سرویس بینالملل فردا؛ فاطمه لطفی: «من چگونه میتوانم اعمال شنیع غیر انسانی اسرائیل را که علیه مردم کشورم مرتکب شده است، برای پسر شش سالهام توضیح بدهم؟ آقای نتانیاهو پیشنهاد شما برای توضیح اینکه چگونه سرزمینمان را با خشونت غصب کردهاید، چه خواهد بود؟» «دلال اراکات» یک مادر فلسطینی است که پس از مدتی زندگی در کانادا به کشورش بازگشته است. او از تجربهاش در تربیت فرزند 6 سالهاش و جهانی که برای او ساخته، میگوید.
از مونترال کانادا تا کرانه باختری فلسطین
نخست وزیر رژیم صهیونیستی، در یکی از آخرین سخنرانیهایش در مجمع سازمان ملل متحد ادعا میکند که مادران فلسطینی نفرت از اسرائیل را در برنامه آموزشی و تربیتی خویش قرار دادهاند. من به عنوان یک مادر با افتخار فلسطینی بایستی به ایشان یادآوری کنم که بعد از نیم قرن از اشغال و تبعیدی که توسط آنها صورت گرفته و فرزندان ما در آن به سر میبرند، او باید از من و امثال من به خاطر این جسارت عذرخواهی کند.
پسر بزرگ من به اسم ساری تا شش سالگی در کانادا رشد پیدا کرد. من و همسرم تصمیم گرفتیم که او در کشور خودش و در بین اقوام و خویشان بزرگ شود. بنابراین ما به وطنمان بازگشتیم. من به آینده فکر میکردم و تصور میکردم آینده ما در فلسطین باید چگونه باشد. مثلاً در تعطیلات آخر هفته به دیدن پدر و مادرم برویم و یا فرزندانم با عموزادههایشان بازی کنند و اوقات خوشی را سپری کنند. اما بازگشت ما به فلسطین با آنچه من از زندگی در آینده انتظار داشتم، کمی تفاوت میکرد. من به سرعت تلاش کردم تا شرایط را برای ساری توضیح دهم تا او بتواند آنچه را در اطرافش اتفاق میافتد، بهتر و سریعتر درک کند. بازگشت ما در ژوئن ۲۰۱۴ دقیقاً همزمان با جنگ نظامی بود که نتانیاهو علیه مردم غزه ترتیب داده بود. دیدن تصاویری از مرگ عده زیادی از مردم بسیار ترسناک بود و این سبب شد تا ساری دچار آسیبهای روانی بشود. من هیچگاه تلاش نکردهام تا عقاید سیاسی خودم را به خانوادهام القا کنم و همیشه طرفدار مبادلات فرهنگی بودهام و اینکه فرزندانم را از مشاهده آنچه در اطرافشان در جهان میگذرد، منع نکنم.
فلسطین، سرزمین بیکودکی
در مونترال پسرم قصد داشت با دوستان یهودیاش «جشن حنوکا» برپا کند. ما هیچگاه به او نگفته بودیم که این جشن جایی در عقاید و اعتقادات ما ندارد و تو نباید در این جشن شرکت کنی. اما دوستان یهودی ساری برای او ارزش ویژهای قائل بودند و او را رفیق خطاب میکردند. برای چه هر مادری از جمله خودم باید دوران بچگی فرزندش را با چیزی که در وهله اول خودش آن را انتخاب نکرده است، خراب کند؟ ساری نیز همانند خیلی از اطرافیانش به دنبال این بود که بفهمد در یورشی که اسرائیل به غزه داشت، جایی در ۱۰۰ کیلومتری ما چه اتفاقاتی افتاده است؟! به زودی پسر شش سالهام به من خواهد گفت که وی از اسرائیل به دلیل گرفتن پدر و مادر و زندگی از کودکانی که همسن او هستند، متنفر خواهد بود. کودکانی که دیگر مدرسهای برای تحصیل ندارند، کودکانی که امیدی برای بازی و آینده ندارند. اینها باعث شد که من به این نتیجه برسم که بایستی سیاست جدیدی را در خانوادهام آغاز کنم.
من در پاسخ به پسرم وقتی که پرسید آیا ممکن است اسرائیل به خانه ما نیز حمله کند، گفتم ما در امان خواهیم بود. ولی استدلالی که او داشت، این بود که آنچه در غزه اتفاق افتاده است، ممکن بود در اینجا نیز رخ بدهد. بلافاصله بعد از این سخن به یاد بمباران و حملات نظامیای افتادم که اسرائیل چند سال پیش در انتفاضه دوم در رام الله انجام داد. او در مدرسه شنیده بود که کودکان میگفتند هر زمان که اسرائیل بخواهد میتواند به ما آسیب برساند. پسر کوچک من براساس حکایتهایی که از مادر خود میشنید، سعی بر متقاعد کردن همکلاسیهایش داشت. اما آن روز او از من پرسید آیا ادعای همکلاسیهای من درست است؟ یعنی هر زمان که ممکن باشد سربازان اسرائیلی میتوانند وارد شهر ما شده و به ما آسیب بزنند؟
من تصمیم گرفتم در این باره با یک مددکار اجتماعی مشورت کنم. او به من گفت سعی کنید به او حقیقت را بگویید. آنچه که او امروز درباره ما دارد میبیند، در واقع حقیقت ماست. در نتیجه من به عنوان یک مادر متوجه شدم که چیزی برای مخفی کردن از پسرم وجود ندارد و اگر این کار را کنم، ممکن است به راحتی به رابطه من و او آسیب وارد شود. بعد از اینکه او از مدرسه بازگشت، من به سؤالی که قبلاً از من پرسیده بود، پاسخ دادم و گفتم بله ممکن است این اتفاق بیفتد. من به عنوان یک مادر نمیخواهم فرزندم اعتمادش نسبت به من از دست بدهد و این در حالی است که در همان لحظه نمیتوانم این را که او فقط یک بچه است، از یاد ببرم و او سزاوار این است که دوران کودکیاش را به دور از درگیریهای جاری موجود سپری کند.
گرفتار در میانه درگیری
آخر هفته بعد، ساری به قصد دیدن عمهاش به بیتالمقدس رفت. در راه بازگشت از بیتالمقدس پسر شش ساله من در درگیریهایی که بین جوانان فلسطینی و اشغالگران اسرائیلی در ایست بازرسی کالاندیا، جایی بین رامالله و بیتالمقدس است، گرفتار شد. ساری که با حمایت و حفاظت پدرش در آن درگیریها در امان بود، تمام تیراندازیهای اسرائیلیها و پرتاب گاز اشکآور را به چشم دید و اینجا بود که خود را در معرض خطر دید. حالا باید اینجا از آقای نتانیاهو بپرسم که چه توضیحی برای پسر من دارید؟ آیا میتوانید جواب قانعکنندهای به پسر من این رفتار وحشیانه سربازان اسرائیلی علیه مردم کشورش داشته باشید؟
بعد از چند روز از حضور پسرم در مدرسه جدیدش او به جشن تولد یکی از همکلاسیهایش دعوت شد. پدر و مادر آن کودک ضمن عذرخواهی فراوان، این جشن تولد را منحل کردند. علت این اتفاق غیرمنتظره این بود که عموی آن پسرک در اثر خفگی ناشی از گاز اشکآور و به ضرب گلوله نیروهای اسرائیلی به خاطر اعتراض مسالمتآمیزی که بر سر مصادره زمینهایش در اطراف رامالله داشت، شهید شده بود. حالا باید به پسرم چه میگفتم؟چرا باید به او میگفتم که جشن تولد به عزا تبدیل شد؟!
من فقط یک نمونه از مادران فلسطینی هستم که به سلامت روح و ذهن فرزند خویش اهمیت میدهد. من یکی از صدها هزار مادری هستم که میخواهم هوش و دانایی فرزندم را بالا ببرم و روحیه اعتماد به نفس را در او تقویت کنم. مادری کردن، یک فرایند جهانی است؛ صرف نظر از هر نوع نژاد و عقیده مذهبی و هویت ملی. مانند هر مادر دیگری در جهان، من مادر فلسطینی هم میخواهم اطمینان یابم فرزندانم در امنیت کامل به سر میبرند. این را میتوانید از مادر یا همسر خود بپرسید.
دکتری که ساری را طبابت میکند، یهودی است. دکتری که او را ختنه کرد نیز یهودی بود. هیچ چیزی علیه یهودیان وجود ندارد. مشکل ما زمانی بروز پیدا میکند که اشغالی صورت گرفته باشد. اشغالی که یهودیان مأمور شده توسط دولت یهودی تعریف نشدهای ملزم به اجرای آن هستند. هیچ تضاد دینی وجود ندارد؛ این سیاست است که سبب میشود این دشمنیها به وجود بیاید. آقای نتانیاهو شما یک عذرخواهی بزرگ به من و به هر مادر فلسطینی دیگری بدهکار هستید، ولی شما بر داشتن صفات غیر انسانی اصرار دارید!
منبع: 972mag
دیدگاه تان را بنویسید