سرویس بین الملل فردا: نام ایلان پاپه، مورخ اسرائیلی، در میان محققان ایرانی با موضوع فلسطین گره خورده است. کتابهای مختلف او درباره درگیری اسرائیل و فلسطین باعث شده است که او شهرت فراوانی در این حوزه کسب کند. او در سال ۲۰۰۸ اسرائیل را ترک کرد. فردا در سلسله ترجمههای پیش رو، متن کتاب دیگر او با عنوان ۱۰ افسانه پیرامون اسرائیل را برای خوانندگان فرهیخته خود منتشر میکند. در ادامه پنجمین قسمت این مجموعه تقدیم میگردد.
۱- افسانههای اسرائیل در بوته نقد یک اسرائیلی
۲- افسانه اول: یهودیها بیابانهای فلسطین را غصب کردند نه کشوری آباد
۳- تاریخ چگونه درباره سرزمین سرسبز فلسطین تحریف شد؟
۴-واکاوی پروژه مخفی مسیحیت برای انتقال یهودیان به فلسطین
لابی آهسته و پیوسته شافتزبری با پالمرستون موفقیت آمیز بود. به دلایل سیاسی، پالمرستون بیش از افراد مذهبی، حامی احیای یهودیان شد. از جمله فاکتورهای دیگری که در تصمیم او نقش داشت، این نگاه بود که یهودیان میتوانند در فرایند فروپاشی امپراتوری عثمانی مفید باشند، و این یعنی کمک به هدف کلیدی سیاست خارجی برتانیا در منطقه. ۱۱ آگوست ۱۸۴۰، پالمرستون به سفیر بریتانیا در استانبول پیرامون منافع عثمانی و بریتانیا در اجازه دادن به یهودیان برای بازگشت به فلسطین نوشت. جالب این که احیای یهودیان به چشم ابزاری مهم برای حفظ وضع موجود و جلوگیری از فروپاشی عثمانی دیده میشد. پالمرستون نوشته بود: «اکنون در میان یهودیان متفرق در اروپا این گزاره قوت دارد که زمان بازگشت ملت یهود به فلسطین نزدیک است و پرواضح است که در صورت مهاجرت آنها ثروت شان، داراییهای سلطان را افزایش میدهد، و به همین خاطر سلطان باید مشوق این مساله باشد. مردم یهودی نیز اگر تحت جواز و حفاظت و با دعوت سلطان بازگردند، میتوانند، ناظری باشند برای هرگونه توطئه شیطانی احتمالی محمد علی یا جانشینش. من اکیدا به جنابعالی تاکید میکنم که دولت ترکیه را توصیه کن تا مشوق
هایش برای رفتن یهودیان از اروپا به فلسطین را ارائه کند.» محمت علی که بیشتر با نام محمد علی شناخته شده است، فرماندار مصر بود که در نیمه اول قرن نوزدهم از عثمانی جدا شد. هنگامی که پالمرستون این نامه را به سفیرش در استانبول فرستاد، پس از دههای بود که در آن حاکم مصر تقریبا سلطان را سرنگون کرده بود.
این ایده که انتقال ثروت یهودیان به فلسطین چطور باعث میشود که امپراطوری عثمانی از دشمنهای بیرونی و درونی در امان بماند، این نکته را مشخص میکند که چگونه صهیونیسم با یهودی ستیزی، امپریالیسم بریتانیا و الهیات مرتبط است. چند روز پس از آن که لرد پالمرستون نامه اش را نوشت، مقاله ابتدایی تایمز درباره طرحی گفته بود که در آن مردم یهودی در سرزمین پدرانشان سکنی گزینند و ادعا کرده بود که این کار تحت شرایط ویژه سیاسی و به لطف تلاشهای شافتزبری به عنوان نویسنده طرح صورت میگیرد، طرحی که به عقیده او عملی وسیاستمدارانه است. خانم پالمرستون هم چنین از موضع شوهرش نیز حمایت میکرد. او به دوستش نوشته بود: «ما در طرف خودمان عناصر مذهبی و با تعصبی داریم و تو میدانی که آنها در این کشور به دنیال چه چیزی هستند. آنها کاملا ثابت کرده اند که اورشلیم و تمام فلسطین باید به حق بازگشت یهودیان احترام بگذارند، این، اشتیاق وافر آنها برای احیای یهودیان بود. بدین ترتیب ارل شافتزبری این گونه توصیف شده بود: فرد صهیونیست مسیحی پیشرو در قرن نوزدهم و اولین سیاستمداری که تلاش کرد تا یهودیان برای خود خانهای در فلسطین به پا کنند.» این لحظه
یعنی پیگیری فراوان بریتانیا برای ایده احیای یهودیان را میتوان به درستی پروتوصهیونیسم دانست. در حالی که ما باید در مطالعه ایدئولوژی کنونی، به این پدیده قرن نوزدهم نیز توجه داشته باشیم، این بدان معنی نیست که این پدیده موجد تمامی عناصری بوده که باعث شده ایدههای گفته شده به بهانههای لازم برای رد و نادیده گرفتن حقوق اولیه بومیهای فلسطینی تبدیل شوند. البته کلیساها و کشیشهایی بوده اند که توسط مردم محلی فلسطین به رسمیت شناخته میشدند. از جمله افراد معروف میان آنها میتوان به جرج فرانسیس پفام بلیث کشیش کلیسای انگلیس اشاره کرد که در کنار همکاران علی رتبه کلیسای انگلیکان، هم دلی فراوانی با فلسطینیان برای احقاق حقوق و نیز آرزوهای آنها داشت.
سال ۱۸۸۷ بلیث کالج سینت جرج را پایه گذاری کرد که امروزه تقریبا بهترین دبیرستان در شرق اورشلیم است. فرزندان نخبگان محلی که نقشی اساسی در سیاست فلسطین در نیمه اول قرن بیستم داشته اند در این مدرسه حضور دارند. این قدرت با همان کسانی که اصول یهودیان را بررسی میکردند به اصول صهیونیسم تبدیل شد. اولین کنسولگری بریتانیا در اورشلیم سال ۱۸۳۸ ایجاد شد. دستور کار آن، تشویق غیر رسمی یهودیان برای آمدن به فلسطین، وعده حفاظت از آنها و در برخی موارد تلاش برای مسیحی کردن آنها بود. شناخته شدهترین فرد از میان کنسولهای اولیه، جیمز فین (۱۸۰۶-۱۸۷۲) بود که شخصیت و شیوه مستقیمی که در پیش گرفته بود، پنهان کردن عواقب آن دستورالعمل را از مردم محلی غیر ممکن ساخته بود. او احتمالا به عنوان اولین نفر که علنی این کار را انجام میدهد، در مورد رابطه احتمالی میان مهاجرت یهودیان و بی خانمانی بعدی فلسطینیها نوشته بود. در قرن پیش روی او، این ارتباط قلب تپنده پروژه مهاجرت و سکونت یهودیان بود.
فین بین سالهای ۱۸۴۵ تا ۱۸۶۳ در اورشلیم بود و از سوی تاریخ دانهای پس از خود برای کمک به یهودیان به منظور بازگشت به ارض تاریخی مورد تمجید قرار گرفت و خاطراتش نیز به عبری منتشر شد. اغو تنها شخصیت تاریخی نبود که محبوب یک ملت و مورد خشم ملتی دیگر بود. او با اسلام به طور کلی و به خصوص با شخصیتهای مشهور اورشلیم مخالفت داشت. هیچ گاه سخن گفتن به عربی را نیاموخت و همیشه با مترجم سخن میگفت: تا هیچ نرمشی در رابطه با فلسطینیان رخ ندهد. سال ۱۸۴۱ گشایش مقام اسقفی انگلیکان در اورشلیم به رهبری مایکل سلیمان الکساندر که از یهودیت تغییر دین داده بود، و یک کلیسای مسیحی یعنی اولین کلیسای انگلیکان در نزدیکی دروازه یافا در اروشلیم به سال ۱۸۴۳ افتتاح شد. اگرچه این موسسات بعدا روابط وثیقی با حق فلسطینیان برای خودمختاری پیدا کردند، زمانی که از تمایلات پروتو صهیونیسم فین حمایت میکردند. فین مشتاقانهتر از طرفهای دیگر اروپایی برای ایجاد پایگاهی برای حضور دائم غربیها در اروشلیم تلاش میکرد، زمین و املاک برای میسیونرها، منافع تجاری و اعضای دولت خریداری میکرد. مورد مهمی که در اوایل، صهیونیست مسیحیهای عمدتا بریتانیایی را با
صهیونیسم ربط میداد، جامعه زهدباوران آلمانی بود که پس از آن به تمپلرها شناخته شدند و از دهه ۱۸۶۰ میلادی تا وقوع جنگ جهانی اول ادامه داشت. جنبش زهدباوری از حرکت لوتری در آلمان به وجود آمد که در سراسر دنیا گسترش پیدا کرد، از جمله آمریکای شمالی جایی که تاثیر آن بر اولین مهاجران تا این روزها حس میشود. منافع آنها در فلسطین، حول و حوش سالهای دهه ۱۸۶۰ گسترش پیدا کرد.
دو کشیش آلمانی کریستف هافمن و جرج دیوید هاردگ انجمن تمپلرها را در سال ۱۸۶۱ بنانهادند. آنها ارتباط وثیقی با جنبش زهدباوران در وورتمبرگ آلمان داستند با این حال برای به پیش بردن مدل خود از مسیحیت ایدههای خود را داشتند. به عقیده آنها بازسای معبد یهودیان در اروشلیم گامی ضروری بود برای اجرای اراده الهی برای رستگاری و بخشایش. از این مهم تر، آنها بر این باور بودند که در صورت سکنی گزیدن در فلسطین، ظهور دوباره مسیح را شتاب میبخشند. در حالی که نهادهای ملی و کلیساها از شیوه زهدباوران برای تفسیر این جنبش به مهاجرت به فلسطین استقبال نکردند، اعضای ارشد دادگاه پادشاهی پروس و چندین نفر از متکلمان انگلیکان در بریتانیا از این عقیده به طور جدی حمایت کردند.
دیدگاه تان را بنویسید