فرش قرمز برای ترامپ نردبان قدرت سلمان

کد خبر: 668385

یکی از سؤال‌های مهمی که در ارتباط با رخدادهای اخیر عربستان مطرح می‌شود این است که آیا دولت یا به عبارت مشخص نظام سیاسی این کشور است که...

روزنامه جوان: یکی از سؤال‌های مهمی که در ارتباط با رخدادهای اخیر عربستان مطرح می‌شود این است که آیا دولت یا به عبارت مشخص نظام سیاسی این کشور است که در پشت این تحولات قرار دارد یا اینکه این شخص محمد‌بن‌سلمان وزیر دفاع و نایب ولیعهد است که به‌نام عربستان این تحولات را شکل می‌دهد، در راستای منافع شخصی خود آن را هدایت می‌کند و بدین ترتیب کل موجودیت و نظام سیاسی عربستان را قربانی منافع شخصی خود می‌کند؟ هر چند در مواردی از جمله بعد از مرگ ملک عبد‌الله پادشاه فقید این کشور جناح سدیری کوشید قدرت را دوباره به خاندان خود بازگرداند که در این زمینه همه اعضای این جناح به نوعی در این زمینه منافع مشترک احساس می‌کردند، اما بعد از اینکه قدرت به این جناح منتقل شد به‌تدریج رقابت‌های درون جناحی آغاز شد به گونه‌ای که در خلال دو سال و اندی که از مرگ ملک عبد‌الله می‌گذرد رد پای محمد‌بن‌سلمان را می‌توان در همه رخدادهای داخلی و خارجی این کشور مشاهده کرد که همگی با هدف رسیدن به کرسی پادشاهی و کنار زدن رقیب درون جناحی خود یعنی محمد بن نایف وزیر کشور صورت می‌گیرد. یکی از این رخداد‌ها که در عرصه داخلی به عنوان محور تحولات قرار گرفته، طرح موسوم به ۲۰۳۰ است که محمد‌بن‌سلمان قصد دارد در چارچوب آن با فروش ۵ درصد از سهام شرکت ملی نفت این کشور موسوم به آرامکو از محل در آمدهای آن برای پاسخ به چالش‌های اقتصادی استفاده کند، اما اکنون این نگرانی در محافل داخلی این کشور پدید آمده است که وی با این کار چوب حراج به سرمایه‌های نفتی عربستان خواهد زد و محمد‌بن‌سلمان با سرمایه‌های نفتی عربستان همان کاری را خواهد کرد که با صدور فرمان جنگ به یمن کرد و عربستان را اکنون در وضعیتی قرار داد که نه راه پیش دارد و نه راه پس. در واقع صدور فرمان جنگ علیه یمن علاوه بر اینکه تلفات انسانی سنگینی بر عربستان وارد کرد باعث شد این کشور در شرایطی که پیش از آغاز جنگ نزدیک به یک تریلیون دلار مازاد ارزی داشت اکنون با کسری بودجه چند صد میلیارددلاری مواجه شود. هدف اعلام نشده محمد‌بن‌سلمان از ارائه طرح توسعه ۲۰۳۰ معطوف کردن توجه افکار عمومی داخلی به دورنمای روشن و امیدوارکننده درآینده است تا شاید از انتقادهای روزافزون به سیاست و عملکرد وی به‌خصوص در جنگ یمن دست بردارند و در عین حال با تلاش‌های وی برای احراز کرسی پادشاهی همراهی کنند. حتی نشانه‌هایی وجود دارد که نشان می‌دهد طرح موسوم به ۲۰۳۰ طرح ابتکاری عربستان و شخص محمد‌بن‌سلمان نیز نبوده است بلکه طرحی امریکایی -اسرائیلی است که به واسطه آن بتوانند هم برمنابع نفتی عربستان تسلط پیدا کنند و هم اینکه درآمدهای نفتی این کشور را به شرکت‌های تسلیحاتی و اقتصادی خود تزریق کنند. در واقع اگر ترامپ حاضر شده است عربستان را به عنوان اولین مقصد سیاست خارجی خود انتخاب کند به دلیل علاقه خاص خود به عربستان و حتی شخص محمد‌بن‌سلمان نیست بلکه به این دلیل است که وی حاضر شده است از محل فروش سهام آرامکو جیب شرکت‌های تسلیحاتی امریکایی را پر کند و در عین حال هزینه‌های پیمانکاری امریکا را در تأمین امنیت این کشور بپردازد. علت دیگر در این زمینه، همراهی‌ای است که عربستان و شخص محمد‌بن‌سلمان با رژیم‌صهیونیستی دارد و با توجه به اینکه راستگرایان صهیونیستی نقش اساسی در پیروزی ترامپ داشتند و از این دید ترامپ خود را وامدار آن‌ها می‌داند، لذا به هر میزانی که عربستان با سیاست‌های راستگرایان حاکم بر فلسطین اشغالی همراهی و همگامی نشان می‌دهد به همان میزان نزد دولت ترامپ و شخص وی عزیزتر می‌شود. عربستان امروز کار را به جایی رسانده که در مخالفت با سیاست‌های توسعه‌طلبانه و ضد انسانی رژیم‌صهیونیستی در سرزمین‌های اشغالی حتی از کشورهای غربی نیز عقب افتاده است و در مواردی که این کشور‌ها در قبال شهرک‌سازی‌ها مخالفت می‌کنند عربستان به آرامی از کنار آن‌ها می‌گذرد. از این‌رو می‌توان گفت: مقوله فلسطین به کلی از سیاست‌های جهانی و منطقه‌ای عربستان خارج شده است و به‌تدریج جای آن را رژیم‌صهیونیستی می‌گیرد و این در حالی است که این رژیم طرح تشکیل دولت خالص یهودی را در دستور کار خود قرار داده است که در آن تکرار فاجعه سال ۱۹۴۸ در شکلی جدید هدفگذاری شده است. بر این اساس انتظاری که امریکا و شخص ترامپ از نشست‌های آتی ریاض دارد این است که به واسطه عربستان نظر موافق شرکت کنندگان در این نشست را با سیاست جدید خود در فلسطین به‌دست آورد که در آن هیچ الزامی برای تشکیل دولت محدود فلسطینی وجود ندارد و اصل بر این است که به هر طریق ممکن تشکیلات خودگردان به پذیرش خواسته‌های مورد نظر راستگرایان حاکم بر تل‌آویو سوق داده شوند. در این میان هدف عربستان و شخص محمد‌بن‌سلمان این است که وانمود کند شرکت‌کنندگان در این نشست با رویکردهای منطقه‌ای این کشور از جمله در جنگ یمن موافق هستند. با وجود اینکه عربستان در آغاز جنگ از ائتلافی سخن راند که در پشت این کشور قرار دارد، اما در عمل عربستان در جنگ یمن تن‌ها مانده است و با امارات که بیش از همه در این جنگ مشارکت داشته سر تقسیم غنایم اختلاف پیدا کرده است. هدف دیگر محمد‌بن‌سلمان این است که از سفر ترامپ و نشست‌های ریاض به عنوان ابزاری برای تکمیل روند تصاحب قدرت استفاده کند. بر این اساس می‌توان گفت: کسانی که حاضر به شرکت در مراسم استقبال از ترامپ در ریاض و نشست‌های جانبی آن باشند به طور خواسته یا ناخواسته دراهداف غیراعلامی آن شریک خواهند بودکه به طور خلاصه می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: نخست پایمال کردن خون یمنی‌ها به‌خصوص کودکان این کشور که هر روز صد‌ها نفر از آن‌ها به دلیل قحطی و گرسنگی ناشی از تجاوز نظامی عربستان در انتظار مرگ به سر می‌برند. دوم مشارکت در اقدامات نظامیگرانه احتمالی که با مشارکت راستگرایان امریکایی و صهیونیستی و بازهای سعودی پخت و پز می‌شود و امکان دارد منطقه را بار دیگر در آستانه جنگ تمام عیار قرار دهد و سوم سپردن پرونده فلسطین و قدس شریف به راستگرایان صهیونیستی تا به هر شکلی که مایل هستند آن را به نفع خود تمام کنند و بدین ترتیب آب پاکی روی مبارزات چندین دهه فلسطینی‌ها بریزند که جمع کثیری از آن‌ها هنوز در خارج از فلسطین و در انتظار بازگشت به وطن به سرمی‌برند و در عین حال دست همه بازیگران اسلامی، عربی وحتی غربی را از مسئله فلسطین کوتاه کنند. بر این اساس فرش قرمزی که از هم‌اکنون پیش پای ترامپ پهن شده برای دیگر شرکت‌کنندگان دامی محسوب می‌شود که بناست از آن‌ها استفاده پوششی و ابزاری شود.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت