سرویس بینالملل فردا: دولتمردان ترکیه در یک سال اخیر تلاش زیادی برای چالش زدایی با کشورهای منطقه داشتهاند. اما در این بین، صرف نظر از برخی مواضع مقطعی درباره بحران سوریه و برگزاری نشست آستانه، نه تنها اقدامی از طرف دولت اردوغان برای رفع برخی تنشها با ایران ندیدهایم، بلکه شاید به نوعی شاهد پیدایی شکل جدیدی از این چالشها در روابط دو کشور بودهایم. آخرین مورد هم مربوط به اظهارات تند وزیر امور خارجه ترکیه، مولود چاووش اوغلو، در کنفرانس امنیتی مونیخ مربوط میشد. چاووش اوغلو در این نشست، جمهوری اسلامی ایران را به برپایی یک حکومت شیعی در عراق و سوریه متهم کرده بود. در این باره با کارشناس مسائل روابط بینالملل، دکتر رحمن قهرمانپور گفتگویی صورت دادیم که در آن درباره روابط ترکیه و ایران و چالشهای اخیر این دو کشور مطالب مهمی مطرح شده است:
فردا: آقای دکتر تحلیل شما درباره موضعگیری مولود چاووش اوغلو، وزیر امور خارجه ترکیه در کنفرانس امنیتی مونیخ علیه کشورمان چیست؟
اظهارات چاووش اوغلو تا حدی شوکه کننده بود. هرچند اظهارات عادل الجبیر و لیبرمن غیرمنتظره نبود. آنها در موقعیت متفاوتی هستند. اما سخنان چاووش اوغلو ادامه صحبتهای آقای اردوغان در بحرین مبنی بر تاکید بر فرقهگرایی ایران در عراق و سوریه بود. این که چرا ترکیه در این مقطع چنین سیاستی را علیه ایران دنبال میکند سه دلیل عمده دارد:
دلیل اول رفراندومی است که اردوغان در فروردین سال 96 با آن مواجه است. منتقدان اردوغان به او در ترکیه «متخصص انتخابات» میگویند. یعنی هر زمان که قرار است انتخاباتی برگزار شود، وی بحرانی را درست میکند و از دل آن بحران پیروز بیرون میآید و رای مردم را می گیرد. کما اینکه در دورههای قبل اینگونه بود و حزب عدالت و توسعه وقتی نتوانست رای اکثریت را در انتخاباتهای پارلمانی سال 2015 به دست بیاورد، با بحران سازی در آستانه انتخابات زودرس نوامبر 2015، که رای حزب دموکرات خلقها را کاهش داد و توانست اکثریت مطلق پارلمان ترکیه را در اختیار خود داشته باشد.
اما در رابطه با رفراندوم سال 2017، براساس نظرسنجیها میزان حمایت مردم از تغییر نظام سیاسی از پارلمانی به ریاستی در حال حاضر حدود 45 درصد است. اما این میزان در حال کاهش است. به خصوص به این دلیل که بخشی از موتلفین آقای اردوغان در تغییر 18 ماده قانون اساسی ترکیه، در واقع ملیگراهایی هستند که بین آنها شکاف وجود دارد. یعنی حزب حرکت ملی در ترکیه به دو بخش تقسیم شده است. و این دو با یکدیگر در کشمکش و تضاد هستند. حمایت آن بخش از حزب حرکت ملی که با نظر اردوغان برای تغییر قانون اساسی موافقت کرد، به این دلیل که بتواند در داخل حزب حرکت ملی دست برتر را داشته باشد. بنابراین آن بخش از حزب حرکت ملی ترکیه که مخالف تغییر قانون اساسی هستند و از خواسته اردوغان حمایت نمیکنند، احتمالاً در رفراندوم به تغییر قانون اساسی نه خواهند گفت.
در این بین اردوغان با توجه به این موضوعات، علاوه بر کاهش نسبی محبوبیت خود، در حال ایجاد فضایی احساسی در مساله سوریه است. مساله سوریه در ترکیه کمی پیچیده است. پیچیدگی به این معنا که اصلی ترین حزب اپوزوسیون در ترکیه، یعنی حزب جمهوریخواه خلق، عمدتاً از اعضای علوی مذهب تشکیل شده است و آنها با حضور ترکیه در سوریه بیش از همه احزاب مخالفت دارند و مایل به کنارهگیری بشار اسد نیستند.
بنابراین اردوغان میداند که از طرف حزب جمهوریخواه خلق حمایت نخواهد شد. حزب حرکت ملی هم که به دو بخش تقسیم شده است و لذا در صورت شکست در رفراندوم عملاً عمر سیاسی اردوغان میتواند تمام شود. پس وی تلاش میکند که صحنهای که در سوریه تبدیل به بازنده شده بود را از طریق روند آستانه و توافقی صلحی که انجام شده است به برگ برنده ای در صحنه داخلی تبدیل کند. مساله بعدی که برای اردوغان در صحنه داخلی اهمیت دارد مساله پ.ک.ک (در اولویت اول) و مساله داعش (در اولویت دوم) است. یکی از اهداف ترکیه از حضور در خاک سوریه مقابله با گروههای کرد سوری به علاوه پ.ک.ک است.
پ.ک.ک اخیراً علاوه بر کوههای قندیل در سوریه هم مستقر شده است و به نسبت سه چهار سال قبل بسیار قدرتمندتر شده است و بعد از انجام عملیاتهای خود در خاک ترکیه به مواضع خود در سوریه باز میگردد. حالا در این وضعیت اردوغان با حضور در سوریه به دنبال نمایشی است که در آن بگوید قصد مقابله با تهدید پ.ک.ک و داعش را دارد و دغدغه امنیت مردم را برطرف خواهد کرد. این مساله امتیاز بزرگی برای اردوغان در ترکیه است و با این فرمول میتواند حمایت 45 درصدی فعلی از رفراندوم را به بالای 50 درصد برساند.
دلیل دوم که به موضعگیری ترکها در کنفرانس امنیتی مونیخ مرتبط است، این است که فکر میکنند که با روی کار آمدن ترامپ فضای جدیدی برای متحدان منطقهای آمریکا ایجاد شده است.
این موضوع به این دلیل مهم است که در دولت اوباما توجه ویژهای به متحدان سنتی آمریکا مثل عربستان نداشت ولی تحلیل برخی کشورها این است که دولت ترامپ بهتر از دولت اوباما هوای آنها را در منطقه دارد و و در مقابل ایران از آنها حمایت بیشتری خواهد کرد.
ترکها در کنفرانس مونیخ میخواستند پیشدستی کنند و اظهارات عادل الجبیر و چاووش اوغلو و لیبرمن به احتمال زیاد کاملاً هماهنگ شده بود و بسیار بعید است اتفاقی این سخنان ابراز شده باشد. آنها احساس می کنند باروی کار آمدن ترامپ دست آنها برای مقابله و کاهش قدرت ایران بازتر شده است. البته یادمان باشد که ترکیه درباره مساله حمایت آمریکا از کردها و استرداد فتحالله گولن، با آمریکاییها مشکل دارد. اما چیزی که آنها را درباره آمریکا به این نتیجه رسانده است این تلقی است که دولت ترامپ و شخص وی در آمریکا آشنایی کافی از اوضاع و احوال منطقه ندارند و دست ترکیه در منطقه بازتر خواهد بود. دلیل سوم، توافق صلح روسیه، ایران و ترکیه است. وقتی ترکیه وارد الباب شد و حضور نظامی خود را در آنجا تثبیت کرد، روسیه هیچ واکنشی به این موضوع نشان نداد و طبیعی است که این موضوع هماهنگ شده است.
بنابراین ترکیه از بابت روسیه خیالش راحت است و احساس میکند که در این فضا میتواند در سوریه ورق را به نفع خود برگرداند. طبیعتاً اینجا با ایران رقابت پیدا خواهد کرد. در حالی که آنان خیال میکنند و تلاش دارند که خود را به عنوان نماینده غرب و برخی کشورهای عرب (مثل عربستان) در سوریه معرفی کنند. از طرفی آنها با ایران به عنوان نماینده محور مقاومت روبرو هستند. چون ترکیه از بابت پایبندی ایران و روسیه به توافق صلح سوریه راحت است، لذا به دنبال افزایش تاثیرگذار خود در سوریه است.
فردا: نظر شما درباره بحث احیای امپراتوری عثمانی در ترکیه و شکل موضعگیری چاووش اوغلو علیه ایران چیست؟ آیا او همان موضوعی را به جمهوری اسلامی نسبت نمیدهد که خود اردوغان و همراهان وی به دنبال آن هستند؟ این بحث مقداری چالش برانگیز است. ببینید در این که ترکیه به دنبال بلندپروازیهای منطقهای است هیچ شکی نیست. اما اینکه آیا آنها واقعاً دنبال نوعی از نوعثمانیگری هستند یا نه، باید عرض کنم هنوز مفهومپردازی دقیقی در این مورد دیده نمیشود. آقای داوود اوغلو در کتاب عمق استراتژیک میگوید که ترکیه در زمان عثمانی بهترین روابط را با کشورهای همسایه خودش داشت که در راس آنها مساله ایران و مصر بود. تنها دو کشوری که دولت عثمانی در استانبول به آنها زمین و خاک خود را برای سفارت فروخته بود. ولی صرف این اظهارات دلیل کافی برای اینکه ادعا شود ترکیه به دنبال احیای خلافت عثمانی است، ارائه نمیدهد. فردا: دقیقاً همین دو دولتی که اکنون با ترکیه دارای اختلافات زیادی هستند؟ بله دقیقا. داوود اوغلو در کتاب عمق استراتژیک میگوید که ما باید برگردیم به آن منطق سیاست خارجی دولت عثمانی و با همسایگان خود تنشزدایی کنیم و از دل همین حرفها
سیاست صفر کردن مشکلات پدید آمد. موضوع تلاش ترکیه برای احیای امپراتوری عثمانی از لحاظ مفهومی مشکل دارد و بهتر است که به این نکته اشاره کنیم که ترکیه بلندپروازیهای منطقهای دارد و در این بلندپروازیها با با قدرتهای منطقهای مثل ایران و مصر دچار مواجه است و هر موقع احساس میکند که شرایط مناسب است، به سمت این بلندپروازیها شتاب میگیرد.شاید این نوع مفهومبندی دقیقتر باشد.
اکنون ترکیه خود را در شرایطی میبیند که احساس میکند در شرایط مناسبی برای تحقق برخی از این بلندپروازیها قرار گرفته است. روی کار آمدن ترامپ که برخلاف اوباما، با ایران از ادبیات خشنی استفاده میکند و به دنبال منزوی کردن ایران است و نیز مشکلات عربستان با ایران این نگرش را تقویت کرده است که ترکیه میتواند از این فضا استفاده کند.
فردا: آیا در این رویارویی ترکها به موفقیتی علیه ایران دست خواهند یافت؟ جواب این سوال که به نحوه تعامل با آنها بستگی دارد، اما اعتقاد من این است که در این رویارویی ترکیه در مقابل ما نمیتواند اقدامی انجام دهد. موقعیت ژئوپلتیک ما به گونهای نیست که ترکیه بتواند آن را نادیده بگیرد. ترکیه از موقعیت ژئوپلتیکی بسیار خوبی در منطقه برخوردار است، اما ما موقعیت ژئوپلتیکی بسیار مهمی در اقتصاد انرژی دنیا داریم. دسترسی ما به شامات از دسترسی ترکیه به شامات بسیار بیشتر است. از طرفی هم مناسبات بین ما و ترکیه، مثل مشارکت درباره موضوع کردها یا مشارکت در بسیاری از موضوعات امنیتی و مرزی دیگر، نشانگر این است که این موضعگیریهای خصمانه مقطعی و ناشی از محاسبات غلط دولتمردان فعلی آنکارا است.
ترکیه درباره دولت ترامپ بسیار خوشبینانه قضاوت میکند . چون هیچ علامتی وجود ندارد که دولت ترامپ لزوما خواهان دخالت و پرداخت هزینه در منطقه باشد و در این بین لزوماً به حمایت از ترکیه یا دولت دیگری برای مقابله و ایجاد چالشهای جدیتر علیه جمهوری اسلامی ایران بپردازد. احتمالاتی وجود دارد که شاید مایک پمپئو، رئیس جدید سازمان سیا، در دیدار با مقامات ترکیه، وعدههایی داده باشد، ولی در عرصه عیان و آشکار سیاست، هنوز علائمی دال بر اینکه دولت ترامپ در تخاصم با ایران و حمایت از کشورهای متحد آمریکا قصد اقدام جدی داشته باشد، دیده نمیشود.
دولت فعلی آمریکا شبیه دولت جرج بوش پسر شده است. به جز رکس تیلرسون، وزیر خارجه آمریکا، نومحافظهکارانی بر سرکار آمدهاند که در زمان بوش هم با برخی از کشورهای منطقه روابط چندان مناسبی نداشتند. لذا میتوان گفت که دولت ترکیه درباره ترامپ و دولت جدید آمریکا دچار خوشبینی شده است که ممکن است این پیشبینی درست نباشد. فردا: آیا خوشبینی اردوغان درباره دولت جدید آمریکا شبیه پیشبینی وی درباره اسقاط دولت بشار اسد در سوریه نیست؟ بله. در فضای خوشبینانهای که در ترکیه قبل از بحران سوریه به وجود آمده بود. اقدامات زیادی برای بهبود مناسبات با سوریه انجام شد. حتی دو دولت حتی تا سرحد لغو روادید پیش رفته بودند و برخی از تحلیلگران درباره چرایی این بهبود عجیب و غیر منتظره روابط ترکیه و سوریه سخن میراندند. ولی بلافاصله و با شروع بحران سوریه و تقریباً بعد از قضایای لیبی، ترکیه احساس کرد چون در لیبی دولت معمر قذافی سرنگون شد، قاعدتاً در سوریه هم این اتفاق خواهد افتاد. ولی روند تحولات در سوریه به گونه دیگری جلو رفت.
فردا: آقای دکتر به نظر شما واکنش مقامات کشورمان باید به این اظهارات چگونه باشد؟ ایران و ترکیه در منطقه، شبیه فرانسه و آلمان در اروپا هستند. یعنی این دو کشور در این منطقه همانند آلمان و فرانسه در اروپا، موتور محرکه رشد اقتصادی و تعاملات سیاسی در منطقه خاورمیانه هستند. دو کشوری که در همسایگی یکدیگر، با جمعیتهای تقریباً برابر و دارای ظرفیتهای ژئوپولیتیک گوناگون هستند. اما مساله این است که وقتی این دو کشور به عنوان موتور محرکه منطقه مطرح هستند، قاعدتاً با یکدیگر اختلاف نظرها و تضاد منافع هم خواهند داشت. این تضاد منافع هرگز قابل انکار نیست. برای مثال ما همواره در مساله تعامل با عراق دست برتر را داشتیم. اکنون نیز در مورد بحران سوریه، لااقل در حفظ بشار اسد ایران نقش بسیار مهمی دارد. البته عمده ضعفهای ترکیه در قبال بحرانهای منطقهای به این موضوع برمیگردد که آنها تاقبل از روی کار آمدن آقای اردوغان و جدی شدن بحران سوریه،اهمیت زیادی برای موضوعات منطقهای قائل نبودند و بیشتر افق سیاسی و اقتصادی خود را در سایه ارتباط با غرب و اتحادیه اروپا مینگریستند. ما البته با ترکیه علیرغم همه چالشهای تاریخی، نزدیک دویست
سال است که هیچگونه مناقشه مرزی نداشتهایم و تقریباً تنها دو کشور منطقه هستیم که سالیان سال است مرزهای تثبیتشدهای داریم. برای غلبه وجه همکاری و تعامل بر وجه اختلافی و رقابتی که قابل انکار و چشمپوشی هم نیستند، راهی جز افزایش وابستگیهای متقابل در زمینههای گوناگون به خصوص مسائل اقتصادی و بازرگانی، موضوع انرژی، مسائل ژئوپولیتیک و امنیت مرزها وجود ندارد و در وضعیت فعلی دلیل برای بروز واکنش تند سیاسی که به معنای دخالت در امور داخلی کشورهای دیگر باشد، وجود ندارد. ما با ترکیه دارای تعاملات اقتصادی فراوانی هستیم و اصلاح و بالا بردن سطح همین وابستگیهای متقابل بین دو کشور، بهترین راه برای از بین بردن چالشهای سیاسی خواهد بود.
دیدگاه تان را بنویسید