دشمن سنگ دل عرضه کرد، دشمن حتی به طفل بیآزار و بیدفاع هم رحم نکرد، امام به زینب(س) فرمود: او را بگیر، کف را از خون آن طفل پر کرد و به آسمان پاشید و گفت: چون خدا ناظر است، هر مصیبتی بر من آسان است[1]. فرمود: ای فرزندم! وای بر این قوم، وقتی که در قیامت، خصم آنان محمد باشد. امام از اسب خود پایین آمد و با شمشیر خود جایی را حفر کرده بر او نماز خواند و دفنش کرد. پس این طفل سرباز است که فرماندهاش درباره او چنین میکند. مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم درباره اینکه آیا در منابع تاریخی آورده شده است که حضرت علی اصغر(ع) در پاسخ به ندای «هل من ناصر ینصرنی» امام حسین(ع) خودش را از گهواره به زمین انداخته است، چنین استدلال میکند: 1-پدر جان بی یاور نشدهای روز عاشورا وقتی که امام حسین(ع) ندا کرد: «هل من ناصر ینصرنی و هل من ذاب یذبّ عن حرم رسول الله» از درون خیمهها صدایی شنید، کنار خیمه آمد مشاهده کرد بانوان قنداقه علی اصغر(ع) را روی دست گرفتهاند، بچه خود را روی دست خواهر و عمه میاندازد، مثل اینکه میگوید پدر بییار و یاور نشدهای، اگر پای میدان رفتن ندارم گلوی نازکتر از گل دارم، امام حسین(ع) گفت: خواهرم «ایتینی بولدی الرضیع حتی اودعه» وقتی روی دست پدر آرام گرفت، یک وقت امام حسین(ع) دید، بچه پروبال میزند نگاه کرد دید «فذبحه من الاذن الی الاذن»[3]. 2-لبیک گفتن شیرخوار پس از شهادت حضرت ابوالفضل العباس(ع) امام حسین(ع) تنها ماند و هیچ کس از یاران او در خیام باقی نمانده بود، یک نگاهی به خیمههای بیصاحب انصار و یک نظری به خیام بنیهاشم کرد و توجهی به صفوف کشتگان کرد و سر به نیزه نهاد و با صدای بلند که همه کس بشنود فرمود: آیا کسی هست از حرم رسول خدا(ص) حمایت کند، آیا خدا ترسی هست که ما را در این بیابان پناه باشد، هیچ کس از ترس جوابی نداد، نبض همه از حرکت ایستاد ... . حضرت علی بن الحسین(ع) از عمهاش عصا و شمشیر خواست تا پدر را یاری کند، ولی امام او را مورد تفقد قرارداد و فرمود: تو حجت خدایی پس از من، باید بردبار و شکیبا باشی تا این قافله را به مدینه برسانی، کودک شیرخوار هم از گهواره استغاثة پدر را لبیک گفت...[4] 3- تأثیر استنصار در طفل کوچک این طلب یاری کردن همه را متأثر و منقلب کرد، در طفل شیرخوار امام حسین(ع) هم تأثیر کرده انقلاب در او پیدا شد و از گهواره خود را انداخت، آن طفل به عقیده بعضی شش ماهه بود و گروهی بیشتر گفتهاند نامش عبدالله یا علی و آخرین گوهر گرانبهایی بود که امام حسین(ع) در راه محبوب داد و قربانی بود که پس از او خود امام به قربانگاه شتافت، آن طفل نخواست که از برادرش عقب بماند و مایل بود که در جرگه اصحاب امام حسین(ع) محسوب شود. هر چند که به ظاهر کوچک و شیرخوار بود و جنگ کردن از قدرت او خارج بود و یاری امام حسین(ع) ظاهراً نتوانست انجام دهد، ولی در انجام منظور اصلی امام حسین(ع) عامل مؤثری بود و مدخلیت تامه در مقصد آن حضرت داشت و ظلم بنی امیه و مظلومیت حسین(ع) را به خوبی ظاهر ساخت و خود را در ردیف قربانیهای راه محبوب قرار داد. *پاسخ به یک شبهه نویسنده شهیر جرجی زیدان مسیحی مینویسد: شهادت این طفل شیرخوار بیگناه مظلومیت حسین بن علی(ع) را به دنیا ثابت کرد، زیرا اگر شهادت او نبود امکان داشت که دستگاه تبلیغاتی بنیامیه به کار افتاد و موضوع کربلا را وارونه به مردم نشان دهد و بگوید: حسین(ع) با گروهی از اهلبیت و یاران خویش برای تصاحب مقام سلطنت به جنگ آمد ما برای دفاع از حقوق خود به جنگ پرداختیم و در نتیجه او و یارانش کشته شدند و هیچ گونه جرمی بر ما نیست ولی مردم می گویند بر فرض امام حسین(ع) و یارانش جنگجو بودند، طفل شیرخوار که به جنگ نیامد و کسی را نکشت او را هدف تیر قرار دادن چرا؟ و دست به خون بی گناه آلودن چرا؟[5] *نتیجهگیری در پایان نتیجهگیری میشود که چنین مطلبی که علی اصغر خودش را از گهواره بیندازد در منابع دست اول و معتبر وجود ندارد، آنچه در منابع متأخر آمده شاید توصیف حال و شدت قساوت دشمن و بزرگی فاجعه است، اگر چه از نظر ولایت الهی ائمه این مطلب قابل قبول است که امام حجت خدا در روی زمین است و تمام هستی از نظر تکوین وابسته به وجود او هستند، جایی که تمام موجود به ندای حضرت لبیک گفتند و امام زینالعابدین از بستر بیماری برخاست و به سوی میدان رفت و امام او را برگرداند، بدیهی است که کودک امام نیز به ندای حضرت به نوعی باید پاسخ داده باشد لذا هیچ بعید نیست که چنین اتفاقی واقع شده باشد. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1.علی اصغر(ع) باب الحوائج، سید عبدالله حسینی دشتی. 2. زندگانی ابا عبدالله الحسین(ع)، حسین عماد زاده اصفهانی. *پینوشتها: [1]. قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، ترجمه محمد باقر کمرهای، قم جمکران، 1374، صفحه 441 [2]. یعقوبی، احمد بن واضح، تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، بی تا، ج2، صفحه 245. [3]. حسینی دشتی، سید عبدالله، باب الحوائج حضرت علی اصغر(ع)، جلد دوم، بوشهر، مؤسسه انتشارات موعود اسلام، سال 1382، صفحه 108. [4]. تذکرة الخواص ابن جوزی، صفحه 144، ناشر المطبعة العلمیه، سال 1369 ش، نجف؛ فرهاد میرزا قمام، زخار، صفحه 385، ناشر کتابفروشی اسلامیه، تهران، بیتا؛ زندگانی سید الشهدا، جلد اول، عمادزاده حسین اصفهانی، صفحه 409 و 410 (به نقل از پیشین، صفحه 109 و 110). [5]. سید محمد صحفی، زندگانی حضرت اباعبدالله الحسین(ع)، صفحه 132. (به نقل از کتاب باب الحوائج، سید عبدالله حسینی دشتی صفحه 109)
دیدگاه تان را بنویسید