حسینیه «فردا»: یا حسین محرمت آمد و هنوز برخی دو دلاند برای بیعت ... وای بر امثال سلیمان بن صرد خزاعی و رفاعه بن شداد ... شیعه یعنی عشق و عقل ... آی عاقلانِ عاشق محرم را دریابید ... غریو «یالثارات الحسین» سر دهید که دوباره خیمه نهضت عشق و عقل برپاشد. از امروز که اول محرم است هر روز با شماییم تا روایت تلازم عشق و عقل در نهضت حسین را بازگو کنیم و از خوان معارف حسینی توشهای برای شیعه بودن برگیریم.
بیانات آیتالله خراسانی
آیت الله العظمی وحید خراسانی: مهمترین مطلب درک عاشوراست واین قضیۀ بی سابقه و بی لاحقه در تاریخ بشریت نه درک شده و نه هم بیان شده، منتها عمده این است که این ایام بهار است اما بهار قلوب. نسیم فیض او، اثرش این است که در این چند روز به حکم: إن للحسین محبة مکنونة، آن حب خواه ناخواه شکفته می شود و از این موقعیت حداکثر استفاده باید بشود. بالاترین مصیبت برای هر کسی مصیبت حسرت است. آن حسرت این است که می توانستم از این زندگی بهرۀ بیشتر ببرم و نبردم. کسانی از این حسرت در امانند که زندگی شان انعکاس این آیه باشد - چون هر چه هست در قرآن است منتها کو فهمش و درکش؟! - دو جمله خدا فرموده: لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ. هر چه هست در این دو جمله است. کسانی حسرت ندارند که زندگی شان بر طبق این دو جمله بوده: اول تفقه در دین و دوم انذار قوم. (...) (...) تقویت کنید قلوب را. بفهمانید به این امت که عاشورا غوغای عالم خلقت است. این اباطیلی که به وسیله عوام از خواص و خواص از عوام در بین مردم منتشر شده، به برهان
علم و فقه ازاله کنید تا مردم بفهمند عاشورا یعنی چه. که بود و چه کرد؟ مَلِک خاصیتش این است که مجذوب ملأ اعلی است. این خاصیت ملک است. من ملائکة أسکنتهم سماواتک ورفعتهم عن أرضک. شیخ الطائفه رئیس الفرقه شیخ طوسی هزار سال قبل در کتابش نوشته، زیارتی که برای اصحاب سید الشهداء عقل هر حکیمی را مبهوت می کند. یک جمله اش این است، مضمونش را ما می گوییم: ملائکه عرش پایبند مقبره اصحاب سیدالشهدا شدند آنچنان که الی یوم التلاق فراق از مشهد اصحاب حسین را تحمل نمی کنند. اگر اصحابش این است، آن جوانی که اشبه الناس خَلقا وخُلقا ومنطقا به رسول الله بود، او کجاست؟ این روایت صحیح السند است، یعنی مثل شیخ انصاری- نه هر کسی که دم از فقه بزند- مثل شیخ در مسائل مبنیه بر احتیاط، به سند این حدیث، دست از اصالة الاحتیاط بر می دارد. روایت سندش این است: ابی- علی بن ابراهیم از ابراهیم بن هاشم- ابراهیم ابن هاشم از ابن محبوب. ابن محبوب از علاء بن رزین، علاء بن رزین از محمد بن مسلم. سند غوغاست برای فقیه ، مشتمل بر دو نفر از اصحاب اجماع و در نهایت صحت، آن وقت متن این است: عن ابی جعفر علیه السلام، قال: کان علي بن الحسین یقول أیّما [مؤمن]- هر
مؤمنی - دمعت عیناه لقتل الحسین دمعة حتی تسیل علی خده... یک اشک یک اشک بر او ، چه کسی؟! چه کسی؟! یک قطره اشک اگر جاری بشود و بر گونه ای سرازیر بشود، بوأه الله ، خود خدا، نه جبرئیل، نه میکائیل، خدا او را منزل می دهد، کجا؟ في الجنة غرفا یسکنها أحقابا یک قطره اشک بر شهادت او از چشم یک مؤمن اگر جاری شود، اجرش این است. این چه مقامی است؟ علامه مجلسی، آن فحل الفحول، این قضیه را نقل می کند[بحار جلد44ص294]، می گوید از بعضی از بزرگان: ما مجاور مشهد امام هشتم بودیم . روز عاشورا جمعی از ما جمع شدند. یک نفر شروع کرد به مقتل خواندن. رسید به این روایت- خوب گوش دهید. این لاطائلات را از میان عوام بردارید - رسید به این روایت که روایت سندش صحیح است . این روایت را خواند در آن مقتل که اگر چشمی بر سید الشهداء به قدر بال مگسی تر بشود، تمام گناهانش آمرزیده می شود ولو کانت مثل زبد البحر. یکی از حضار که ادعای علم می کرد - تعبیر مجلسی این است: ولی جاهل مرکب بود- که نمونه اش امروز بسیار است. این سر بر آورد، انکار کرد این حدیث را، گفت: این روایت با عقل جمع نمی شود. اهل مجلس که از علما بودند، با او مذاکره کردند، قانع نشد. بعد مجلس به
هم خورد. بعد که مجلس به هم خورد، همان منکر - این نقل مجلسی است- شب رفت در خانه اش، خوابش برد، بعد که خواب رفت، دید محشر به پاست، همان غوغایی که در آیات و در روایات است. عطش عطشا شدیدا . در نهایت عطش گرفتار شد، بعد نگاه کرد دید حوضی است که نه اولش پیداست و نه آخرش. متوجه شد که این حوض، حوض کوثر است. از عطش پناه برد به حوض، دید سه نفر ایستاده اند: هر سه سیاه پوش، دو تا مرد، یک زن. پرسید اینها کیانند؟ به او گفتند: آن یکی پیغمبر خاتم است ، آن سیاه پوش دوم امیرالمؤمنین است، آن زن سیاه پوش فاطمه زهراست. پرسید: چرا سیاه پوش اند؟ این جور حجت تمام می شود. پرسید : چرا اینها سیاه پوشند؟ گفتند: مگر خبر نداری عاشورای حسین است. آمد خودش را رساند، درخواست کرد از بی بی عالم که یک جرعه از این آب به من بده. حضرت زهرا به او نگاهی کرد، فرمود: تو همانی که منکر اجر گریه کنندگان بر مصیبت مهجه قلب منی؟ مجلسی فرمود: این مرد از خواب سراسیمه بیدار شد، دوان دوان آمد، آن جمع را پیدا کرد، گفت استغفار کنید، خدا مرا بیامرزد. یا اباعبدالله تو چه کردی؟ چه کردی؟ امام هشتم بیانش این است: إن یوم الحسین أقرح جفوننا. یک وقت کسی گریه می کند
اما چشم، سرخ می شود ولی چشم امام هشتم مجروح است. چرا ؟ چون گفتنی نیست؛ نمی شود بیان کرد مصیبت را. انا لله وانا الیه راجعون. چرا حسین (ع)، ثارالله است؟ «ثار» در لغت هم به معني خون آمده است و هم به معني طلب و انتقام گرفتن از خون كسي كه به دست ديگران كشته شده است.[1] ثار الله از دو واژه ثار و الله تشكيل يافته و يكي از القاب امام حسين ـ عليه السّلام ـ ميباشدكه در زيارت عاشورا با اين لقب آن حضرت را زيارت ميكنيم. ثارالله: يعني (طلب دمه الله) كسي كه طالب خون او خداست و انتقام از قاتلين او را خداوند خواهد گرفت.[2] يكي ديگر از معاني آن يعني كسي كه در راه خدا كشته شود و خويشاوندان و خاندانش در اين راه كشته شود. مرحوم مجلسي در شرح جمله الوتر الموتور چنين نوشته است: وتر الله اي الفرد المتفرد في الكمال من نوع البشر في عصره الشريف او المراد ثار الله اي الذي الله تعالي طالبُ دَمِه و الموتور قتيلُ له، قتيلُ فلم يدرك بدمهِ؛ يعني فردي كه در راه خدا به شهادت ميرسد با اين كيفيت از تمام بشر و در عصرش منحصراً اوست و يا مراد از آن همان ثار الله است كه به معني كسي است كه طالب خون او خداوند است، و موتور به معناي كشته شدن در
راه خداوند و كشته شدهاي است كه خونش را انتقام نگرفته باشند، بلكه فقط خداوند است كه انتقام خونش را از قاتلين ميگيرد.[3] و احتمال دارد معناي ثارالله چنين باشد، خوني كه صاحب آن خداوند است و ولي دم او خداوند است. چنان كه در بحث قتل عمد و غير آن از آن به اولياء دم تعبير ميآورند. در اينجا نيز ولي دم خون حسين و انصارش خداوند است. چون خون حسين در راه خدا و براي حفظ قرآن و تماميت اسلام ريخته شده و خالصاً و مخلصاًلله بوده است و در نهايت درجه اخلاص با تمام وجود براي خداوند بوده است. لذا اين خون و اين شهيدان خدائي هستند. بنابراين انتقام آن نيز بايد از طرف خداوند باشد، يا اينكه چون امام حسين ـ عليه السّلام ـ حجت خداوند بر زمين و ولي مطلق حق بود و مردم او را كشتند و زمين را از حجت حق خالي كردند بنابراين خداوند انتقام حجتش را از قاتلين او خواهد گرفت. امّا درباره اينكه اين لقب را چه كسي به امام حسين ـ عليه السّلام ـ داده است بايد عرض شود كه چون سند زيارت عاشورا قدسي است، يعني زيارت عاشورا كه زيارت امام حسين ـ عليه السّلام ـ است از طرف خداوند به ائمه رسيده است و آنرا پيامبر اكرم از جبرئيل گرفته و جبرئيل آن را از
خداوند ياد گرفته است و از طريق معصومين به ما آموختهاند تا آن حضرت را زيارت كنيم،[4] بر اين اساس اين لقب را خداوند به امام حسين ـ عليه السّلام ـ داده است و چه لقب زيبايي است. معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر: 1. منشور نينوا، مجيد حيدري. 2. حماسه سياسي تاريخي زيارت عاشورا، محمد رسول دريايي. -------------------------------------------------------- [1] . عبدالسلام محمد هارون، مقابيس اللغه، ج1. [2] . ابن المنظور، لسان العرب، ج4، واژه ثار. [3] . مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، موسسه الوفا، چاپ دوم، 1403، ج98، ص154. [4] . ر.ك: قمي، عباس، مفاتيح الجنان، و سيد بن طاووس، اقبال، قم، مركز نشر تبليغات اسلامي، 1416، ج3، ص 55؛ و دريايي، محمدرسول، حماسه سياسي تاريخي زيارت عاشورا، تهران، انتشارات جعفري، 1371، ص12 ـ 13. مقتلنامه جوانان عقیلة بنی هاشم پس از شهادت خاندان عقیل حضرت امّ المصائب، عقیله بنی هاشم (ع) دو فرزندش عون و محمد را برای جانفشانی به محضر حضرت ابا عبدالله (ع) فرستاد. در تاریخ آمده این دو بزرگوار فرزندان عبدالله بن جعفر بودند. این دو برادر به میدان آمده و هر یک جداگانه وفاداری خویش را تا مرز شهادت به
امام زمانشان ابراز داشتند. ابتدا محمد در حالی که اینگونه رجز می خواند وارد میدان شد: به خدا شکایت می کنم از دشمنان قومی که از کوردلی به هلاکت افتادند. نشانه های قرآنی که محکم و مبیّن بود، عوض کردند و کفر و طغیان را آشکار کردند. جمعی از سپاه کوفه به دست او کشته شدند و سر انجام عامر بن نهشل تمیمی، جناب محمد را به شهادت رساند. بعد از شهادت محمد، عون بن عبدالله بن جعفر وارد میدان شد و این گونه رجز خواند: اگر مرا نمی شناسید، من پسر جعفر هستم که از روی صدق شهید شد و در بهشت نورانی با بالهای سبز پرواز می کند، این شرافت برای من در محشر کافی است. نوشته اند تا بیست تن را به درک واصل کرد، آنگاه به دست عبدالله بن قطنه طائی به شهادت رسید. منقول است حضرت زینب(سلام الله علیها) زماني که هر یک از بنی هاشم(ع) به شهادت می رسیدند، به کمک سید الشهدا (ع) براي تعزیت می آمد، ولی هنگام شهادت این دو بزرگوار پرده خیام را انداخت و از خیمه گاه خارج نشد. منبع: شرح شمع تا که خدا نکرده مبادا برادرش... قامت کمان کند که دوتا تیر آخرش یک دم سپر شوند برای برادرش خون عقاب در جگر شیرشان پر است از نسل جعفرند و علی این دو لشکرش این دو ز کودکی
فقط ایینه دیده اند آیینه ای که آه نسازد مکدرش واحیرتا که این دو جوانان زینبند؟ یا ایستاده تیغ دو سر در برابرش با جان و دل دو پاره جگر وقف می کند یک پاره جای خویش و یکی جای همسرش یک دست گرم اشک گرفتن ز چشمهاش مشغول عطر و شانه زدن دست دیگرش چون تکیه گاه اهل حرم بود و کوه صبر چشمش گدازه ریخت ولی زیر معجرش زینب به پیشواز شهیدان خود نرفت تا که خدا نکرده مبادا برادرش... زینب همان شکوه که ناموس غیرت است زینب که در مدینه قرق بود معبرش زینب همان که فاطمه از هر نظر شده است از بس که رفته این همه این زن به مادرش زینب همان که زینت بابای خویش بود در کربلا شدند پسرهاش زیورش گفتند عصر واقعه آزاد شد فرات وقتی گذشته بود دگر آب از سرش... شعر از سید رضا برقعی
روضهخوانی حاج مهدی سماواتی در شهادت دو جوان حضرت زینب (س)
فيلم مداحی حاج حسن خلج
دیدگاه تان را بنویسید