خبرگزاری تسنیم: جنگ با کره شمالی با انتخاب اخیر جان بولتون سیاستمدار تندرو و افراطی به عنوان مشاور امنیت ملی و مایک پمپئو به عنوان وزیر خارجه آمریکا، محتملتر شده است. در حالی که کاخ سفید تایید کرده است که دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا و کیم جونگ اون رهبر کره شمالی در ماه میبا یکدیگر دیدار خواهند کرد، ولی این دو نفر ترجیحات کاملا متفاوتی دارند. با فرض این مساله که هیچ یک از دو طرف حاضر نیست درخواستهای دیرینه خود را کنار بگذارد، این مذاکرات با شکست روبرو خواهد شد و زمانی که این اتفاق بیفتد، میتوانیم انتظار داشته باشیم که بحث درباره گزینههای نظامی بار دیگر مطرح شود. اظهارات شخصیتهای دولت آمریکا و متحدان آنها در کنگره درباره کره شمالی و رفتار احتمالی آن یک منطق چند مرحلهای را برای یک حمله پیشگیرانه نشان میدهد. با توجه به این مورد برای جنگ، اول: رفتار رهبر یا نظام کره شمالی تعیین میکند که آیا آنها منطقی هستند یا نه، دوم: منطق و عقلانیت آنها توضیح میدهد که آیا آنها قابلیت بازدارندگی دارند یا نه، و سوم: امکان بازدارندگی آنها این مساله را دیکته میکند که آیا آنها مستحق هدف حمله قرار گرفتن هستند
یا نه. از این دیدگاه، به دلیل آنکه رژیم پیونگ یانگ یک نظام خشن است، این نامعقول و در نتیجه غیرقابل بازدارندگی است. پس حمله ضروری خواهد بود. هدف آمریکا در قبال کره شمالی حفظ وضعیت فعلی و موجود نیست بلکه آمریکا خواستار تغییر شرایط فعلی است و مانع واشنگتن برای دستیابی به این هدف، خشونت، غیرمنطقی بودن یا قابلیت بازدارندگی کره شمالی نیست، بلکه فقدان اعتبار در طرف آمریکا است. متاسفانه حمله موسوم به "بینی خونین" بعید است که اعتبار مورد نیاز واشنگتن را ایجاد کند، آن هم بدون اینکه پاسخ تمام عیاری را از سوی پیونگ یانگ داشته باشد. پس باید یک بار برای همیشه این طرح غیر متفکرانه را کنار بگذاریم. استدلال نادرست یک: خشونت عقلانیت را تعیین میکند به نظر میرسد اعضای دولت آمریکا بر این باورند که رفتار میتواند عقلانیت را نشان دهد. از این دیدگاه، افراد یا نظامهایی که اقدامات خشن انجام میدهند باید غیرمنطقی باشند. نیکی هیلی نماینده آمریکا در سازمان ملل ماه میگذشته مدعی شد که کیم جونگ اون یک فرد منطقی نیست. هربرت مک مستر مشاور سابق امنیت ملی آمریکا نیز اوت گذشته این طور استدلال کرده است که " تئوری
بازدارندگی کلاسیک در خصوص رژیم کره شمالی قابلیت کاربردی ندارد چرا که پیونگ یانگ خشونت بی نظیری را علیه مردم خود اعمال کرده و هر کسی را که با آن مخالفت میکند، دستگیرکرده و به قتل میرساند. ". ولی این گونه اظهارات موجب سوء تفاهم درباره ماهیت عقلانیت و ماهیت رژیم کره شمالی میشود. عقلانیت به واسطه مکانیک فرآیند تصمیم گیری تعیین میشود نه نتیجه آن. باید تصمیم یا اقدام یک رهبر را بسته به آنکه آن رهبر چگونه به این انتخاب رسیده، منطقی یا غیر منطقی ارزیابی کنیم نه اینکه این انتخاب و نتیجه آن در نهایت چه بوده است. یک روند تصمیم گیری منطقی شامل تعیین اهداف است همراه با درنظرگرفتن هزینه ها، ریسکها و منافع روشهای مختلف برای دستیابی به آن اهداف؛ و انتخاب گزینهای که ظاهرا بهترین شانس را برای انجام آن بر اساس اطلاعات قابل دسترس ارائه میکند. استدلال نادرست ۲: عقلانیت قابلیت بازدارندگی را توجیه میکند اظهارات علنی ترامپ نشان میدهد که او رهبر کره شمالی را غیرمنطقی و غیرقابل بازدارندگی میداند. وی در سخنانی در مجمع عمومی سازمان ملل گفت: آمریکا قدرت و صبر زیادی دارد، اما اگر مجبور به دفاع از خود یا
متحدانش شود، چاره دیگری جز نابودی کامل کره شمالی نخواهیم داشت. در حالی که استفاده ترامپ از نام مستعار مرد موشکی برای رهبر کره شمالی، بخش زیادی از توجهات را جلب کرد، ولی بقیه جملهای که ترامپ گفت، از دیدگاه بازدارندگی اهمیت بیشتری داشته است. ادعای ترامپ درباره اینکه رهبر کره شمالی در حال اجرای یک ماموریت خودکشی است نشان میدهد که رئیس جمهور آمریکا تصمیمات را بر اساس ارزیابی هزینهها و منافع اقدامات مختلف اتخاذ نمیکند، و در نتیجه این نشان میدهد که او فردی غیرمنطقی است. با این وجود، این دیدگاه موجب سوء تفاهم درباره عقلانیت و بازدارندگی شده است. یک رهبر یا نظام منطقی تنها و فقط تنها زمانی از اتخاذ برخی اقدامات منع خواهند شد که به این نتیجه برسند که مطلوبیت مورد انتظار کلی از اجرای این اقدامات کمتر از این باشد که اصلا هیچ اقدامی انجام ندهند. یک سلسله مراتب کلی از اقداماتی که واشنگتن ترجیح میداده است که پیونگ یانگ انجام ندهد، وجود دارد: از حمله هستهای به آمریکا یا متحدانش و آغاز یک جنگ متعارف با کره جنوبی یا ژاپن، فروش یا تامین تسلیحات هستهای به سایر کشورها یا حتی بازیگران غیر دولتی، گسترش بیشتر زرادخانه
هستهای خود و ادامه آزمایشهای موشک بالستیک یا تسلیحات هسته ای. در حالی که آمریکا قادر نبوده است تا مانع از اقدامات کره شمالی شود که در پایین این فهرست آمده است، ولی موفق شده است تا مانع از اقدامات کره شمالی شود که میتوانسته بیشترین خسارت را بر آمریکا و منافعش وارد کند. استدلال نادرست ۳: قابلیت بازدارندگی دیکته میکند که آیا حمله صورت گیرد در حالی که ممکن است زمان زیادی را برای بحث درباره بازدارندگی صرف کنیم، این ابزار خاص نمیتواند به اهداف مطلوب و مورد نظر آمریکا در برابر کره شمالی دست یابد. بازدارندگی به معنای استفاده از تهدیدات برای متقاعد کردن دیگران است تا وضعیت فعلی حفظ شود. ولی وضعیت فعلی کره شمالی چیزی است که آمریکا نمیتواند ان را تحمل کند. در عوض، هدف سیاست آمریکا تغییر وضعیت موجود به واسطه خلع سلاح کره شمالی است. خلع سلاح نیز مستلزم آن است که یا کل زرادخانه هستهای کره شمالی با زور و اجبار نابود شود و همین طور سامانههای مرتبط با آن و زیرساختهایی که برای احیای مجدد تولید و توسعه تسلیحات هستهای مورد نیاز است، نابود گردد یا نظام کره شمالی متقاعد شود که خودش این کارها را
انجام دهد. گزینه نخست اقدامی فوق العاده است که مستلزم حمله و اشغال زمینی است و میتواند تلفات زیادی را برای آمریکا و متحدانش داشته باشد، ولی گزینه دوم جذابتر است، ولی نیاز به یک کره شمالی دارد که تحت نفوذ و تاثیر قرار گیرد. مک مستر و کارکنان شورای امنیت ملی آمریکا ایده بینی خونین را تابستان گذشته آماده و طراحی کردند و با وجود تکذیب کاخ سفید این ایده هیچ گاه کنار گذاشته نشده است. این ایده مبتنی بر انجام یک حمله محدود به کره شمالی بوده نه با این هدف که قابلیت کره شمالی برای لطمه زدن به آمریکا و متحدانش کاهش یابد بلکه با این هدف که کره شمالی متقاعد شود درباره راهبردش تجدیدنظر کند، آن هم با نشان دادن هزینههای سنگینی که این رژیم به خاطر رفتارش پرداخت خواهد کرد. این واقعیت که هنوز نتوانسته ایم کره شمالی را به انجام چیزی که میخواهیم، متقاعد کنیم نشان میدهد که پیونگ یانگ فعلا تهدیدات آمریکا را معتبر نمیداند. یک حمله محدود میتواند راهی باشد تا تهدیدات امریکا را معتبر جلوه دهد، اگر این مساله مشکل و معضل واقعی باشد.
دیدگاه تان را بنویسید