توصیه امام حسین(ع) در شبعاشورا
سپس فرمودند: «این جا سرزمین اندوه و بلاست». و فرمود: «پیاده شوید که این جا، محل فرود آمدن ما و جایگاه کشته شدنمان و مدفن ماست. این خبری است که جدم رسول خدا(ص) به من داده است.»
فارس: زینب(س) با شنیدن خبر شهادت ابالفضل(ع) بر سر و صورت خویش میزد. امام حسین(ع) خواهرش را دلداری داد و فرمود: خواهرم! دلت را به وعدههای الهی امیدوار ساز، مبادا که شیطان صبرت را برباید.
یکی از مواردی که اطلاعات درست و صحیحی را از زندگانی و نحوه شهادت امام حسین علیهالسلام در اختیار ما قرار میدهد دسترسی به منابع مطمئن و متقن است. کتاب مقتل «لهوف» سید بن طاووس از جمله آثار مکتوب مستندی است که وقایع و جریاناتی را که شهادت حسین بن علی علیهالسلام و هفتاد و دو تن از یارای باوفای ایشان رقم زد را به طور واقعی و به دور از هر گونه تحریف و خرافاتی بیان کرده است.
از این رو همزمان با فرارسیدن ایام شهادت حضرت ابا عبدالله الحسین علیهالسلام، بر آن شدیم تا با ذکر مطالبی از کتاب «لهوف» سید بن طاووس را برای عاشقان و علاقهمندان حسینی بازگو کنیم. بخش دیگری از این نوشتار در ادامه میآید:
* ممانعت حرّ از حرکت امام حسین(ع)
راوی گفت: امام حسین(ع) (پس از شنیدن سخنان اصحابش) از جای برخاست، سوار بر اسب خویش شده و حرکت نمود، در حین حرکت، سپاهان حر گاه مانع از حرکت امام(ع) شده و گاه باعث انحراف مسیر راه امام(ع) میشدند.
* خدایا! پناه از کرب و بلاء
(امام حسین(ع) همچنان به راه خویش ادامه میداد) تا آن که روز دوم محرم بود که امام حسین(ع) قدم بر سرزمین کربلا نهاد، هنگامی که به آن سرزمین وارد شد، فرمود: «این جا چه نام دارد؟»
گفتند: «کربلا».
امام(ع) فرمودند: «بار خدایا! من از کرب و بلاء (اندوه و بلاء) به تو پناه میبرم!»
سپس فرمودند: «این جا سرزمین اندوه و بلاست». و فرمود: «پیاده شوید که این جا، محل فرود آمدن ما و جایگاه کشته شدنمان و مدفن ماست. این خبری است که جدم رسول خدا(ص) به من داده است.»
پس همگی بارها را گشودند و در آن سرزمین فرود آمدند. و در سوی دیگر نیز حرّ با سپاهیانش منزل کردند.
* اُف بر دوستی تو ای روزگار!
امام حسین(ع) نشسته بود و مشغول اصلاح (و تعمیر) شمشیر خویش بود و در این ضمن، اشعاری را (در زیر لب) زمزمه میکرد: «ای روزگار! اف بر دوستی تو! چه بسا یاران و طالبانی را که در بامداد و شامگاهت کشتی.
آری! روزگار به جای آنان دیگری را نپذیرد.
به راستی که پایان کار در دست خدای شکوهمند است و هر زندهای باید این راه را طی کند.»
* حسین(ع) خبر مرگ خود را میدهد!
راوی گفت: هنگامی که حضرت زینب(س) دختر حضرت زهرا(س) این اشعار را شنید، فرمود: «برادر جان! این حرف کسی است که به کشته شدن خویش یقین پیدا کرده است.»
امام(ع) فرمودند: «آری خواهرم!»
حضرت زینب(س) فرمودند: «آه چه مصیبتی! این حسین است که خبر از شهادت و مرگ خویش میدهد.»
وای از ذلت بعد از تو یا اباعبدالله!
راوی گفت:
زنان همگی شروع به گریستن کردند، به صورتهای خویش سیلی میزدند و گریبان چاک مینمودند، ام کلثوم (س) پیوسته فریاد میزد: «وا محمداه! وا علیاه!وا اماه! وا اخاه! وا حسیناه! وای از بیچارگی پس از تو ای اباعبدالله.»
* دلداری امام حسین(ع) به زینب(س)
راوی گوید:
امام حسین(ع) خواهرش را دلداری میداد و میگفت: «خواهرم! دلت را به وعدههای الهی امیدوار ساز! زیرا که اهل آسمان و زمین همگی فانی شده و میمیرند، و تمامی آفریدگان رو به هلاکت میروند.»
سپس فرمودند: «خواهرم امکلثوم! تو ای زینب! و تو ای فاطمه و ای رباب! گوش دهید، هنگامی که من به شهادت رسیدم، گریبان چاک مسازید و صورتهایتان را با ناخن نخراشید و سخنان بیهوده بر زبان میاورید!»
* خواهرم! شیطان صبرت را نرباید
در روایت دیگر این چنین آمده است که: حضرت زینب(س) در جای دیگری پیش زنان و کودکان نشسته بود، هنگامی که این اشعار را شنید، سر برهنه و در حالی که پیراهنش بر زمین کشیده میشد، نزد برادر آمده و فرمود: «وای از این داغ و مصیبت! کاش مرگ من فرا میرسید ای یادگار گذشتگان و ای پناه بازماندگان!»
امام حسین(ع) به خواهرش نگاهی نموده و فرمود: «خواهرم! مراقب باش که شیطان شکیباییات را نرباید.!»
* بیهوش شدن حضرت زینب(س)
حضرت زینب(س) فرمودند: «(حسین جان!)پدر و مادرم فدایت شوند! من فدایت شوم! آیا تو را میکشند؟»
امام حسین(ع) در حالی که گریه راه گلویش را بسته بود و دیدگانش پر از اشک شده بود فرمود: «(خواهرجان!) اگر مرغ قطا را به حال خود رها میکردند، در آشیانه خود میخوابید.»
حضرت زینب(س) فرمودند: «ای وای بر من! آیا خودت را اسیر و گرفتار دشمن میدانی، تحمل این داغ بر دل من سختتر و دشوارتر است.»
این سخن را فرمود، سپس دست برد و گریبان خویش را چاک نموده و بیهوش بر زمین افتاد !
* تسلیت امام(ع) به حضرت زینب(س)
امام(ع) برخاست آبی بر سر و صورت خواهرش زینب(س) ریخت تا آن که به هوش آمد، سپس تا آنجایی که میتوانست حضرت زینب(س) را تسلیت داده و مصائبی را که بر سر جد و پدر و مادرش آمده بود را بیان نموده و تذکر داد.
شاید یکی از عواملی که سبب شد امام حسین(ع)، زنان حرم خود را نیز به همراه ببرد این بودکه اگر آنها را در حجاز یا شهرهای دیگر ترک میگفت (و تنها میگذاشت)، یزیدبن معاویه که خدایش لعنت کند، سربازانی را برای به اسارت در آوردن و شکنجه و آزار ایشان میفرستاد و به این صورت مانع از جهاد و شهادت امام حسین(ع) میشد و اسارت زنان توسط یزید باعث میشد که امام حسین(ع) از شهادت در راه خدا محروم شود.
دیدگاه تان را بنویسید