تبیان: هرچه از بحران سوریه میگذرد، اهداف واقعی و دستهای پشت پرده این بحران بیش از پیش آشکار میشود. درحالی که در ابتدا کشورهای غربی به رهبری آمریکا این بحران تحمیلی را مطالبات بر حق مردمی برای برقراری «دموکراسی» و بهرهمندی از «آزادی» به جهانیان القا میکردند، اکنون برکسی پوشیده نیست که تنها هدفی که این بحران درپی تحقق آن نیست، برقراری دموکراسی و آزادی است. همچنین حالا این دروغ بزرگ نیز برملا شده که آنچه جنگ خونین شیعه و سنی یا اسلامگرایان میانهرو و اسلامگرایان افراط گرا در قالب گروههای تروریستی تکفیری با نامها و عناوین مختلف مانند «داعش» و «جبهه النصره» و غیره اشاعه و ترویج شده، چیزی جز گروههای مزدور خدمتگزار امپریالیسم و صهیونیسم جهانی نیستند و دین مبین اسلام از این فرقهها و گروهها پاک و مبراست. جدیدترین پرده از افشاگری حقایق نهفته در پس بحران سوریه، آشکار شدن اهداف واقعی آمریکا از این بحران در قالب لشکرکشی این کشور ابتدا به شمال و شرق سوریه، سپس خیز آمریکاییها برای ورود به جنوب سوریه به بهانه مبارزه با گروهی خود ساخته به نام «داعش» است. هرچه به مراحل پایانی آزادسازی موصل نزدیک میشویم،
پافشاری آمریکا بر ادامه حضور نظامی در عراق در مرحله پساداعش افزایش مییابد، به نحوی که در مواردی شکل تحمیل به بغداد میگیرد. آنچه از سوریه گفته شد، به شکلی دیگر در عراق جریان داشت، کشوری که از سال 2003 میلادی درپی تجاوز نظامی آمریکا و غرب و براندازی رژیم مزدور بعث به سرکردگی «صدام حسین» روی آرامش و امنیت به خود ندیده است. خیانت داعشی ها به بازماندگان رژیم سرنگون شده بعث اوج جفای روا داشته شده بر عراق را باید طی ماه ژوئن سال 2014 میلادی جستجو کرد که گروه تروریستی تکفیری «داعش» با خیانت به بازماندگان رژیم سرنگون شده بعث مناطقی از خاک این کشور از جمله شهر «موصل»، مرکز استان «نینوی» در شمال عراق و بسیاری از شهرها و مناطق غرب این کشور را تصرف کرد و اگر فتوای «جهاد کفایی» مرجعیت عالی دینی عراق نبود، بیتردید اکنون نام و نشانی از عراق در صفحه روزگار موجود نبود. همان گونه که اگر مرجعیت عالی دینی عراق نبود، تاکنون عملیاتی تحت عنوان آزادسازی موصل کلید نمیخورد. همچون بحران سوریه، هرچه ابرها از آسمان بحران زده عراق کنار میرود، حقایق نهفته در پس حوادث امنیتی و نظامی جاری در این کشور از جمله سقوط موصل به دست داعش
نیز آشکار میشود. «حیدر العبادی»، نخست وزیر و فرمانده کل نیروهای مسلح عراق درحالی 17 اکتبر سال 2016 میلادی آغاز عملیات آزادسازی موصل را اعلام کرد که آمریکاییها هرآنچه در توان داشتند، بکار بردند تا بغداد را از باز پس گیری موصل و دیگر مناطق تحت تصرف داعش منصرف کنند. در طول مراحل مختلف آزادسازی استان نینوی و شهر موصل آمریکاییها درحالی خود را تحت عنوان مشارکت در نبردهای آزادسازی موصل به دولت عراق تحمیل کردند که بارها مشاهده شد، در قالب ائتلاف بین المللی چگونه به کمک داعش شتافتند. آنچه اکنون جلب توجه میکند، این رابطه معکوس است که هرچه به مراحل پایانی آزادسازی موصل نزدیک میشویم، پافشاری آمریکا بر ادامه حضور نظامی در عراق در مرحله پساداعش افزایش مییابد، به نحوی که در مواردی شکل تحمیل به بغداد میگیرد. نمونه این تحمیل، اظهارات ژنرال «مارک میلی»، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا از «تعهدات آمریکا جهت حمایت و دفاع از عراق و منطقه کردستان در مرحله پسا داعش» است. جغرافیایی حضور نظامی آمریکا در عراق نگاهی به جغرافیایی حضور نظامی آمریکا در عراق نشان میدهد که مناطق غربی عراق صرف نظر از منطقه کردستان شامل استان
الانبار، به عنوان کانون و مامن سنتی گروههای تروریستی تکفیری در عراق و منطقه خاورمیانه و استان نینوی به مرکزیت شهر موصل کانون تمرکز و توجه آمریکاییهاست. استقرار داعش در دیر الزور میتواند، گامی در راستای تحقق اساسیترین هدف آمریکا از حضور نظامی در عراق و سوریه باشد و آن تشکیل دولتی سنی به سرکردگی داعش در منطقه و کلید خوردن طرح تقسیم و تجزیه دو کشور سوریه و عراق باشد. در نقطه مقابل جغرافیایی حضور نظامی آمریکا در سوریه به مناطق شرق و شمال شرقی این کشور شامل استان کُردنشین «حسکه» و استان «دیر الزور» منتقل میشود. وجه مشترک تمام این مناطق بافت جغرافیایی غالبا بیابانی و صحرایی آنهاست، به نحوی که منطقه بادیه الانبار در عراق و بادیه شام در سوریه را شامل میشود. همچنین بافت جمعیتی این مناطق غالبا اهل سنتی است که رگههایی از آموزههای مکتب وهابیت نیز در آنها مشاهده میشود و این به دلیل نزدیکی جغرافیایی به مرزهای شمالی عربستان سعودی است. از دیگر نقاط اشتراک این مناطق دربرگرفتن بخش عمدهای از میدانهای نفتی و گازی است، به گونهای که اغلب آنها قطبهای انرژی و صادرات آن به خارج و درآمدزایی برای کشورهای خود هستند.
نکته دیگر، این مناطق تماما جزو مناطقی هستند که زمانی تحت تصرف و اشغال گروه تروریستی تکفیری «داعش» بود که میتوان، آن را دلیلی بر وجود ارتباط کارکردی بین داعش و آمریکاییها دانست، در غیر این صورت چرا آمریکاییها باید در مناطقی مستقر شوند که به لحاظ استقرار و فعالیت داعش در آنها، خطرناکترین مناطق در سوریه و عراق شمرده میشود. پسا اهداف آمریکا در بیابانهای شام و الانبار اگرچه سیطره منابع انرژی، حفظ مناطق نفوذ و گسترش آنها در دو کشور استراتژیک منطقه بحرانخیز خاورمیانه را میتوان، از جمله اهداف حضور نظامی آمریکا در غرب عراق و شرق سوریه برشمرد، اما تردید نداریم که واشنگتن اهدافی بسیار مهمتر از این حضور را دنبال میکند. از دید کلان یکی از مهمترین اهداف حضور دائمی آمریکا در غرب عراق و شرق سوریه قطع ارتباط دمشق با بغداد به عنوان دو عضو مهم و تاثیرگذار محور مقاومت است که جمهوری اسلامی ایران حضور و نفوذ چشمگیری در آنها دارد. این درحالی است که آمریکاییها به خوبی میدانند، این قطع ارتباط صرفا قطع ارتباط دو کشور نیست، بلکه قطع ارتباط تهران به عنوان رهبر محور مقاومت در منطقه با دیگر اعضای این محور خواهد بود. از
سوی دیگر، ساده لوحی است، اگر تصور کنیم، شکست داعش در موصل به معنای فروپاشی این گروه است. واقعیت امر این است که داعش اکنون مهمترین دستاویز آمریکا جهت توجیه حضور نظامی خود در منطقه به طور عام و عراق و سوریه به طور خاص است. علاوه بر اینکه، به لطف داعش است که آمریکا توانسته، همچنان مدعی دموکراسی و آزادی و مبارزه با تروریسم باشد و بر جنایات خود در مناطق مختلف جهان سرپوش بگذارد، بنابراین بقای داعش در این برهه زمانی امری الزامی و بایسته است. اما این نیاز با آنچه که عملیات آزادسازی «رقه»، مرکز داعش در سوریه توسط مبارزان کُرد سوری مورد حمایت آمریکا خوانده شده، در تعارض و تضاد قرار میگیرد. برای حل این تعارض آمریکا منطقه «بادیه الشام» را به جای رقه به داعش پیشکش کرده است. در این خصوص گزارشهای مطبوعاتی بسیاری نیز منتشر شده که در آنها از شهر «دیر الزور» به عنوان مرکز «خلافت» خودخوانده و جدید داعش در سوریه نام برده شده است. استقرار داعش در دیر الزور میتواند، گامی در راستای تحقق اساسیترین هدف آمریکا از حضور نظامی در عراق و سوریه باشد و آن تشکیل دولتی سنی به سرکردگی داعش در منطقه و کلید خوردن طرح تقسیم و تجزیه دو
کشور سوریه و عراق باشد.
دیدگاه تان را بنویسید