روابط روسیه و ناتو پرتنش می‌ماند

کد خبر: 849028

«تهدید» و موازنه‌سازی برای دفع آن، اصلی‌ترین منطقه حاکم بر سیاست – قدرت حاکم بین ناتو و جمهوری فدراتیو روسیه است. هر حرکتی که هر کدام از دو طرف صورت می‌دهد از سوی طرف مقابل به منزله تهدید نگریسته می‌شود.

روابط روسیه و ناتو پرتنش می‌ماند
خبرگزاری تسنیم: «به گرجستان و اوکراین نزدیک نشوید». این هشداری بود که ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه ۲۹ تیرماه در جمع برخی دیپلمات‌های روس در شهر مسکو برای ائتلاف موسوم به «سازمان پیمان آتلانتیک شمالی» یا همان ناتو صادر کرد. این ادامه داستانی کهنه است، «ناتو، همچنان بزرگ‌ترین نگرانی امنیتی مسکو». حتی زرادخانه بزرگ هسته‌ای روسیه باعث نمی‌شود که نسبت به توسعه ناتو حساسیت خود را از دست بدهد. بدون هیچ تردیدی مهم‌ترین فاکتور در شکل‌گیری بحران گرجستان در سال ۲۰۰۸ و بحران اوکراین در سال ۲۰۱۴ نیز نگرانی روس‌ها در خصوص توسعه ناتو به کنار مرزهایشان بود. در اسناد امنیت ملی روسیه رسما از ناتو به‌عنوان یک تهدید نام برده شده است. این تهدید زمانی برای روس‌ها بزرگ‌تر جلوه می‌کند که این ائتلاف پای خود را به کشور‌هایی می‌گذارد که پیش از سال ۱۹۹۱، بخش‌هایی از اتحاد جماهیر شوروی بودند. روسیه هنوز جمهوری‌های استقلال یافته از شوروی سابق را حوزه نفوذ خود می‌داند و ورود ناتو به این کشور‌ها را به‌منزله «تجاوز» تلقی می‌کند. بنابر آنچه بنیاد کارنگی در مارس ۲۰۱۸ نوشته است: «نباید رویکرد روسیه به جمهوری‌های سابق شوروی را با روابط آن با ناتو تلفیق‌شده دانست، اما این دو با یکدیگر در تعامل هستند. در همان زمانی که روسیه تلاش می‌کند از افتادن جمهوری‌های سابق شوروی به دامان غرب جلوگیری کند، هرکاری جز اقدام نظامی که از دستش برآید انجام می‌دهد تا ناتو حتی اجازه فکر کردن به پیشنهاد عضویت به این جمهوری‌ها را به خود ندهد.» یک تفاوت بنیادین و هویتی در نگاه روسیه و غرب به مقوله امنیت در اروپا حاکم است. همه کشور‌های غربی توسعه نهادهایی، چون ناتو و اتحادیه اروپا را به‌نفع بهبود وضعیت امنیتی در قاره سبز می‌بینند، روسیه و تیم پوتین نگاهی منفی به این توسعه داشته و آن را ضدامنیتی می‌بینند. این تفاوت برداشت البته تنها به ناتو محدود نمی‌شود، اما برای روس‌ها هیچ چیزی به اندازه توسعه ناتو، تهدید محسوب نشده و نمی‌شود. ریشه نگرانی امنیتی مسکو کجاست؟ سازمان پیمان آتلانتیک شمالی در سال ۱۹۴۹ و به‌عنوان پیمانی شکل گرفت که هدف از آن برقراری دفاع جمعی بین کشور‌های بلوک سرمایه‌داری در بحبوحه جنگ سرد بود. اصلی‌ترین مشخصه این پیمان دفاعی یا سازمان، بند ۵ آن است که حمله به یک یا چند عضو را به‌منزله حمله نظامی به تمام اعضا معرفی می‌کند. ناتو دو سال پس از آغاز جنگ سرد تاسیس شد و ۶ سال پس از تاسیس آن، بلوک شرق نیز با تشکیل پیمان ورشو به مقابله با آن پرداخت. پیمان ورشو که هشت عضو داشت، با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان دوران جنگ سرد به تاریخ پیوست، اما ناتو همچنان بر جای خود باقی ماند. روسیه وارث قدرت نظامی اتحاد جماهیر شوروی است و طبعا هنوز تنها قدرتی است که پیمانی در سطح ناتو می‌تواند برای مقابله با آن به وجود خود ادامه دهد. هیچ قوه نظامی دیگری در سطح بین‌المللی وجود ندارد که برای ناتوی ۲۹ عضوه یک هم‌آورد محسوب شود جز روسیه؛ بنابراین روس‌ها حق دارند تلقی کنند که عدم فروپاشی ناتو برای ادامه تهدید و تحدید آنهاست و نه برای اهدافی نه چندان روشن، چون مقابله با تروریست‌های افراط‌گرا. ستون‌پایه امنیتی اروپا ناتو همواره ستون‌پایه امنیتی اروپای غربی خوانده شده و روسیه بزرگ‌ترین تهدید برای اروپای غربی و حتی متحدین سابق شوروی در اروپای شرقی، تا آنجا که لهستان ۲.۷ میلیارد دلار به آمریکایی‌ها پیشنهاد می‌دهد تا پایگاه نظامی دائمی در این کشور ایجاد کنند. واقعیت آن است که هراس کشور‌های اروپای شرقی از روسیه، به‌خصوص وقتی فرد مقتدری، چون پوتین در مسکو بر سریر قدرت تکیه زده باشد، بسیار بیشتر است تا اروپای غربی. تجربه قرار گرفتن چتر قدرت اتحاد جماهیر شوروی، هنوز برای بسیاری از کشور‌های اروپای شرقی دردناک است و همین تجربه در ایجاد انتظار آنان از نقششان در مواجهه با ناتو و روسیه تاثیرگذار است. شاید همان تجربه باشد که تمایل برخی از کشور‌های حوزه نفوذ شوروی سابق برای عضویت در ناتو را تشدید کرده است. این ستون‌پایه امنیتی، اما برای روس‌ها، لانه ناامنی‌هاست و از هر فرصتی که منجر به تضعیف آن شود، حمایت می‌کنند، حتی اگر این فرصت، رفتار‌های دونالد ترامپ باشد. ترامپ که به اساس ناتو بی‌میل نشان می‌دهد، با فشار شدید به اعضای ناتو خواستار مشارکت بیشتر آن‌ها در پرداخت هزینه‌های امنیتی است. تا پیش از ترامپ، آمریکایی‌ها با تقبل هزینه‌های عمده ناتو، خود را در مرکزیت آن قرار می‌دادند و نقش خود را به‌عنوان تامین‌کننده امنیت بلوک غرب تثبیت می‌کردند، اما رویکرد ترامپ دیگر چنین نیست. تثبیت جایگاه واشنگتن در تامین امنیتی اروپای غربی باعث می‌شد که این کشور‌ها در مواضع سیاسی و جهت‌گیری‌های اقتصادی به تبعیت از ایالات متحده روی آورند، اما ترامپ این‌گونه هزینه‌کرد‌ها را منطقی نمی‌بیند و اعتقادی هم به نظم لیبرال بین‌المللی ندارد. اکنون ستون‌پایه امنیتی اروپا از همیشه ضعیف‌تر به‌نظر می‌رسد، اما تهدید آن برای روس‌ها همچنان پابرجاست. منطق حاکم بر روابط روسیه و ناتو پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، مراحلی از تنش‌زدایی بین روسیه و ناتو شکل گرفت، اما هر بار شکست خورد. در دوران یلتسین، ضعف ساختاری روسیه که با ضعف شخصیت یلتسین همراه شده بود، باعث شد تا سیاست روس‌ها نسبت به ناتو آشتی‌جویانه شود و حتی در بحران بوسنی به همکاری‌هایی هم بینجامد. از آن پس هم گهگاه مذاکرات و تعاملاتی بین دو طرف بوده است، اما بخصوص پس از سال ۲۰۱۴ و بحران اوکراین، روابط دو طرف به عرصه‌ای سراسر تنش بدل شده است. واقعیت آن است که «تهدید» و موازنه‌سازی برای دفع آن، اصلی‌ترین منطقه حاکم بر سیاست - قدرت حاکم بین ناتو و جمهوری فدراتیو روسیه است. هر حرکتی که هر کدام از دو طرف صورت می‌دهد، بدوا به چشم تهدید نگاه می‌شود و البته روس‌ها، چون از منظر توان نظامی نسبت به ۲۸ کشور تشکیل‌دهنده ناتو دچار ضعف هستند، تلقی آن‌ها از تهدید ناتو جدی‌تر است، بنابراین وقتی در سال ۲۰۱۷ با مانور نیرو‌های ناتو در شبه‌جزیره بالکان مواجه می‌شوند، تهدید می‌کنند که موشک‌های هسته‌ای خود را به منطقه منتقل خواهند کرد. از سال ۱۹۹۴ تا ۲۰۱۰ میلادی، کشور‌های زیادی از شرق اروپا و جمهوری‌های یوگسلاوی سابق و شوروی سابق در کنار رومانی، مجارستان، چک، اسلواکی، لهستان و آلبانی به ناتو پیوسته‌اند و این از منظر روسیه یعنی «اشغال سرزمین‌هایش توسط دشمن قدیمی». این منطق واقع‌گرایانه است حتی اگر در دهه ۱۹۹۰ میلادی بار‌ها در خصوص گفتگو و همکاری بین ناتو و روسیه و شورای همکاری ناتو - روسیه سخن به میان آمده باشد. پوتین به‌دنبال بازسازی نقش روسیه در صحنه بین‌الملل با اتکا به شکست‌های پیاپی واشنگتن به‌عنوان اصلی‌ترین محور ناتو در افغانستان، عراق، سوریه و ... است و توسعه ناتو به شرق را نخواهد پذیرفت کمااینکه تاکنون نپذیرفته است. ارتش روسیه تا آینده قابل پیش‌بینی برای خود تهدیدی بزرگ‌تر از ناتو نخواهد شناختا و دقیقا همین وضعیت را ارتش‌های عضو ناتو دارند. منطق تهدید همچنان به حیات خود ادامه می‌دهد و بعید است به‌زودی جای خود را به منطق گفتگو یا همکاری بدهد، مگر آنکه ناتو روزی نگاه گسترش به شرق را کنار بگذارد.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت