خبرگزاری تسنیم: «عبدالباری عطوان» تحلیلگر مطرح جهان عرب در سرمقاله روزنامه رایالیوم به بررسی ابعاد و تبعات سرنگونی جنگنده سوخوی- ۲۵ روسیه توسط تروریستها پرداخته و نوشته است: بیانیه «محمود ترکمانی» فرمانده نظامی «هیات تحریر الشام» یا جبهه النصره سابق درخصوص سرنگون کردن هواپیمای جنگی روسیه بر فراز شهر «سراقب» در ریف ادلب، یک نقطه عطف مهم در جگ سوریه ایجاد میکند که چه بسا میتواند عواقب جدی در زمینههای سیاسی و نظامی داشته باشد و به وخیم شدن روابط بین دو ابر قدرت یعنی روسیه و ترکیه منجر شود. طبق گزارشهای اولیه، هواپیمای روسیه که توسط یک موشک حرارتی پیشرفته و دوشپرتاب آمریکایی از نوع «مان پاد» ساقط شد، تایید میکند که جبهه النصره طی دورههای اخیر از جانب «گروهی» به این سلاح دست یافته است. دو احتمال اساسی در این زمینه مطرح میشود و به هر سوالی درباره هویت این طرف پاسخ میدهد: نخست: ایالات متحده آمریکا مستقیما این نوع موشک را در اختیار جبهه النصره- به رهبری «محمد الجولانی» - قرار داده است آن هم در چارچوب طرح جدید برای گسترش جنگ و افزایش فشارها به روسیه و همپیمانانش بهعنوان یک طرف پیروز در آن. دوم: یک
طرف منطقهای سوم این موشکها را به النصره رسانده است. انگشت اتهام نیز به سمت ۴ طرف نشانه میرود، اول ترکیه، دوم قطر، سوم اردن و چهارم عربستان سعودی. دولت آمریکا به زبان سخنگوی وزارت خارجه بلافاصله، اعطای جنین موشکهایی به هر یک از گروههای معارض سوری را رد کرد. اگر ما این این تکذیبیه را باور کنیم در این راستا احتمالی دومی، که قوت آن بیشتر است، مطرح میشود یعنی «یک کشوری» تصمیم گرفته است در تلاش برای تغییر موازنه قدرت در منطقه ادلب به نفع جبهه النصره و متوقف ساختن پیشروی ارتش سوریه- که با پشتیانی هوایی روسیه انجام میشود و تاکنون صدها روستا و مواضع استراتژیک و بسیار بااهمیت از جمله فروگاه نظامی «ابو الظهور» را آزاد کردند، این موشکها را در اختیار این گروه قرار دهد. این پیشرویها ارتش سوریه ادلب را در آستانه آزادسازی ادلب قرار داده است و آزادسازی ادلب یعنی پایان النصره، احرار الشام و دهها گروههای همپیمان با آن. احتمال دومی، که قوی نیز است، اینکه معارضان مسلح سوریه از جمله جبهه النصره و گروه «ارتش آزاد سوریه»، که طی ۷ سال گذشته، به حامیان آمریکایی، ترکیهای و عرب خود «التماس میکردند» موشکهای ضد هوایی
در اختیار آنها قرار بدهد- همانگونه که موشکهای ضد تانک «ناو» برای مقابله با جنگندههای روسیه و سوریه را به آنها داده است-، ولی این درخواستها به یک دلیل ساده با مخالفت آمریکا روبهرو میشد و آن اینکه دولت آمریکا نگران است که این نوع موشکها به دست گروههای تندرو مانند داعش بیفتد و این گروهها با این موشکها هواپیماهای آمریکایی یا حتی اهداف غیرنظامی اسرائیل را هدف قرار دهند بهویژه اینکه مقادیر زیادی از تجهیزات نظامی و نیز جنگجویان سوی، که توسط آمریکا آموزش نظامی دیده و تسلیح شدهاند، به همراه سلاحهایشان به داعش پیوستهاند. بعید نمیدانیم دولت آمریکا که برای تخریب کنگره گفتوگوهای ملی سوریه در سوچی تلاش کرد و به همین منظور، گروههای (سوری) همپیمان خود و مورد حمایت عربستان سعودی و ترکیه را به عدم مشارکت در کنگره مذکور دعوت کرد، ماموریت تحویل چنین موشکهای ضد هوایی را به یکی از همپیمانان منطقهای خود و در راستای اجرای مرحله «B» یعنی خرابکاری نظامی، محول کرده است. واکنش رهبری روسیه خشمگینانه بود و در دو سطح نمود پیدا کرد، نخست نظامی: بمباران سریع منطقه تحت کنترل جبهه النصره و عناصر آن در منطقهای،
که جنگنده سرنگون و خلبان آن کشته شد. خلبان این جنگنده به جای تسلیمشدن به تروریستها و اسیر شدن، تا لحظه مرگ جنگید. فرماندهی نظامی روسیه اعلام کرد این بمباران به کشته شدن دستکم ۳۵ تن از عناصر النصره منجر شد. اما واکنش دوم، بر جنبههای امنیتی و اطلاعاتی آن هم در دو بخش متمرکز بود، نخست: اقدام برای بازگردان جسد خلبان با هماهنگی ترکیه، و انجام تحقیقات گسترده و دقیق برای مشخص کردن طرفی، که جبهه النصره را به این نوع موشکهای مجهز کرده است. موشکهای دوشپرتاب «استینگر»، که آمریکا مقادیر زیادی از آنها را در اختیار مجاهدین افغان قرار داد تا جنگ را یکسره کنند، به شکست اتحاد جماهیر شوروی و عقبنشینی تمامی نیروهایش از منطقه منتهی شد. مبالغه نمیکنیم اگر بگوییم این موشکها نقطه آغاری برای پایان این نظام کمونیست بود و نقش بزرگی در فروپاشی امپراتوری آن و کوبیدن آخرین میخ بر تابوت فرسوده آن، ایفا کرد. سوال این است که آیا واشنگتن میخواهد همان تجربه را در سوریه تکرار کند و از موشکهای «مان پاد» برای شکست دادن فدراسیون روسیه در سوریه، آن هم از طریق پایان دادن بر حضور آن و همپیمانان سوریاش در آسمان سوریه، استفاده کند؟
چه بسا، پیشگویی درباره پاسخ این سوال زود است؛ چرا که اطلاعات در این باره هنوز محدود است، ولی آنچه که میتوان گفت: این است که روسیهی امروز، اتحاد جماهیر شوروی نیست و رهبری کنونی روسیه یعنی «ولادیمیر پوتین» مانند همتایان خود از شوروی یعنی «گورباچف» که متهم به مزدوری برای غرب است، نیست. پوتین کظم غیظ کرد و به واکنشی انتقامی علیه ترکیه، زمانیکه جنگنده سوخوی روسیه را در نوامبر ۲۰۱۵ در نزدیکی مرزهای سوریه ساقط کرد، دست نزد. چنین سیاست خویشتنداری پوتین، بیشتر از عذرخواهی «رجب طیب اردوغان» رئیسجمهوری ترکیه، که هم به زبان ترکی و هم به زبان روسی انجام شد، محقق کرد. بهگونهای که اردوغان برای طلب بخشش به مسکو پرواز کرد. ما اینجا درباره خروج ترکیه از ائتلاف آمریکا و ورودش به ائتلاف روسیه و ایران، سخن میگویم، امری که به طور مثبت در صحنه میدانی سوریه منعکس شد؛ به گونهای که نیروهای سوریه استان حلب را با همکاری ترکیه بازپس گرفتند و توافق کاهش تنش در ۴ منطقه حاصل و از شدت درگیریها در سرتاسر سوریه به استثنای برخی منطقهها کاسته شد. در حالیکه این خلبان روسی تسلیم شدن را رد کرد و تا لحظه مرگ، به تیراندازی ادامه
داد. پس آیا از پوتین انتظار داریم که این اهانت را ببلعد و جنگ در سوریه را ببازد؟ بعید نمیدانیم که بهای «اولیه» این هواپیمای سوخو و خون خلبان آن، تسریع بخشیدن به حمله برای بازپسگیری کامل ادلب و نابود کردن جبهه النصره و دیگر گروههای تروریستی همپیمان آن باشد که مسکو آنها را در فهرست تروریسم قرار داده است. آمریکا و همپیمانانش در چنین حالت دو گزینه دارند؛ یا سکوت و یا درگیری نظامی. نتایج هر دو گزینه خطرناک است. روزهای پیش رو در صحنه سوریه در تمامی سطوح نگرانکننده است و ما اینک در سایه سکوت روسیه، که آرامش پیش از طوفان شدید است، قرار داریم. اتهام سناتور روسی به آمریکا مبنی بر نقشآفرینی در تحویل این موشکها به جبهه النصره، اولین حکم در بحران بزرگ فراروی است... پوتین داناتر است.
دیدگاه تان را بنویسید