سرویس بینالملل فردا؛ حسین انصاری: آیا گروههای جهادی و سلفی که در سوریه در حال مبارزه هستند، پس از جریان بیداری اسلامی شکل گرفتند؟ آیا سازماندهی نیروهای داخلی و خارجی این گروهها در مدت زمانی کوتاه با این حجم وسیع و تشکیلات نظامی و اطلاعاتی ممکن است؟ چه عواملی سبب شد که در پی تحولات خاورمیانه در سال 2010 سوریه صحنه ظهور گروههای مختلف معارضین نظام بعث به ویژه گروههای سلفی شود؟
با وقوع بیداری اسلامی در خاورمیانه و فروپاشی رژیمهای وابسته، جریانهای اسلامگرای سلفی که سالها به شدت مورد سرکوب قرار گرفته بودند و زمینه فعالیت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی از آنها سلب شده بود، به سرعت به عنوان بازیگرانی فعال در صحنه ظاهر شدند و در کنار سایر نیروهای فعال به نوسازی تشکیلات خود پرداختند.
اسلامگرایان سلفی در سوریه نیز از این امر مستنثنی نبوده و در حالی که سالها با سرکوب مواجه بودند، همزمان با بیداری اسلامی فرصتی را در مقابل خود برای تجدید قوا و عرض اندام در صحنه سیاسی سوریه فراهم دیدند.
اصلاحات پسر بعد از پدر
قدرتیابی حزب بعث در سال 1963 سوریه را به سوی کشوری با ارزشهای سکولار سوق داد. این در حالی بود که در سطح عمومی جامعه احساسات مذهبی همچنان به حیات خود ادامه میداد و در میان امتداد فرقهای و مذهبی باقی مانده بود. پس از آنکه حافظ اسد با کودتای نظامی در سال 1970 زمام قدرت را به دست گرفت، سیاست سرکوب جریانهای اسلامگرا را دنبال نمود که نمونه بارز آن سرکوب اخوانیها در شهر حماة در سال 1982 است.
در پی این سرکوب، شبکه اخوانالمسلمین در سوریه به حاشیه رفته و جای خود را به نیروهای نوظهور دیگری داد. این شبکههای جدید شامل جوامع صوفی و جریانهای مبلغ مذهبی مورد حمایت کشورهای خلیج فارس میشد که به تبلیغ انواع سلفیگری میپرداختند.
با روی کار آمدن بشار اسد در سال 2000 میلادی طیفی از اصلاحات سیاسی در کشور روی داد که مهمترین آن کاهش کنترل در حوزه گسترش رسانههای مدرن بود. در این دوره شبکههای ماهوارهای بنیانگذاری شده توسط کشورهای خلیج فارس و اینترنت به ابزارهای اولیه تبلیغات اسلامگرایی تبدیل شد. از سوی دیگر هنگامی که کارگران سنی سوری به کشورهای خلیج فارس مهاجرت کردند، آشنایی آنها با جریانهای سلفی شدت گرفت و دستاورد آنها برای سوریه قرابت فکری آنها با جریان سلفیت بود. نکته شایان توجه آنکه در این دوره جنبشهای سلفی مورد حمایت خارجی از کمک های سخاوتمندانه دولتهای خلیج فارس برخوردار شدند که بخش اعظم مهاجرین سوری را نیز در بر میگرفت.
در این میان علیرغم آنکه در این کارزار نرم اعتقادی، نظام سوریه تعدادی از علما همچون «احمد بدرالدین حسون»، «محمد سعید رمضان البوطی» و «احمد کفتارو» را با حمایتهای خود، تبلیغ و ترویج میکرد، و این امر به صورت ناخواسته باعث رشد اسلامخواهی و اسلامگرایی در جامعه سوریه شد اما نتیجه آن به نفع جریانهای سلفی تمام شد که با اقدامات مردمی همانند فعالیت در امور خیریه توانستند قرائت جهادی و سلفی خود از اسلام را بیش از پیش در میان مردم ترویج کنند.
در این دوره نظام در پی محدود کردن دسترسی به تفکرات جهادی در سوریه بود، اما نمیتوانست از سیل واردات تبلیغی که مورد حمایت عربستان بود، جلوگیری کند. در واقع، به موازات اینکه احساسات فرقهای تحت تأثیر تحولات شیعه و سنی در عراق و لبنان بود، رشد سلفی بومی در سوریه به نوبه خود فضای حیاتی برای رادیکال شدنی را مهیا کرد که در طول مرز عراق، لبنان، اردن و فلسطین پراکنده شده بود.
تاکتیکهای بشار، دلارهای سعودی
بشار اسد در دهه اول حکومت خود برای مهار سلفیگری از دو رویکرد عمده بهره گرفت: استراتژی مهار: این استراتژی ناظر به کنترل خطر جریانها و گروههای اسلامگرای سلفی بود.
استراتژی بهرهبرداری: حکومت بشار در دورهای که عراق تحت اشغال آمریکا بود، از گروههای لبنانی و عراقی برای ضربه زدن به اشغالگران بهره گرفت. اما این سیاست در زمانی که توافقنامه خروج نیروهای آمریکایی از عراق به امضای بغداد و واشنگتن رسید، تغییر کرد.
از این زمان به بعد، کنترل گروههای اسلامگرایی افراطی و غیر افراطی در سوریه تشدید شد؛ به نحوی که حتی زدن نقاب توسط زنان در مدارس نیز ممنوع گردید. با شروع اعتراضات عمومی در کشورهای خاورمیانه در سال 2010، نظام سوریه با نگرانی از کشیده شدن دامنه اعتراضات به این کشور در صدد دلجویی از مخالفان اسلامگرای خود برآمد و از این رو علاوه بر عفو زندانیان اسلامگرا، آزادیهای مذهبی بیشتری را نیز به آنها اعطا کرد.
با رویکردی جامعهشناسانه در تحلیل ظهور دوباره جریانهای سلفی در سوریه میتوان گفت تحولات سوریه برای اولین بار در حومه شهرها و میان طبقه کارگر در حومه شهرهای بزرگ ایجاد شد. از این منظر باید اذعان داشت که به طور سنتی، روستاهای سوریه تحت نفوذ ناسیونالیسم عربی سکولار بودهند و اعراب سنی حومه شهر در شورش هواداران اخوان در سال 1982 سکوت اختیار کردند.
اما پس از فروپاشی شوروی و در پی آن شکست ایدئولوژی بعثی که خاستگاهی کمونیستی داشت، زندگی روستایی بیش از پیش تحت تأثیر قرار گرفت و سنیهای حومه شهر به سرعت و به صورت فزاینده به سمت اسلامگرایان مخالف اسد گرایش پیدا کردند. این در حالی بود که مهاجران کارگر سوری که برای کار به کشورهای خلیج فارس رفته بودند، در این میان نقش مهمی ایفا کردند.
در حالی که شبکههای مذهبی طرفدار نظام اغلب بوروکراتها و قشر نخبگانی جامعه سوریه را مخاطب خود قرار میدادند، اما هواداران اخوانالمسلمین همیشه از طبقه متوسط شهری بودند که این مسئله در فرایند جذب و سازماندهی سریع جوانان سوری اهمیت بسزایی دارد. بنابر آنچه بیان شد، اسلامگرایی سلفی در سوریه را نمیتوان پدیدهای نوظهور دانست. ریشه اسلامگرایی سلفی سوریه به تحولات سیاسی- اجتماعی این کشور بر میگردد. در واقع اسلامگرایی سلفی در سوریه بازتعریف و تغییر در هویت گروهی مردمی است که تا دیروز خود را ذیل نظریات و افکار میانهرو مذهبی تعریف میکردند.
دیدگاه تان را بنویسید