شرم ابتذال
یک جامعهشناس از پیامدهای ابتذال برنامهسازی میگوید
ویدئوی کوتاه بخشی از مسابقهای تلویزیونی با اجرای سید بشیر حسینی دارد در فضای مجازی دست به دست میشود، حجم ابتذال در همان چند دقیقه به قدری است که حتی دیدن گذرای آن را سخت میکند. به پیوست این ویدئوی وایرال شده در فضای مجازی هم کاربران از شرم ابتذالی نوشتهاند که با دیدن این ویدئو به آنها دست داده است. تلویزیونی که روزگاری با برنامههایش خیابانها را خلوت میکرد به جایی رسیده با چنین برنامههایی حتی نمیتواند مخاطب ثابت و همیشه خود را راضی نگه دارد. این نکته را بگذارید کنار چند گزاره مهم دیگر که از اتفاق همین چند روز پیش عنوان شده است، به عنوان مثال بگذارید کنار ردیف بودجه امسال این سازمان که افزایش قابل توجهی داشته آنقدر که حتی واکنش رئیس آن را هم به همراه داشته است، یا بگذارید کنار این گفته معاون رسانه ملی که همین دو روز پیش اعلام کرد «298 شبکه فارسی زبان علیه ایران فعالیت میکنند.» سوال آشکار و روشن است، اینکه آیا مبارزه دستگاه صدا و سیمای ایران برای مقابله با این شبکههای تلویزیونی قرار است با چنین برنامه سخیف و مبتذلی صورت بگیرد؟ هر چند پاسخ هم آشکار است!
اساسا تلویزیون فرهنگساز است؟
سوال مهم شاید در میانه این اوضاع همین باشد، اینکه قرار است تلویزیون سطح ذائقه مخاطب را افزایش دهد یا تا اندازه سلیقه معمولی یک مخاطب برنامههایش را تنزل بدهد؟ اگر کمی کلیتر بتوان این سوال را مطرح کرد و حتی به شبکههای استاندارد تلویزیونی جهانی هم تعمیم بدهیم اینطور باید بپرسیم که اساسا نهادی به نام رسانه یا تلویزیون وظیفه فرهنگسازی دارد که ما حالا توقع آن را از رسانه ملی ایران داریم؟ امانالله قرایی مقدم جامعهشناس معتقد است این رسالت اساسی یک رسانه است. او به فردا میگوید « از نگاه کارشناسان حوزه ارتباط جمعی همچون هارولد لاسول و مارشال مکلوهان اصولا رسانهها فرهنگسازند. به این معنا که وظیفه ذاتی رسانهای همچون تلویزیون انتقال میراث فرهنگی، ارزشها و هنجارهای درست فرهنگی به جامعه است.» با قبول این باور اما چقدر تلویزیون ایران که حالا با ردیف بودجه افزایش یافتهای هم رو به روست رسانهای فرهنگساز است؟
تلویزیون؛ واگرایی به جای همگرایی
امان الله قرایی مقدم معتقد است تلویزیون ایران بیش از آن که فرهنگسازی کند، یک رسانه سیاستزده است. او به فردا میگوید «. تلویزیونی که پیوست ملی برای خود قائل است باید به دور از قدرتها و الیگارشیهای موجود بتواند جامعه را به سوی آنچه اکثریت به آن باور دارد راهبری کند. چنانکه که ژاپن در سال 1949 این روش را به کار گرفت. کاری که به تقویت روحیه ملی و میهنی آن جامعه انجامید و منجر به یک همگرایی شد. تلویزیون ایران اما درست بر خلاف این رویه به واگرایی مشغول است تا همگرایی.» همین رویه به باور این جامعهشناس به این منجر میشود که هر مخاطب معمولی حتی برای فراغت خود از شبکههای فارسیزبان خارجی تغذیه کند. رویهای که اتفاق مدام از دهان مسئولان تلویزیون هم به صورت گلایه مطرح میشود، غافل از اینکه نتیجه برنامهسازی آنهاست که مخاطب این شبکهها را انتخاب کرده است.
برنامههایی که حتی مبتذل هم نیستند!
در صنعت سرگرمی امروز جهان حتی در پشت صحنه آثار به روانشناسی رنگها دقت میشود، اما وقتی سرگرمیسازی ما هم به نوعی سیاستزده است انتظار چنین تفکری از این افراد نمیرود. در صورتی که باید بدانیم بیگانگی از فرهنگ کودکستان آغاز میشود. این نکته مهم را میتوان به نوعی در شیوه برنامهسازی تلویزیون ایران هم دید. قرائی مقدم اما از حجم ابتذال در برنامهسازی این روزهای تلویزون گلایه دارد و معتقد است حتی این برنامهها مبتذل هم نیست!. او به فردا میگوید « وقتی افراد ناکارآمد و غیرمتخصص قرار است سرگرمیسازی کنند نتیجهاش این حجم ابتذالی میشود که شاهدش هستیم. انتخابهای این افراد در این روزها کاملا شخصی و بر اساس خطکشی خودی و غیر خودی صورت میگیرد. این انتخابها حتی قرار نیست به سیاست مدنظر این افراد هم برسد، به این معنا که اگر قائل باشیم این افراد به این دلیل برنامهسازی میکنند تا پیام خود را به مخاطب القا کنند هم راه بیراهی رفتیم چرا که این نوع برنامهسازی خالی از هر نوع پیامی است. به این مفهوم که حتی اطلاق واژه ابتذال هم به نوعی بالا بردن مرتبه این برنامه است! چون خالی از هر نوع مفهومی است. چرا که ابتذال هم به نوعی یک برچسب است، اما این برنامهها هیچ مفهومی ندارند که بتوان آن را مبتذل خواند. این افراد حتی آگاهی نسبت به مفهوم پیام ندارند. »
تلویزیون، رسانه این نسل نیست
اما سوال مهم در این میانه این است که پیامد چنین سیاستی برای رسانهای که خود را ملی میداند چیست؟ از حجم بالای شبکههای فارسی زبان خارجی که به باور معاون ملی سیما علیه ایران فعالیت میکنند بگذریم. این شیوه برنامهسازی که هر مخاطب منصفی به سختی میتوان بخشهای بریده شده آن را هم ببیند به چه اتفاقی منجر میشود؟ امانالله قرایی مقدم جامعه شناس معتقد است بخشی از پیامدهای سوء آن را حتی میتوان در ناآرامیهای اخیر هم دید. چرا که نسل کنونی ایران برخلاف گذشته تنها حق انتخاب دو شبکه تلویزیونی داخلی را ندارد و مولفههای بسیاری برای انتخاب پیش روی اوست. او به فردا میگوید « شاید گمان کنند که با چنین رویهای میتوانند تغییر ذهنیت بدهند، غافل از اینکه این ظاهر، باطن دیگری را میسازد. نسل امروز به قول دیوید رایزمن سنتخواهی را نمیخواهد. امروز جوانان ما خردگرا شدند. آنها دیگر تن به دیدن چنین برنامههایی نمیدهند و به دنبال جایگزینهای با کیفیتی هستند که به راحتی هم در دسترسشان قرار دارد. آنها به دنبال رسانه مورد علاقهشان هستند و این تلویزیون قطعا رسانه آنها نیست. »
دیدگاه تان را بنویسید