حسینیه «فردا»: یا حسین محرمت آمد و هنوز برخی دو دلاند برای بیعت ... وای بر امثال سلیمان بن صرد خزاعی و رفاعه بن شداد ... شیعه یعنی عشق و عقل ... آی عاقلانِ عاشق محرم را دریابید ... غریو «یالثارات الحسین» سر دهید که دوباره خیمه نهضت عشق و عقل برپاشد. از امروز که اول محرم است هر روز با شماییم تا روایت تلازم عشق و عقل در نهضت حسین را بازگو کنیم و از خوان معارف حسینی توشهای برای شیعه بودن برگیریم.
مدیریت بحران در کربلا
حجت الاسلام و المسلمین قرائتی: محرم آثار زیادی دارد : دید وبازدیدها در محرم ، ستادهای تبلیغاتی ،ریختن اشک برای مظلومیت و جمع شدن تمام سلیقه ها زیر پرچم حسین. در همه جای دنیا از بزرگان خودشان تجلیل می کنند. در فرانسه سنگی به من نشان دادند که روی آن نوشته شده بود که فلان فرد مشهور روی آن خوابیده است. همه دین داران و بی دین ها با یادبود موافق هستند. در قرآن داریم :پیامبر یاد ابراهیم را گرامی دار. خاطرات مریم را فراموش نکن. ما نباید بزرگان مان را فراموش کنیم. حالا، آیا شما می توانید روی کره زمین یک سیاستمدار را پیدا کنید که بگوید مرگ از عسل شیرین تر است ؟ حضرت قاسم سیزده ساله پسر امام حسن (ع)، به جهان بینی والایی رسیده بود که گفت: اگر بنا باشد حکومت در دست یزید باشد، مرگ از عسل شیرین تر است. خیلی از تحصیل کرده ها خودشان را به پول بیشتر می فروشند. امامان از همه چیزشان گذشتند تا عزیز باشند. من در زمان جنگ به اروپا رفتم و به پزشک های ایرانی گفتم که ما در کشور به شما نیاز داریم ولی آنها
گفتند که ما نمی توانیم به ایران بیاییم زیرا اینجا راحت تر هستیم ولی می توانیم از نظر دارویی و مالی به کشور کمک کنیم. البته عده خیلی کمی هم به ایران آمدند. کربلا دانشگاه است و فارغ التحصیل سیزده ساله آن می گوید که مرگ از عسل شیرین تر است. الان یکی از مدیریت هایی که آموزش داده می شود مدیریت بحران است. آیا شما مدیریت زینب کبری را در کربلا ترسیم کرده اید؟ یک زن، علاوه بر دو فرزند، هفتادنفر را از دست داده است ، باید اُسرا را نگه دارد ،بیمار داری هم بکند و در مقابل یزید هم سخنرانی کند. امروزه ما با کوچکترین مشکلی که پیش می آید، کار و درس مان را تعطیل می کنیم. اگر انسان بر حق باشد نباید بترسد. یک نفر به طرف رئیس جمهور امریکا یک کفش پرت کرد و مشهور شد!! حضرت زینب کبری ساعت ها در مقابل یزید سخنرانی کرد و با کلماتش یزید را بمباران کرد. حضرت زینب فرمود: ای بی پدر، تو پیش من کوچک هست . الان خوراک ،پوشاک و مسکن مهم است. در کربلا هیچ کدام از اینها نبود ولی عزت بود... مقتلنامه طفل امام مجتبی (علیه السلام) «عبدالله بن حسن بن علی بن ابی طالب» فرزند کوچک امام حسن مجتبی علیه السلام یکی از نوجوانان نابالغی بود که به همراه
عموی خود حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام به کربلا آمده بود. از صبح تا عصر عاشورا ، ابتدا اصحاب امام حسین علیه السلام و سپس اهلبیت آن حضرت یک به یک و یا بطور دستهجمعی به میدان رفتند و به شهادت رسیدند؛ و سرانجام زمانی رسید که امام علیه السلام یکه و تنها در میان هزاران هزار دشمن مسلح باقی ماند و گهگاه فریاد بر میآورد: « آیا یاریکنندهای هست که به خاطر خدا از حرم رسول خدا دفاع کند؟ ». «شمر بن ذی الجوشن» برای آن که کار را تمام کند به همراه پیاده نظام لشکر، به آن امام مظلوم هجوم آوردند، دور آن حضرت را گرفتند و از پس و پیش، ایشان را مورد حمله قرار دادند. عبدالله که در بین كودكان و زنان، در خیمهگاه حضور داشت تاب و تحمل دیدن غربت عموی تنهای خویش را نیاورد و ناگهان از خیمهها بیرون آمد. امام حسین علیه السلام به خواهرش زینب علیهاالسلام فرمود: «احبسیه یا اختاه؛ ای خواهرم! او را نگهدار.» حضرت زینب علیهاالسلام به دنبالش آمد تا او را بازدارد. ولی آن کودک از این که بازداشته شود، سخت امتناع میورزید. او به عمهاش گفت: «والله لاافارق عمّی» (4)؛ سوگند به خدا، از عمویم جدا نمیشوم.» سپس دست خود را از دست عمه رها
ساخت، به سوی میدان دوید و خود را به امام علیه السلام رساند تا با بدن کوچک و ظریفش از او دفاع کند. در غوغایی که دور امام علیه السلام ایجاد شده بود، ناگهان یکی از لشکریان یزید به نام «ابجر بن کعب» شمشیر خود را به قصد ضربه زدن به آن حضرت فرود آورد. عبدالله فریاد زد: «ای پسر زن ناپاک! وای بر تو! آیا میخواهی عمویم را بکشی؟» عبدالله دست خود را سپر کرد تا شمشیر به امام اصابت نکند. شمشیر، بُـرّان و ضربه، سنگین بود و دست نوباوهی پیامبر را از بدن جدا کرد؛ آنگونه که فقط به پوستی آویخته شد. عبدالله یتیم از شدت درد نالهای برآورد و پدرش را صدا کرد:«وا ابتاه ... » حسین علیه السلام او را در بر گرفت و به سینه چسبایند و فرمود: «ای فرزند برادرم! بر آنچه به تو رسیده صبر کن و آن را به حساب خیر بگذار؛ چرا که خداوندا تو را به پدران صالحت ملحق خواهد کرد.»(5) امام دست خود را به آسمان بلند کرد: «پروردگارا! قطرات باران را از اینها دریغ بدار و برکات زمینت را از اینها باز دار؛ پروردگارا! پس اگر تا هنگام (مرگ) آنها را مهلت داده و بهرهمند میسازی، بین آنها تفرقه بینداز و هر کدام را به راهی جداگانه بدار؛ و سردمداران را هرگز از
اینها راضی مدار؛ چرا که اینها ما را دعوت کردند تا که یاریمان کنند، سپس بر ما دشمنی کردند و ما را کشتند.» (6) در این هنگام تیرانداز سپاه دشمن ـ که گفتهاند «حرملة بن کاهل» بود ـ گلوی نازک عبدالله را نشانه گرفت و او را در دامان عمویش ذبح کرد.(7) در زیارت ناحیه مقدسه آمده: «السلام علی عبدالله بن الحسن بن علی الزکی» و سپس بر قاتل او به نام «حرملة بن کاهل الاسدی» نفرین شده است.(8) پینوشت: 1.عوالم العلوم، ج17، ص237. 2.مقتل الحسین مقرّم، ص199. 3.همان. 4.الارشاد، ج 2، ص 110 . 5.همان . 6.همان، ص 111. 7.مقاتل الطالبیین، ص 89 . 8.اقبال الاعمال، ج 3، ص 75 . به نقل از سایت تبیان غلامانی که تا آخر ایستادند در واقعه ی عاشورا ، علاوه بر بزرگانی همچون حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه و ... چند غلام نیز حضور داشتند که همگی از جان و دل ، و رضایت قلبی در رکاب امام حسین علیه السلام شهید شدند .در ذیل به معرفی چند تن از این غلامان می پردازیم. سَعد بن حَرث (حارث) مَولی علی بن ابی طالب «سعد» فرزند «حرث» (حارث) بوده است. عدهای از مورخان او را از صحابه رسول الله صلی الله علیه و آله دانستهاند.(1) در حالی که او از جمله غلامان آزاد
شده امام علی علیه السلام نیز بوده است.(2) او را از شرطة الخمیس (همراهان امام علی علیه السلام) دانستهاند. او در زمان حکومت حضرت علی علیه السلام از طرف آن حضرت به عنوان والی و استاندار آذربایجان منصوب شده است.(3) پس از شهادت حضرت علی علیه السلام او از ملازمان امام مجتبی علیه السلام بوده و سپس امام حسین علیه السلام را تا کربلا همراهی کرده است. (4) سعد بن حرث سعد از زمره کسانی است که به فیض شهادت رسیده است. ابن شهر آشوب ادعا کرده که او در حمله نخستین به شهادت رسیده است ولی دیگر مورخان نامی از او نبردهاند. (5) رافع بن عبدالله مولی مُسلم اَزدی رافع که نـام وى را عـارف (6) و واقع نیز گفته اند. (7) چون روز دهم فرارسید، مسلم بن کثیر در حمله نخست کشته شد. ولی غلامش، عبدالله پس از نماز ظهر در حضور امام علیه السلام با دشمن به مبارزه پرداخت تا آنکه به شرف شهادت نایل آمد.(8) سَعد مَولی عَمرو بن خالد اَسدی صَیداوی «سعد» غلام «عمرو بن خالد صیداوی» بود. او مردی با شرافت و دارای همتی بلند بود که «عمرو» را با عدهای دیگر از یاران از کوفه تا رسیدن به امام حسین علیه السلام همراهی کرد. «سعد» همراه با «عمرو» و دیگران که
همراه آمده بودند، وارد میدان شد و به شهادت رسید.(9) سعد در زیارت ناحیه مقدسه با عنوان سعید مورد سلام امام واقع شده است.(10) سالم مولی عامر بن مسلم عبدی وى از شـهیدان والامقام كربلا است ،(11) كه همراه مولایش ، عامر بن مسلم ، و جمعى از شـیـعـیـان بـصـره بـه یـارى امـام حـسـین (علیه السلام) شتافت . در مكّه به جمع یاران آن حضرت پـیـوسـت و بـا آنها به كربلا آمد، و روز عاشورا در هنگامه نبرد به درجه رفیع شهادت نـایـل گـردیـد.(12) وى در زیـارت منسوب به ناحیه مقدسه نیز یاد و نامى دارد: «اَلسَّلامُ عَلى سالِم مَولَى عامِرِ بْنِ مُسْلِمٍ»(13) شَبیب مَولی حَرث بن سریع همدانی جابر زنـجـانـی گـویـد: عسـقـلانـی در الاصـابـه گـویـد: وی شـبـیـب بـن عـبـداللّه بـن مـشـکـل بـن حـی بـن جـدیه، غلام حرث بن سریع همدانی جابری و بنی جابر تیره ای از هـمـدان اسـت. ابـن کـلبـی گـویـد: شـبـیـب بـن عـبـداللّه از صـحـابـه بـود و دوران رسـول خـداصلی الله علیه وآله را درک کـرده بود. او در همه جنگ های امام علی علیه السلام شرکت داشت و در زمره کـوفیان به شمار می رفت. این شبیب قهرمانی دلیر بود و با سیف بن حارث و مالک بن عبداللّه بن سریع (به
جنگ) آمد.(14) ابن شهر آشوب گوید: او همراه کسانی از اصحاب حسین علیه السلام، در حمله نخست کشته شدند، به شهادت رسید؛ و این پیش از ظهر روز دهم بود.(15) در زیارت ناحیه مقدسه در دو جا بر کسی به نام شبیب درود فرستاده شده است.(16) جَون بن حویّ مَولی اَبیذر الغِفّاری از شهدای کهنسال عاشورا بود. غلام ابوذرغفاری و امام حسین علیه السلام. وی غلام سیاهپوست فضل بن عباس بن عبدالمطلب بود که امام علی علیه السلام او را به 150 دینار خرید و به ابوذر غفاری بخشید تا خدمتگزارش باشد. زمانی که عثمان (خلیفه سوم) ابوذر را به ربذه تبعید کرد، جون نیز همراه او به ربذه رفت. سال 32 هجری قمری بعد از وفات ابوذر، او به مدینه برگشت و به امام علی علیه السلام پیوست و برای همیشه در خانه ی خاندان آل علی علیه السلام ماند نزد امام حسن و بعد امام حسین علیهما السلام. سال 60 هـ ق که امام حسین علیه السلام از مدینه به طرف مکه حرکت کرد، جون در کنار آن حضرت و از مدینه تا کربلا همراه امام آمد و در جنگ با دشمنان او تا آخرین قطره ی خون خود از امام دفاع کرد. بیشتر سیره نویسان و صاحبان کتب رجالی، شرح حال او را ذکر کرده و گفته اند: از آنجا که این غلام اسلحه
شناس بود و در اسلحه سازی استاد و در تعمیر آلات جنگی مهارت داشت، در شب عاشورا در خیمه ی مخصوص امام حسین علیه السلام فقط جون در کنار امام بود که شمشیرش را بازبینی و اصلاح می کرد. از امام سجاد علیه السلام نقل شده است که: جون در خیمه ی پدرم سرگرم وارسی شمشیرش بود و پدرم اشعاری را زمزمه می کرد: «یا دهر اف لک من خلیل، کم لک بالاشراق و الاصیل...». روز عاشورا، جون نماز ظهر را با امام خود خواند آن گاه با وجود سالخوردگی اش خدمت امام رفت و اجازه ی جنگ گرفت. امام به او فرمود «یا جون، انت فی اذن منی، فانما تبعتنا طلبا للعافیة فلا تبتل بطریقتنا؛ ای جون، تو برای سلامتی و آسایش از رنج دیگران، به ما پیوسته بودی و پیرو ما شدی پس خود را مبتلا به بلای ما نکن. از سوی ما اجازه داری که به سلامت از اینجا بروی»، جون خود را بر پای امام علیه السلام انداخت و گفت :«من در ایام راحتی، در سایه ی شما در رفاه و آسایش بودم. انصاف نمی دانم که امروز که روز سختی است شما را تنها گذارم و بروم. درست است که خون بدنم بدبوست و جایگاه پست دارم و رنگم سیاه است اما آیا بهشت را از من دریغ می کنی؟ برایم دعا کن تا از اهل بهشت بشوم و شرافت یابم و روسفید
شوم. به خدا قسم از شما جدا نمی شوم تا خون سیاهم با خون های شما آمیخته شود». جون، بعد از اجازه ی امام به میدان رفت . او در كربلا جنگ نمایانى كرد تا اینكه اطراف او را گرفتند و زخمهاى فراوانى به او وارد كردند. به نقل برخی از تاریخ نگاران 25 نفر و به نقل مقتل ابی مخنف، 70 نفر از لشگر عمر سعد را کشت و عده ای را زخمی کرد آنگاه با ضربه ی شمشیری که به سرش خورد در میدان جنگ به شهادت رسید. هنگامىكه روى زمین افتاد، امامحسین(علیه السلام) سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گریست، سپس دست مبارك را بر سر و صورت «جون» كشید و فرمود: «اللّهُمِّ بَیِّض وَجْهَهُ وَ طَیِّب ریحَهُ وَاحْشُرْهُ مَعَ مُحَمَّد وَ آل مُحَمَّد»، «بارالها رویش را سفید و بویش را خوش فرما و با خاندان عصمت محشورش فرما. آن گاه پیکر مطهر او را از میدان بیرون برد و در خیمه ی مخصوص اجساد یاران شهیدش قرار داد.(17) در روایتی از امام باقر از پدرش امام سجاد علیهماالسلام چنین آمده است که فرمود «بعد از واقعه ی عاشورا مردم برای دفن کشته ها آمدند. پس از ده روز وقتی جسد جون را یافتند بوی مشک از آن به مشام می رسید.» جون نیز از جمله شهدایی است که در زیارت ناحیه
مشمول سلام و تحیت قرار گرفته است، در این زیارت آمده است: «السّلام علی جون بن حویّ ابن حریًّ مولی ابی ذرّ الغفّاری؛ سلام بر جون غلام ابی ذر غفاری». واضِحِ تُرکی او مردی شجاع و قاری قرآن و ترك زبان و یكی از غلامان حرث مذحجی سلمانی است كه همراه جناده بن حارث به حضور امام حسین علیه السلام آمده بود. مولف ابصار العین ضمن این كه دو نفر ترك زبان را در یاران ابی عبداللَّه علیه السلام یاد می كند. می گوید: به گمان من واضِحِ تُرکی همان كسی است كه گویند روز عاشورا در مقابل سپاه كوفه ایستاد و پیاده با شمشیر مبارزه می كرد و رجز می خواند و چون روی زمین افتاد به امام استغاثه كرد. امام بر بالین او آمد و دست بر گردن او نهاد، در حالی كه او جان می داد و او به خود می بالید كه چه كسی همانند من است، در حالی كه پسر رسول خدا صورتش را بر صورتم گذاشته است! سپس روحش به پرواز درآمد.(18) پی نوشت: 1) الاصابة فی تمییز الصحابه، ج3، ص 42 2) منتهی الآمال، ج 1، ص 654 3) مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 4، ص27 4) ابصار العین، ص96 5) همان 6) عـبـرات المـصـطـفـین ، ج 2، ص 165 7) عاشورا چه روزیست ، ص 256 8) ابصار العین، ص 185؛ ذخیرة الدارین، ص 270،
تنقیح المقال، ج 3، ص 422 9) ابصارالعین،ص117/ تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص446 10) اقبال الاعمال، ج3، ص79 11) تـسـمـیـة مـن قـتـل مـع الحـسـیـن (علیه السلام )...، ش 47؛ الحـدائق الوردیـّه فى مناقب ائمة الزیـدیـّة ، ص 121؛ نـیـز ر.ك . اعـیـان الشـیـعة ، ج 1، ص 611 و ج 7، ص 181؛ معجم رجـال الحـدیـث ، ج 8، ص 32؛ قـامـوس الرجـال ، ج 4، ص 617؛ انصارالحسین ، ص 89، الدارالاسلامیة 12) تـنـقـیح المقال ، ج 1، ص 61 و ج 2، ص 117؛ ابصارالعین ، ص 191، مركز الدراسات الاسلامیة لحرس الثورة 13) الاقـبـال ، ج 3، ص 78؛ نـیـز ر.ك بـحـارالانـوار، ج 45، ص 72 و ج 98، ص 273 14) در الاصـابـه، ج 2، ص 160، شـمـاره 3960 آمده است: کلبی گفته که شبیب بن عبداللّه بن مشکل بن حی بن جَدیه حضور پیامبرصلی الله علیه وآله را درک کرد و در جنگ های امام علی علیه السلام شرکت جست... اما دلیلی بر این که این شخص همان شبیب غلام حرث بن سریع است، ذکر نکرده و معلوم نیست همان شخص باشد. (وسیلة الدارین، ص 155، شماره 75) 15) ابصار العین، ص 133. 16) وسیلة الدارین، ص 155،شماره 76 17) انساب الاشراف، پیشین، ص 185 و الفتوح، پیشین، ص 108 و الکامل فی التاریخ، پیشین، ص
59. ابن شهر آشوب نیز در کتاب خود از او با نام جوین بن ابی مالک یاد کرده است. المناقب، پیشین، ج 4، ص 103 18) مقتل خوارزمی ج 2 ص 24.
به نقل از سایت تبیان
جنس انگشتر امام حسین (علیه السلام) جنس انگشتر امام حسین علیه السّلام، نقره و نقش روی آن «انّ الله بالغ امره» و «حسبی الله» بوده است. علامه مجلسی در یک حدیث طولانی این عبارت را دارد: «... و کان نقش خاتم الحسین ـ علیه السّلام ـ انّ الله بالغ امره ...»[1]. روایت دیگری از امام رضا ـ علیه السّلام ـ میفرماید: {... و خاتم الحسین ـ علیه السّلام ـ «ان الله بالغ امره»}.[2] و روایت دیگری از امام صادق ـ علیه السّلام ـ در کتاب شریف کافی ذکر شده است که میفرماید: از امام صادق ـ علیه السّلام ـ در مورد نقش روی انگشتر سؤال شد. حضرت فرمود: «فی خاتمی مکتوب «الله خالق کل شیء» و فی خاتم ابی محمد بن علی ـ علیه السّلام ـ ... «العزة لله» و فی خاتم علی بن الحسین ـ علیه السّلام ـ «الحمد لله العلیّ العظیم» و فی خاتم الحسن و الحسین «حسبی الله»[3] ... یعنی بر روی انگشتر من نوشته (الله خالق کلی شیء) و بر روی انگشتر پدرم محمد بن علی (العزة لله) و بر انگشتر امام سجاد (الحمد لله العلی العظیم) و بر انگشتر امام حسن ـ علیه السّلام ـ و امام حسین ـ علیه السّلام ـ (حسبی الله). اختلاف روایات در نقش انگشتر امام حسین ـ علیه السّلام ـ به
تعداد انگشترهای حضرت بر میگردد. زیرا ائمه معمولاً بیش از یک انگشتر داشتند. گاهی بارها انگشتر خویش را هدیه میدادند. به نظر میرسد آنچه بیشتر در دست مبارک حضرت مشاهده شده و انگشتر اصلی حضرت بوده نقش «ان الله بالغ امره» میباشد. پاورقی ها: [1] . علامه مجلسی، بحار الانوار، بیروت، موسسة الوفاء، ج 11، باب 2، ص 69 ـ 62. [2] . کلینی، فروع کافی، ج 6، باب الخواتیم، . ص 487. [3] . همان. منبع : اندیشه قم عمه تماشا می کند می رسد از گوشه مقتل صدای مادرش ای زنا زاده بیا و دست بردار از سرش گیسوان مادر ما را پریشان می کنی بی حیا با خنجرت بازی مکن با حنجرش تو نمی بینی مگر غرق مناجات است او پای خود بردار از روی لبان اطهرش دل مسوزان بی حیا عمه تماشا می کند با نوک نیزه مکن پهلو به پهلو پیکرش دست من از پوست آویزان به زیرتیغ تو تا سپر باشد برای ناله های آخرش نیزه بازی با تن بی سر ز من آغاز کن طعمه نیزه مگردانید جسم اصغرش از ضریح سینه اش برخیزای چکمه به پا پای خود مگذار روی بوسه پیغمبرش دیر اگر برخیزی ازجای خودت یابن الدعی عمه نفرین کرده، دست خود بُرد بر معجرش
شور محمود کریمی در رثای عبدالله با ضرب طبل شور کریمی
دیدگاه تان را بنویسید