چین؛ فرصتها و تهدیدهای دوران پس از تحقیر آمریکا در عینالاسد
حمله موشکی ایران به پایگاه عینالاسد آمریکا در عراق که به تحقیر موشکی واشنگتن پس از ترور سردار قاسم سلیمانی تعبیر میشود، مفاهیم متضادی برای چین به همراه دارد و برخی کارشناسان احتمال بهره برداری چین از این موضوع را مورد بررسی قرار دادهاند.
خبرگزاری تسنیم: بامداد جمعه 13 دی ماه سپهبد «قاسم سلیمانی» و «ابومهدی المهندس»، جانشین فرمانده نیروهای حشد شعبی و برخی از دیگر اعضای این سازمان در حمله پهپادی ارتش آمریکا که به دستور شخص ترامپ انجام شد، در نزدیکی فرودگاه بینالمللی بغداد به شهادت رسیدند. انعکاس گسترده این خبر در رسانههای جهان از آن جهت اهمیت داشت که حوادث بعد از آن میتوانست سرنوشت خاورمیانه را دچار تغییر کند.
چین یکی از کشورهایی بود که به سرعت نسبت به این اقدام آمریکا واکنش نشان داد. وزارت خارجه این کشور اعلام کرد: ما همواره مخالف استفاده از زور در روابط بینالملل بوده و اوضاع را به دقت زیر نظر داریم.
هرچند از لحن مقامات چینی نگرانی فزاینده قابل حدس بود اما برخی این فرضیه را مطرح کردهاند که شاید پکن از تشدید تنش در این منطقه چندان ناراضی نباشد. در این مطلب سعی شده دو فرضیه مطرح درباره نگرش چین به خاورمیانه تا اندازهای مورد بررسی قرار گیرد.
طبق دیدگاه اول چین به این دلیل بی میل به تشدید تنش در خاورمیانه نیست که میتواند از این فرصت برای حواسپرتی آمریکا از تمرکز بر رقابت راهبردی با چین استفاده کند و بدین وسیله فرصتی در اختیار پکن قرار گیرد تا بتواند با بهره گیری از آن به ساخت قدرت ملی خود ادامه دهد. در صورت بروز درگیری میان آمریکا و ایران، پکن میتوانست از این موقعیت برای بهبود وجهه خود به عنوان کشوری که خواستار حفظ نظم بین الملل است استفاده کرده و در عین حال نقش آمریکا به عنوان یک رهبر جهانی را زیر سوال ببرد.
پس از حملات یازده سپتامبر چین از "فرصت استرتژیک" استفاده کرد و با اعزام کمک برای جرج دبلیو بوش جوان در مبارزه با تروریسم در عراق و افغانستان از یک سو توانست تمرکز بوش از رقابت با چین را از بین برده و از طرف دیگر به گرفتار شدن آمریکا در جنگهای متعدد خاورمیانه کمک کند. این فرصت باعث رشد بیشتر اقتصاد و قدرت نظامی چین بدون فشار آمریکا شد.
حضور نظامی آمریکا در منطقه نیز از دید متحدان این کشور که در ائتلافهای نظامی واشنگتن شرکت کرده بودند، تاثیرگذار است. بدون شک تشکیل یک ائتلاف نظامی علیه ایران میتوانست باعث تنش در روابط آمریکا حتی با متحدان نزدیک خود شود؛ متحدانی که آمریکا حتی برای تقابل با چین نیز روی آنها حساب کرده بود. مسلم این امکان برای چین وجود داشت که از این فرصت برای نزدیک شدن به متحدان اصلی آمریکا در منطقه استفاده کرده و شرایط را به سود خود تغییر دهد.
اما شرایط در حال حاضر مشابه با سال 2000 نیست زیرا توسعه منافع جهانی چین و سرمایه گذاری این کشور در کشورهای حوزه خلیج فارس ایجاب میکند که این کشور از کاهش تنش در خاورمیانه حمایت کند. بی ثباتی در خاورمیانه هزینه بسیاری برای چین به همراه خواهد داشت، هرچند به معنی تضعیف ظرفیت آمریکا در رقابت با چین باشد.
نیازهای انرژی چین تصمیمگیری برای پکن را سخت کرده است. این کشور برخلاف آمریکا و روسیه تولید کننده انرژی نیست و با واردات 70 درصد از انرژی مورد نیازش، یک مصرف کننده بزرگ انرژی به شمار میرود. نیمی از نفت مورد نیاز چین از کشورهای عربستان، عراق عمان و ایران وارد میشود. علاوه بر نفت، سرمایه گذاری 28 میلیارد دلاری و وام 23 میلیاردی این کشور در منطقه شاید دلیل موضع گیریهای همواره به ظاهر خنثی و خواستار صلح پکن است.
در هر صورت ترور سردار سلیمانی توسط آمریکا این بهانه را به پکن داد تا به عنوان اصلی ترین رقیب واشنگتن به انتقاد از آمریکا در زمینه رعایت حقوق بشر بپردازد. حمله ایران به پایگاههای نظامی آمریکا به عنوان بخشی از پروژه انتقام خون سردار سلیمانی این فرصت را در اختیار چین قرار داده تا موضوع اقدامات نظامی آمریکا در کشوری مانند عراق را مورد نقد قرار دهد که باعث کشته شدن 200 هزار غیرنظامی شد و یکی از فجایع سیاست خارجی آمریکا پس از دوره ویتنام به شمار میرود.
رزمایش مشترک بین ایران-چین-روسیه نیز تا اندازهای این ذهنیت را ایجاد کرد که هدف از انجام آن چراغ سبز چین به ایران برای دفاع از تهران درصورت بروز درگیری نظامی با کشورهای دیگر بوده باشد. البته هدف از این رزمایش را هم میتوان به تلاش ایران برای واکنش به ائتلاف آمریکا و حفظ امنیت انرژی در آبهای جنوب از طریق ائتلاف امید مرتبط دانست.
پس از ترور سردار سلیمانی توسط آمریکا واکنشی از سوی ایران انجام شد که مسلما نگرانیهای زیادی برای متحدان واشنگتن به همراه داشت. حمله موشکی به پایگاههای آمریکایی در عراق اقدامی بود که نگرانی کشورهای عرب حوزه خلیج فارس از ائتلاف با آمریکا را پررنگتر کرد. شاید این تنش فرصتی برای چین باشد تا با استفاده از کاهش نفوذ آمریکا در خاورمیانه حضور پررنگتری در معادلات این منطقه ایفا کند. هرچند درحال حاضر این حضور بیشتر جنبه اقتصادی داشته اما چه بسا در آینده شاهد تصمیمات تاثیرگذار سیاسی پکن در منطقه خود باشیم.
دیدگاه تان را بنویسید