۱۱ پرده از «فتح الفتوح» جبهه مقاومت در سوریه/ عملیاتی که حاج قاسم شخصا طراح و فرمانده میدانی آن بود

کد خبر: 752691

عملیات آزادسازی البوکمال نقطه پایانی یک طرح راهبردی بود که حدودا ۶ ماه قبل کلید خورد. شش ماه قبل جبهه مقاومت در یک نبرد استراتژیک به مصاف آمریکا رفت و در ادامه طی رقابت فشرده میان طرفین، این جبهه مقاومت بود که توانست شهر استراتژیک البوکمال را آزاد کند.

۱۱ پرده از «فتح الفتوح» جبهه مقاومت در سوریه/ عملیاتی که حاج قاسم شخصا طراح و فرمانده میدانی آن بود

سرویس بین الملل فردا: آزادسازی البوکمال، تغییر قابل توجهی در معادلات استراتژیک خاورمیانه ایجاد کرده است. به همین جهت سرویس بین الملل فردا در گزارشی اختصاصی، روند پیشرفت عملیات آزادسازی البوکمال و اهمیت این منطقه را به اجمال تشریح کرده است.

عملیات آزادسازی البوکمال نقطه پایانی یک طرح راهبردی بود که حدودا ۶ ماه قبل کلید خورد. شش ماه قبل جبهه مقاومت در یک نبرد استراتژیک به مصاف آمریکا رفت و در ادامه طی رقابت فشرده میان طرفین، این جبهه مقاومت بود که توانست شهر استراتژیک البوکمال را آزاد کند. اگر می‌خواهید در جریان فرآیند آزادسازی آن باشید، خواندن گزارش زیر را توصیه می‌کنیم. در این گزارش، برای نخستین بار از نقش مستقیم حاج قاسم و نیروهای جبهه مقاومت - و حتی مخالفت روسیه و بخش مهمی از ارتش سوریه - ناگفته‌هایی را بیان می‌کنیم.

داعش

قسمت نخست این یادداشت هفته قبل منتشر و در آن ۳ پرده نخست عملیات تشریح شد. در ادامه می‌توانید قسمت دوم این یادداشت که شامل سه پرده بعدی فتح الفتوح البوکمال است را مطالعه بفرمایید.

۴. توافق روسیه و آمریکا بر سر «تنف»؛ پس از رسیدن جبهه مقاومت به مرز‌های عراق

با رسیدن رزمندگان جبهه مقاومت به مرزهای عراق، عملا آمریکا در تنف «آچمز» شد. از این پس، نظامیان آمریکا و متحدان آن در تنف برای ارتباط با شمال باید از مناطق تحت سیطره نظام سوریه عبور می‌کردند. عملیات نیروهای خارجی علیه ارتش سوریه نیازمند مجوز رسمی شورای امنیت بود. همه به خوبی می‌دانستند که هر طرحی در این زمینه نه‌تنها در اثر وتوی روسیه نافرجام می‌ماند؛ بلکه به علت موفقیت‌های متحدین در مبارزه با داعش، به منزله گشودن جبهه‌ای برای حمایت از داعش است و تبعات سیاسی وخیمی برای عاملین و طراحان آن خواهد داشت!

به این ترتیب آمریکا ناچار سعی کرد با روسیه در این مورد به توافق برسد. روسیه از آمریکا ضمانت کافی می‌خواست تا نیروهای ارتش آزاد - که به صورت نسبی بیش‌ترین فاصله را با روسیه دارند - وارد دیرالزور نشوند و در سوی مقابل روسیه به آمریکا ضمانت بدهد تا منطقه تنف در کنترل این کشور باقی بماند.

روسیه بر سر تنف با آمریکا به توافق رسید؛ اما در مقابل از پنتاگون این ضمانت را گرفت که ارتش آزاد علیه ارتش سوریه و متحدین در این منطقه نجنگد. این کار به منزله یک خنجر از پشت به ارتش آزاد در جنوب شرق سوریه بود. «لواء شهداء القریتین» همان روز اول به علامت اعتراض از تنف بیرون آمده و نیروهای خود را تا قبل از محاصره کامل قلمون شرقی، به این منطقه منتقل کرد.

دو گروه «جیش اسود الشرقیه» و «قوات شهید احمد العبدو» با صدور بیانیه‌ای، مرحله دوم عملیات الارض لنا را کلید زدند. آن‌ها در بیانیه خود با تأیید فشارهای وارده از سوی آمریکا و اردن برای مصالحه با دمشق، بر نبرد علیه نظام سوریه و نظامیان متحد حکومت بشار اسد تأکید کردند. اما «جیش مغاویر الثوره» در نقطه مقابل با گروه‌های پیش‌گفته، همراهی کاملی با اوامر آمریکا داشت.

با رسیدن رزمندگان جبهه مقاومت به پایانه مرزی «ابو شرشوح» در مرز اردن، عشائر محلی سازماندهی شده توسط اردن نیز وارد نبرد شدند. این منطقه مرزی توسط گروه تروریستی «لواء احرار العشائر» اداره و منبع اصلی درآمدزایی این گروه محسوب می‌شد. آزادسازی این مناطق باعث سقوط سریع این گروهک می‌شد و به همین علت بلافاصله بعد از ورود نیروهای متحد دمشق به پایانه مرزی، فرماندهی احرار العشائر از آغاز عملیات «رد الکرامة» علیه دمشق خبر داد. سه گروه تروریستی «جیش اسود الشرقیة»، «قوات شهید احمد العبدو» و «احرار العشائر» با مقاومت در برابر فشار اردن و آمریکا، مبارزه شدید با جبهه مقاومت را در جنوب شرقی استان‌های سویدا و ریف دمشق را برگزیدند. آن‌ها که به خوبی می‌دانستند تمرد در برابر اصلی‌ترین پشتیبانان مالی و تسلیحاتی (اردن و آمریکا) ریسک بسیار بالایی دارد، با تمام وجود علیه جبهه مقاومت جنگیدند و به مدت دو هفته در این جبهه تا حدی پیشروی کردند.

پیشروی سه گروه وابسته به ارتش آزاد در این جبهه تا جایی پیش رفت که نزدیک به ۳۰ نفر از رزمندگان فاطمیون به اسارت احرار العشائر درآمدند! این جا بود که دمشق برای نخستین بار به این جبهه عملیاتی ورود کرد. شبه‌نظامین مسلح «نسور الزوبعه»، شاخه نظامی حزب بعث از طرف دمشق به این جبهه اعزام شده و موازنه قوا به سود متحدین برگشت. به این ترتیب طی حدودا سه ماه نبرد، تمام مناطق مرزی با اردن در این منطقه آزاد شد.

۵. شکست دیگر برای آمریکا؛ ارتش آزاد زیر بار ائتلاف با قسد نرفت!

آمریکا که از سویی خواهان توافق با روسیه و حفظ پایگاه خود در تنف بود و از سوی دیگر نبرد ارتش آزاد و جبهه مقاومت در نزدیکی مرزهای اردن را تمرد سه گروه وابسته به ارتش آزاد در برابر خود می‌دید؛ به ارتش آزاد به ویژه گروه‌های مسلح نزدیک به خود در تنف فشار وارد کرد تا با اعزام نیروهای خود به شدادی، نبرد در دیرالزور را آغاز کنند.

پنتاگون در این زمینه از طرفی کتائب و گروه‌های عرب وابسته به قسد به ویژه دو گروه «قوات الصنادید» و «قوات النخبه» را در شدادی و مرزهای شمالی شهر مرکده مستقر کرده و از سوی دیگر به ارتش آزاد توصیه می‌کردند تا زودتر عملیات دیرالزور را از طریق شهر شدادی با همکاری ائتلاف موسوم به «قوات سوریه دموکراتیک» (قسد) در استان حسکه کلید بزنند.

در این زمینه گروه تروریستی «جیش مغاویر الثورة» که بیش‌ترین وابستگی به آمریکا را دارد، بخشی از نیروهای خود را از تنف با هواپیماهای آمریکا به شدادی منتقل کرد. آن‌ها در شدادی، پادگان مخصوص ارتش آزاد را دایر کرده تا بعد از جلب موافقت معارضین مسلح، تعداد بیش‌تری از گروه‌ها به این نبرد اعزام شوند.

آمریکا نزدیک به دو ماه برای جلب موافقت ارتش آزاد تلاش کرد، اما هیچ یک از گروه‌های اصلی ارتش آزاد - به اسثنای مغاویر الثورة - حاضر نشدند با قسد برای عملیات در دیرالزور ائتلاف کنند! این دو ماه با اوج نبردهای رقه و بمباران شدید این شهر توسط آمریکا همزمان شده بود و همین موضوع اختلاف میان ارتش آزاد و پنتاگون را تشدید می‌کرد. این وضعیت باعث شد ۲۶ گروه وابسته به ارتش آزاد همراه با ستاد هماهنگی کل آن‌ها با صدور بیانیه‌ای ضمن حمایت از «اسود الشرقیه» و «قوات احمد العبدو» تأکید کردند که تنها از عملیات این گروه‌ها در دیرالزور حمایت می‌کنند! ریاض حجاب، رئیس هیئت نمایندگی معارضه در حاشیه ژنو نیز صریحا اعلام کرد معارضه حاضر به ائتلاف با قسد نیستند.

۶. پیشروی سریع السیر به سمت دیرالزور؛ ورود ضربتی قسد

دیرالزور یک هدف استراتژیک و بسیار ویژه برای همه طرف‌های حاضر در سوریه به شمار می‌رفت. مهم‌ترین عللی که باعث می‌شد طرف‌های مختلف به دیرالزور چشم بدوزند، عبارت است از: {در همین زمینه بخوانید: ۵ نکته در مورد اهمیت بالای عملیات دیرالزور }

  1. استان دیرالزور، مانند یک سپر در برابر مرزهای کشور عراق است. کریدورها و راه‌های ارتباطی و ترانزیتی میان سوریه و عراق از این استان عبور می‌کند. به این ترتیب جبهه مقاومت که در صدد تشکیل و تقویت محور قدرتمند ایران، عراق و سوریه است با سیطره بر این استان، «پیوستگی جغرافیایی» ایجاد می‌کند. از سوی دیگر طیف غالب معارضه - که در قالب ارتش آزاد و گروه‌های سیاسی مانند ائتلاف ملی و هیئت نمایندگی مذاکرات ژنو و آستانه قابل شناسایی هستند - به این علت که بخشی از آنان اهل دیرالزور بودند و بخش عمده‌شان نیز سودای نزدیکی با اهل سنت منطقه (از جمله غرب عراق) را در سر دارند، از این موضوع نمی‌تواستند چشم بپوشند. و بالاخره آمریکا که خواهان حفظ حضور خود در سوریه و عراق بود، بهترین دستاویز را همین دیرالزور می‌دید که حلقه اتصال دو کشور هستند. کریدور ارتباطی بغداد به دمشق از استان دیرالزور عبور می کند.
  2. دیرالزور به نوعی سپر سوریه در برابر عراق است. بخش وسیعی از این استان حالت بیابانی دارد و جزء «بادیة الشام» محسوب می‌شود. استان الانبار - که از نظر امنیتی، خاستگاه اصلی گروه‌های تروریستی در عراق است - در مجاورت دیرالزور قرار دارد و در صورت اشغال این استان توسط گروه‌های تروریستی تکفیری، همواره کشورهای سوریه و عراق در معرض تحرکات و ناامنی‌های گروه‌های تکفیری خواهند بود.
  3. بیش‌ترین حجم انرژی، نفت و گاز سوریه در استان دیرالزور قرار دارد و این استان را باید یکی از ثروتمندترین استان‌های سوریه از نظر منابع خدادادی دانست. این نکته را می‌توان اصلی‌ترین عامل انگیزش برای آمریکا در نظر گرفت؛ ضمن این‌که طرف‌های دیگر نیز نمی‌توانستند از کنار آن بی‌تفاوت عبور کنند.
  4. موقعیت بیابانی استان دیرالزور، تأمین و تثبیت امنیت را در آن بسیار مشکل کرده است. راه‌های دسترسی به این استان عمدتا از بیابان می‌گذرد و گروه‌های تروریستی مانند داعش که سابقه نزدیک به ۱۵ سال مبارزه بیابانی در عراق را در کارنامه دارند، همواره می‌توانند در مسیرهای بیابانی ناامنی ایجاد کنند. در نتیجه بسیاری از طرف‌ها پیش‌بینی می‌کردند حتی در صورت تصرف کامل استان دیرالزور، باز هم بادیة الشام مانند «صحرای سینا در مصر» خواهد بود. بر همین اساس، هزینه «حفظ منطقه» را بسیار بالا می‌پنداشتند و این نکته را وارد محاسبات خود می‌کردند.

مواردی که تشریح شد ناظر به اهمیت دیرالزور بود؛ اما بند آخر وضعیت نبرد و عملیات در دیرالزور را نیز مشخص می‌کرد. همان زمان، مرکز پژوهشی نورس (که اصلی‌ترین مرکز تحقیقات استراتژیک نظامی گروه‌های تکفیری در سوریه است) در گزارشی پیش‌بینی کرد که متحدین برای پیشروی به سمت دیرالزور باید با ۵هزار نیروی آموزش دیده برای نبردهای زمینی در بیابان حرکت کنند. طبق این تحلیل، حداقل زمان برای حرکت از السخنه تا دیرالزور، ۳ تا ۴ هفته تصور می‌شد.

با این حال متحدین شامل یگان‌های مختلف ارتش سوریه و دفاع وطنی، یگان‌هایی از عشائر سوریه (موسوم به «صاندوا داعش») که توسط ارتش روسیه برای نبرد علیه داعش آموزش دیدند، بخشی از تکاوران و مستشاران روس و بالاخره لشکر‌های مختلف جبهه مقاومت به صورت ضربتی از السخنه حرکت و طی تنها ۶ روز خود را به دیرالزور رساندند. سرعت پیشروی در این عملیات به قدری بالا بود که کم‌تر کسی می‌توانست آن را پیش‌بینی کند.

آمریکا که نمی‌خواست دیرالزور را واگذار کند، فورا به قسد دستور داد تا عملیات دیرالزور را آغاز کند. درنتیجه علیرغم تداوم نبردها در محلات و خیابان‌های رقه، یگان‌هایی از ائتلاف سوریه دموکراتیک به دیرالزور اعزام شدند تا بخش شرقی رود فرات را تصرف کنند. بخش عمده میادین نفتی دیرالزور در بخش شرقی این استان قرار داشت و قسد و آمریکا امیدوار بودند بتوانند این میادین را زودتر از متحدین دمشق تصرف کنند.

به این ترتیب قسد بدون فوت وقت و به صورت ضربتی وارد دیرالزور شد. از این زمان، نبردهای دیرالزور سه ضلع اساسی داشت: «متحدین»، «قسد و آمریکا» و بالاخره «داعش» که البته داعش در حال عقب‌نشینی مکرر بود.

ادامه دارد...

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت