خبرگزاری مهر: نیکاراگوئه یکی دیگر از کشورهای آمریکای لاتین است که این روزها با بحران داخلی که تمام جنبههای زندگی روزمره را تحتالشعاع قرار داده، دست و پنجه نرم میکند. نارضایتی عمومی، درگیریهای خشونتبار و نابهسامانی اقتصادی نیکاراگوئه از جمله اخبار این روزهای رسانههای جهان محسوب میشود حالآنکه رفتار دوگانه واشنگتن که هرگز وجود حکومتهای چپ در حیاط خلوت خود را برنتابیده است نیز به همان اندازه مایه تعجب است. در همین راستا، خبرنگار مهر در مصاحبه با «ماریو بارکرو بالتودونو» سفیر نیکاراگوئه در تهران، به واکاوی دلایل بسط نارضایتی مردمی، دستهای پشت پرده، رویکرد آمریکا در مواجهه با حوادث اخیر این کشور و برخی مسائل دیگر پرداخته است. *تظاهراتهای اخیر نیکاراگوئه نتیجه اصلاحات اجتماعی اعلام شده از سوی «دانیل اورتگا» رئیس جمهوری این کشور بود. اما آنچه مایه تعجب است سرعت بسط دامنه اعتراضات است. دلیل این امر چیست و چه چیز موجب دامن زدن به موج ناآرامیها میشود؟ بیش از هرچیز اجازه دهید بگویم که نیکاراگوئه نیازمند تغییر در حوزه امنیت اجتماعی بود. تامین مالی این بخش چندان مساعد نبود و این مشکل به سالها قبل از
روی کارآمدن اورتگا بازمیگردد؛ بنابراین اورتگا تنها رئیس جمهوری بود که درصدد حل مشکل برآمد. علاوهبراین، سازمانهای بینالمللی نظیر صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی نیز دائماً بر ضرورت حل این مشکل تاکید میکردند. بنابراین، دولت اورتگا تنها دولتی بود که برای حل مشکل مالی موسسه تامین اجتماعی نیکاراگوئه تلاش کرد. درهمینراستا، وی با ابلاغ حکمی گزینههای مختلفی را برای حل چالش ارائه داد. در این حکم، به وضوح بیان میشود که کارفرمایان موظف به پرداخت حقالسهم بیشتری از بیمه کارکنان خود هستند حالآنکه آنها این موضوع را برنتابیدند و علیه آن دست به تظاهرات زدند. بهاینترتیب، ناآرامی نهتنها شکل اجتماعی بلکه شکل سیاسی به خود گرفت چراکه بانیان آن کارفرمایان و جمعی از دانشجویانی بودند که از سوی آنها تحریک میشدند. حقیقت آن است که اعتراض از سوی کارگران و اتحادیههای تجاری نیکاراگوئه نیست. بلکه برعکس، آنها موافق اصلاحات اجتماعی جدید بودند. بهتدریج اوضاع کمی رنگ خشونت بهخود گرفت. از طرفی، اینها کسبه نیکاراگوئی از طبقه بورژوا بودند که سربه طغیان برداشتند. از طرف دیگر، شاهد رواج اخبار جعلی از سوی رسانههای مختلف
بودیم و جالب آنکه دولت درصدد تعطیلی این رسانهها برنیامده است که همین نشانه آزادی کامل بیان و رسانه در نیکاراگوئه است حالآنکه معترضین منکر وجود چنین آزادی میشوند. البته، بخشی از خشونت از جانب برخی اعضای کلیسای کاتولیک نیکاراگوئه ترویج میشود که هدف از این اقدام نیز سرنگونی دولت دانیل اورتگا است. بهاینترتیب، تظاهراتی که باانگیزه مخالفت با قانون اعلامی رئیس جمهوری آغاز شد، ناگهان با اتکا به نیرویی که ظاهری کودتا مانند دارد، شکل سیاسی به خود گرفت. بااینحساب، در ترویج ناآرامیهای اخیر نیروهای مختلفی از جمله کارفرمایان و کلیسای کاتولیک دخیل بودهاند حالآنکه در آخرین مرحله، مجرمان هم با هدف ایجاد هرجومرج وارد صحنه شدند تا امکان همکاری باقاچاقچیان را فراهم کنند. بنابراین، ترکیبی از حوادث جاری در نیکاراگوئه به خشونت منجر شده است. *صحبت از کودتا که بهمیان میآید، باید درراستای تامین منافع شخص یا گروه سیاسی خاصی انجام بگیرد. به بیان دیگر، باید گزینهای در ذهن کودتاچی برای جایگزینی دولت ساقط شده وجود داشته باشد. باایناوصاف، آیا برای معترضین فرد یا حزب خاصی به عنوان گزینه جایگزین مطرح است؟ سوال جالبی است.
باید بگویم تاکنون وجود چنین رهبر شاخصی از جانب اپوزیسیون مطرح نبوده است. البته، چهرههای زیادی هستند که خواهان تصاحب منصب ریاست جمهوری بعد از سقوط دولت هستند و این بیشازپیش به هرجومرج دامن میزند چراکه بههر حال بین خود آنها هم نزاع درجریان است. *خواسته معترضین چیست؟ آیا به دنبال حکومتی غربگراتر و کاپیتالیست هستند؟ حقیقت این است که آنها هم نمیدانند چه میخواهند. هیچکس نمیداند آنها دقیقاً چه میخواهند. البته به طور قطع خواهان تغییر هستند، اما بدون هیچگونه گزینه مشخصی در ذهن که فرضاً وقتی دولت تغییر کرد بگویند خوب همین را انجام میدهیم! بنابراین، پای تعصب درمیان است و یک نیروی اپوزیسیون واقعی با برنامه مشخص درکار نیست. این میشود که دستخوش هرجومرجی هستیم که زمینهساز اغلب فعالیتهای مجرمانه میشود. البته نمیتوانم بگویم که حزب سیاسی خاصی پشت این مجرمین است حالآنکه فکر میکنم برخی احزاب ارتباطاتی با باندهای تبهکاری جوان دارند که اخیراً شاهد افزایش فعالیت آنها نیز بودهایم. اما حتی همین احزاب سیاسی هم دیگر نمیدانند چگونه باید از پس این باندهای تبهکاری برآیند که با حمایت خودشان بهوجود آمده و
حالا از کنترل خارج شدهاند؛ بنابراین خودشان هم به زحمت افتادهاند. بااینحال نمیتوانند از رویای سرنگونی دولت دستبردارند. درهمینحال، حکومت هم میگوید اگر معترضین خواهان برکناری اورتگا هستند این کار باید در روندی قانونی، صلحآمیز و دموکراتیک صورت بگیرد که به انتخاباتی ختم خواهد شد که در آن همه احزاب سیاسی از فرصت ارائه طرحهای خود که به مردم هم اجازه انتخاب دولت دلخواهشان را میدهد، برخوردار هستند. بااینهمه، ترجیح میدهند از راههای خشونتآمیز به اهدافشان برسند. *دولت اورتگا با اپوزیسیون وارد گفتگو شده است. روند مذاکره در چه مرحلهای است و آیا اقداماتی که تاکنون انجام گرفته نتیجهبخش بوده است؟ گفتگوها ۲ وجه دارد. یکی از آنها در قالب گفتگوی ملی درجریان است که از سوی کلیسای کاتولیک نظارت میشود. همانطور که گفتم گفتگوها در جریان است، اما بهکندی پیش میرود. دراین سطح، شاهد شکلگیری ۳ کمیته هستیم که یکی از آنها ارزیابی حوادث، شناسایی مسببین و ضرورت دادگاهی کردن آنها برعهده میگیرد. کمیته بعدی آینده رقابتهای انتخاباتی را که به گفته اپوزیسیون ۳۰ یا ۳۱ مارس سال میلادی آینده برگزار میشود را ارزیابی
میکند و نهایت آنکه کمیته سوم، اصلاح برخی بخشهای قانون اساسی و دیوان عالی نیکاراگوئه را برعهده دارد. وجه دیگر گفتگوها که با شتاب بیشتری پیش میرود شامل کمیتههای محلی در بخشهای مختلف کشور میشود. درواقع، مردمی هستند که از این وضع به ستوه آمده و به ادامه خشونت اعتراض دارند و خواهان جزم کردن عزم خود برای همکاری در راستای صلح و ترویج مذاکره هستند. بنابراین، در سراسر کشور مردمی هستند که از اینکه خشونت زندگی روزمره نظیر تردد خودروها، رفتن به محل کار یا مدرسه را تحتالشعاع قرار داده ناراضی هستند. برای همین است که شاهد این هستیم که فرضا جمعی از مردم سراغ پلیس رفته و قول مساعد میدهند که با پرهیز از اعتراضات خشونتآمیز از حمایت پلیس برخوردار شوند. حتی آنها موافقت کردهاند که در طول شب به گشتزنی در خیابانها بپردازند تا مانع از اقدامات مجرمانه، دزدی، قتل و آتشزدن ساختمانها شوند. *آیا مردم به میانجیگری کلیسای کاتولیک باور دارند؟ ظاهرا برخی از اعضای کلیسا کارشکنی میکنند و مذاکره کند پیش میرود. فردی که خواستار برگزاری مذاکرات ملی شد، شخص رئیس جمهور اورتگا بود. این مسئلهای است که باید به صراحت قید شود. شخص
رئیس جمهور بود که میانجیگری را به کلیسای کاتولیک سپرد. این درخواست عجیبی نیست چراکه بیش از ۸۰ درصد مردم نیکاراگوئه کاتولیک هستند. آنچه پیشبینی نشد این بود که اغلب کشیشان و اسقفهای کلیسای کاتولیک مخالف دولت هستند. البته نه همه، اما بالاخره برخی از آنها کاملا مخالف دولت هستند و اصل بیطرفی را رعایت نکرده و از اپوزیسیون جانبداری میکنند. متاسفانه برخی از آنها هم مردم را برای ریختن به خیابان و ایجاد ناآرامی ترغیب میکنند. *آیا دخالت دست بیگانه را در این ناآرامیها دخیل میدانید؟ و اگر پاسخ مثبت است آیا شواهدی مبنی بر نفوذ سیاسی عوامل بیگانه در این ماجرا وجود دارد؟ اگر به دنبال مدرک هستید، پاسخ ساده «خیر» است. اما نمیتوانیم سادهلوحانه به قضیه نگاه کنیم چراکه قطعاً پای بیگانه درمیان است و این را برحسب واقعیتهای موجود میگوییم. شما هم میتوانید این موضوع را در وبسایتهای مخالف مشاهده کنید. برای مثال برخی سازمانهای آمریکایی هستند که بعضی از نهادهای مردمنهاد نیکاراگوئه را تامین مالی میکنند حالآنکه رؤسای این نهادها آشکارا علیه دولت سخن میگویند. حتی کنگره آمریکا هم با ارائه درخواستی، خواستار لغو
روادید برخی مقامات نیکاراگوئه شده است. این به منزله دخالت آشکار در مسائل نیکاراگوئه است. بهانهای هم که برای لغو روادید ارائه میدهند این است که دولت اورتگا حقوق بشر را نقض کرده است حالآنکه آمریکا برای صحبت درباره حقوق بشر، فاقد وجاهت اخلاقی است. آمریکاییها بزرگترین ناقضین حقوق بشر جهان هستند که موارد آن در گوانتاناما یا دیگر زندانهای مخفی آنها در سراسر جهان مشاهده میشود- زندانهایی که در آنها شاهد حبس بدون محاکمه انسانها هستیم. حتی اخیراً، واشنگتن به بهانه مهار مهاجرت، کودکان را از والدینشان جدا میکند و اگر لازم باشد میتوانیم لیستی بلندبالا از اقدامات آمریکا در راستای نقض حقوق بشر ارائه دهیم. اما درعینحال، آمریکاییها سیاستهای دوگانه دارند چراکه حامی بسیاری از کشورهای ناقض حقوق بشر هستند که حتی برخی از آنها که ترجیح میدهم نام نبرم، به منطقه خاورمیانه تعلق دارند! جالب آنکه در کمال تعجب شاهد روابط بسیار عالی آمریکا و حتی فروش تسلیحات به آنها هستیم. بنابراین، واشنگتن هیچ وجاهت اخلاقی برای تحمیل تحریم علیه نیکاراگوئه یا هیچ کشور دیگری نیست. اما صحبت از امپریالیسم است و به همین دلیل ساده
آمریکا به خود حق تحمیل خواستههایش به کشورها بهویژه آنهایی را میدهد که درحیاط خلوتش واقع شدهاند- یعنی کشورهای آمریکای لاتین. *علیرغم تلاش آمریکا برای همسو کردن کشورهای آمریکای لاتین با منافع خود، همچنان شاهد حضور کشورهای مستقلی مانند ونزوئلا، کوبا و نیکاراگوئه در این منطقه هستیم. حتی بعد از یک دهه شاهد به قدرت رسیدن جریانی چپگرا در مکزیک و در همسایگی ایالات متحده هستیم. دلایل محبوبیت دولتهای سوسیالیستی آمریکای لاتین و ازسویدیگر، افول برخی از آنها در سالهای اخیر چیست؟ این محبوبیت ناشی از آن است که دولتهای سوسیالیست یا چپگرای آمریکای لاتین واقعاً در جهت منافع مردم کار کرده و برای رفع فقر یا بهعبارتی فقر مطلق تلاش میکنند. این دقیقاً همان چیزی است که در نیکاراگوئه اتفاق میافتد. برای مثال، به یمن حضور دولت سوسیالیست، امروزه هیچ فرد بیسوادی در نیکاراگوئه وجود ندارد و در کوتاهمدت، این دستاوردی بسیار مهم برای دولت تلقی میشود. دولتهای چپگرا همه مزایا را برای مردم میخواهند که این مسئله درخصوص دولتهای لیبرال یا نئولیبرال صدق نمیکند. آنها در راستای خدمت به ثروتمندان کار میکنند و در
اندیشه فقرا نیستند. همین مسئله به حصول یک ایدئولوژی مشترک منجر میشود حالآنکه این وضعیت به نفع امپریالیسم که همیشه دشمن اصلی حکومتهای چپگرا و درصدد نابودی آنها بوده است، نیست. امپریالیسم خواهان اشاعه ایدئولوژی ما نیست. فرضیهای وجود دارد مبنی بر اینکه امروزه امپریالیسم بهدنبال تحمیل حکومتها نیست و این دیگر هدف اصلی آن بهشمار نمیآید و مربوط به زمان گذشته است. آنچه امروزه امپریالیسم خواهان آن است، ایجاد وضعیتی بسیار دشوار و هرجومرجگونه است که به ویرانی همه مزایای اجتماعی منجر شود تا آنجا که دولت چپگرا از توانایی اجتماعی یا سیاسی بهبود وضع معیشتی مردم برخوردار نباشد. کشورهای امپریالیسیم بهدنبال ویرانی مزایای اقتصادی و اجتماعی هستند. برای مثال، در ناآرامی اخیر نیکاراگوئه، مخالفین آمبولانسها و کلینیکهای پزشکی را به آتش کشیدند تا دولت با کمبود دارو و تسهیلات درمانی مواجه شود. آنها مدارس را نیز تخریب کردند و حال سوال این است که چرا باید مکانی که به کودکان تعلق دارد، ویران کرد؟ پاسخ ساده این است که آنها خواهان به دشواری کشاندن وضعیت اجتماعی در نیکاراگوئه هستند تا بهانهای داشته باشند و بگویند:
میبینید! این دولت سوسیالیستی الگوی خوبی برای شما نیست. بنابراین، این فرضیه مطرح است که امپریالیسم دیگر خواهان تغییر حکومتها نیست بلکه خواهان تخریب آن چیزی است که درحال ساخت است. بهاینترتیب، بعدها میتوانند آن دولت خاص را هدف قرار دهند. البته، برخی نهادهای داخلی در حوادث دخیل هستند، اما فاقد قدرت تصمیمسازی یا برنامهای معین هستند. همانطور که پیشتر گفتم، هدف نهایی تخریب دستاوردهای دولت چپگرا است. پیشتر هم گفتم که شواهدی مبنی بر دخالت بیگانه نداریم، اما نمیتوانیم سادهلوح باشیم. قطعاً در این ناآرامی ردپای بیگانگان وجود دارد، اما همانطور که پیشتر گفتم تاکتیک و راهبرد جدید امپریالیسم نه تغییر حکومتها بلکه ویرانی آنچه که وجود دارد است. *آیا شاهد هیچگونه اعمال نفوذ اقتصادی از سوی کشورهای بیگانه بودهاید؟ مشابه آنچه که در ونزوئلا با آن روبرو هستیم. همانگونه که میدانید جنگی اقتصادی علیه مادورو در جریان است. آیا نیکاراگوئه تجربه مشابهی داشته است؟ حتی حالا هم با توجه به اینکه موضوع تخریب درمیان است، نیکاراگوئه با جنگ اقتصادی مواجه است. امیدواریم که با بازسازی مدارس، تالارهای شهر، کلینیکها،
بیمارستانها، دانشگاهها و غیره، شاهد بازگشت صلح باشیم. اما، بازسازی مخروبهها هزینه گزافی دارد چراکه دامنه تخریب اقتصادی در نیکاراگوئه بسیار وسیع است. برخی از سرمایه گذاریهای خارجی درحال ترک نیکاراگوئه هستند. ضرر وارد شده به صنعت توریسم سالبهسال رو به ازدیاد است. در آمریکای مرکزی، ما بیشترین میزان جذب توریست را داشتیم و از سراسر جهان، ستارگان سینما، تجار و اشخاص برجسته به نیکاراگوئه میآمدند. اما همه اینها برباد رفت. بنابراین، از این نقطهنظر، جنگی اقتصادی علیه نیکاراگوئه در جریان است. *توضیح شما درباره موضع نرمی که واشنگتن در سازمان کشورهای آمریکایی نسبت به نیکاراگوئه اتخاذ کرد، چیست؟ ظاهراً همانطور که گفتید دنبال تغییر حکومت نیستند. بله، همانطور که پیشتر گفتم، آمریکا دیگر تمایلی به تغییر حکومتها ندارد. البته از سقوط دولت غیردوست استقبال میکنند، اما این هدف اصلی محسوب نمیشود و فقط دنبال ویرانی کشور هستند. بنابراین، برای واشنگتن برای گسترش دامنه عملکرد خود گاهی شدت عمل به خرج میدهد و گاهی هم نرمش. این توضیح من برای نوع رفتار آنها است. البته، نمیدانم پس ذهنشان چه میگذرد. تاکنون، دربرخی لحظات
سختگیر و دربرخی لحظات دیگر، نرم بودهاند یا حداقل خود را بیطرف نشان دادهاند. اما باید دید چه پیش میآید. دولت نیکاراگوئه باید به راه خود ادامه بدهد و همین حالا که با شما صحبت میکنم اوضاع دیگر به بدی ۲ هفته قبل نیست. روزبهروز سعی میکنیم زندگی را به مسیر عادی بازگردانیم و این مسئله را در روندی صلحآمیز پیگیری میکنیم. تغییر باید از راه گفتمان و دموکراسی حاصل شود. *تحریمها روبهبازگشت هستند و ایران از سوی آمریکا تحت فشار است. در حال حاضر، روابط سیاسی و اقتصادی ایران-نیکاراگوئه در چه سطحی است و در چه حوزههایی انتظار افزایش همگرایی و همکاری وجود دارد؟ از نقطهنظر سیاسی، روابط در سطحی عالی برقرار است و نمیتواند بهتر از این باشد. بهلحاظ فرهنگی و اعتقادی، از ارزشها و اصول مشترکی پیروی میکنیم. حتی در یک سال (۱۹۷۹ میلادی) انقلاب را تجربه کردیم و به لحاظ تاریخی نیز مشابهتهایی داریم. در سال ۱۹۵۳ میلادی، در زمان مصدق، کودتایی در ایران رخ داد حالآنکه در نیکاراگوئه هم این تجربه وجود داشت. بنابراین، همانطور که پیشتر گفتم، رابطه سیاسی میان ۲ کشور بسیار عالی است. اما در حوزه تجارت و سرمایهگذاری باید تلاش
بیشتری انجام بگیرد. بسیار خوشبین هستیم که در آینده نزدیک شاهد دستاوردهایی در این زمینه باشیم. نیکاراگوئه کشوری زراعت محور است؛ بنابراین از توانایی ارائه محصولات کشاورزیمان نظیر گوشت، میوه، سبزیجات و انواع و اقسام دانههای خوراکی نظیر بادام زمینی برخورداریم. به یاد میآورم که ۶ سال پیش، ایران درزمینه حوضچههای پرورش ماهی و میگو از نیکاراگوئه مشاوره خواست و ما هم راضی به کمک در این زمینه بودیم. اما نهایتاً به دلایلی که قصد بازگو کردن آن را ندارم، این برنامه به سرانجام نرسید. اما زمینههای بیشمار دیگری برای همکاری وجود دارد. ایران میتواند در زمینه انرژی تجدیدپذیر، آبیاری، فناوری نانو، تجهیزات پزشکی، دارو و ... با ما همکاری کند. برای هر ۲ طرف، مزایای مشترکی وجود دارد، اما درعین حال، نیازمند رفع موانعی هستیم که از سوی نیکاراگوئه یا ایران تحمیل نشده است. موضوع وضع تحریمها بهویژه در بخش نظام بانکی و مالی است. تراکنش مالی میان ۲ کشور مهم است و مثلا درصورت انجام هرگونه تجارت، نیکاراگوئه نمیداند هزینه آن چگونه باید پرداخت شود. بنابراین، باید درراستای یافتن راهحل، این موارد را به بحث و تبادل نظر بگذاریم.
امید است که این روابط سیاسی عالی به روابط تجاری عالی نیز تبدیل شود.
دیدگاه تان را بنویسید