عبدالله ۸ ساله و برادرش حسین ۲ ساله در جلوی یک پناهگاه در کمپ جنگزدگان در شهر صنعا. عبدالله هر روز به همراه پدرش به دنبال درآمدی بخورونمیر، اطراف مکان زندگیشان را جستجو میکنند. عبدالله میگوید: «من تمام روز به دنبال جمعآوری پلاستیک هستم. هر روز آنها را جمع میکنم و سعی میکنم بفروشمشان.»
خلید ۶ ساله در حال راه رفتن کنار خودرویی سوخته در بیرون منزلش در صنعا. از وقتیکه هواپیماها خانهی همسایهشان را بمباران کردند، خلید بهمحض شنیدن صدای هواپیما فرار میکند و پنهان میشود.
زائومالا (در ردیف پشتی)، همسرش وسلمه (در کنارش) و بچههایشان دو سال پیش به فرمانداری عمران فرار کردهاند. پیش از فرار دختر خانواده که در بازار محلی در حال خرید بوده بر اثر حملهی هوایی کشته شده است. آنها پیش از فرارشان او را دفن کردند. زائومالا میگوید: «نمیدانستم جان دیگر بچههایم را نجات بدهم یا خودم هم به دخترم بپیوندم.»
حسن ۵ ساله و خواهر سهماههاش رتیف مجبور به ترک خانهشان در حدیده شدند جایی که درگیریها در آن در این جند ماه اخیر بالا گرفته است. بین ماههای ژوئن و اوت نیم میلیون نفر مجبور به فرار از این منطقه شده است.
عبدالله ۳۶ ساله در میان خرابههای محل کار سابقش ایستاده است. مدیر آزمایشگاه این کارخانه میگوید «این کارخانهی سیمان بخشی از زندگی من بود، ۳۵ سال در آن کار کردم.» این کارخانه محل کار ۱۵۰۰ نفر بوده است. در سال ۲۰۱۶ چندین بار موردحملهی هوایی قرار گرفت. ۱۵ نفر از همکاران عبدالله در این حملات کشته شدند.
احمد ۳۹ ساله و پسرش علی ۶ ساله مجبور شدند به همراه بقیهی خانوادهشان از تعز به صنعا فرار کنند. احمد سابق بر این کشاورز بوده و از راه فروش سبزیجات زندگی آبرومندانهای داشته است. این اولین بار نیست که آنها به خاطر جنگ مجبور به فرار شدهاند. در نتیجه آنها زاروزندگی خود را از دست دادهاند. احمد میگوید «من میخواهم بچههایم به مدرسه بروند، سیر باشند و سلامت.»
محمد ۱۰ ساله قبل از آنکه خانوادهاش مجبور شوند از شهر خودشان تعز فرار کنند به وبا مبتلا شد.
یک دختر جوان داخل کمپ الحباری که برای افراد بیخانمان شدهی صنعا برپا شده ایستاده است. این سکونتگاه در یک زمین خصوصی بنا شده و حمایت کمی از صاحبش دریافت میکند. خانوادههایی که اینجا زندگی میکنند از بسیاری از خدمات اولیه مانند حمام و دستشویی محروماند.
محمد ۴۲ ساله و پسرش مونتاب ۱۹ ساله در خرابههای مدرسهای در فرمانداری عمران. محمد میگوید: «چرا آنها شهروندان یمنی را هدف قرار میدهند؟ گناه ما چیست؟ ما سلاح نداریم، موشک نداریم، هیچ چیزی نداریم. ما شهروندانی صلحطلبیم که فقط به دنبال سیر کردن خانوادههایمان هستیم.»
این کمپ در فرمانداری عمران محل زندگی صدها خانوادهی جنگزده است. شرایط زندگی وحشتناک است، نه آبی، نه بهداشتی و نه امکانات درمانی. خانوادههای جنگزده در پناهگاههای تنگ و فشرده زندگی میکنند و بچهها بر روی بدنهایشان زخمهای باز و قابلمشاهده دارند. زندگی خانوادهها در چنین جایی خطر بروز بزرگترین شیوع وبا در جهان را به دنبال دارد.
آوار تنها باقیماندهی خانهای در محلهای مسکونی در شهر صنعا است. این خانه در ماه رمضان موردحمله قرار گرفت. ۷ شهروند زخمی شدند از جمله ۴ کودک.
گروهی از دختران جوان در میان آوارههای مدرسهشان در شهر عمران نشستهاند. این مدرسه درست یک سال بعد از افتتاحش موردحمله قرار گرفت. در نتیجهی این حمله دو هزار بچه امکان تحصیلشان را از دست دادند.
۹ یمنی ساکن این خانه در حملهی هوایی سال پیش درجا کشته شدند. حملهی دو طرف به شهروندان و زیرساختهای عمومی مشخصهی بارز جنگ وحشیانهی یمن است. دهها هزار شهروند یمنی تاکنون کشته شدهاند.
یوسف ۲۸ ساله، ۸ تن از اعضای خانوادهاش را در حملهی هوایی در شهر عمران از دست داد. در میان کشتهشدگان پسرعموهای زیر ۱۳ سالش هم بودند. از همه کم سن و سال تر یک نوزاد ۸ ماهه بود. یوسف میگوید: «آنها (گروههای درگیر) بیش از آنکه به یکدیگر حمله کنند به مردم عادی حمله میکنند. این جنگ علیه بیگناهان باید تمام شود.»
دیدگاه تان را بنویسید