سرویس بینالملل فردا: عرفان حسین ستوننویس روزنامهی داون پاکستان است. او در زمان نخستوزیری ذوالفقار علی بوتو در تیم نویسندگان او و در زمان نخستوزیری بینظیر بوتو مدیر بخش اطلاعرسانی سفارت پاکستان در واشنگتن بوده است. عرفان حسین در مطلب زیر به بررسی رابطه پاکستان با سه حامی و متحد خود میپردازد و از انتظارات این کشورها، بهخصوص عربستان سعودی، از پاکستان و از احتمالات آینده در این روابط میگوید. آنچه در نوشتار او واضح است وادادگی او و غربگرایان پاکستانی در مقابل آمریکا است.
پاکستان سه حامی اصلی دارد، اما این سه کشور بسیار با یکدیگر متفاوتند. فاصلهی این سه کشور در ایدئولوژی بسیار بیشتر است از فاصلهی آنها از لحاظ جغرافیایی.
واقعاً نمیتوان در دنیا سه کشور را پیدا کرد که به اندازهی ایالات متحده، چین و عربستان سعودی از هم متمایز باشند. تنها وجه مشترک در سیاستهای این سه کشور جلوگیری از به زیر آب رفتن کشتی پاکستان است، هرچند پاکستان تمام تلاش خود را میکند تا این کشتی را غرق کند!
چالش پاکستان با چین، عربستان و آمریکا
نگاه پاکستان به روابطش با این سه کشور نگاهی کاسبکارانه است، چون هیچ پیوند فرهنگی، قومی، یا تاریخیای روابط ما با آنها را تقویت نمیکند. در مورد عربستان هم، با اینکه دین هر دو کشور یکی است، اما هیچ عامل دیگری این رابطهی بهاصطلاح برادری بین ما را محکم نمیکند.
اگر ارزشهای مشترکی وجود نداشته باشد، اتحاد بین دو کشور چندان دوامی ندارد، حتی اگر این اتحاد بر مبنای منافع ملی هر دو طرف باشد. ارزشهای مشترک میان ایالات متحده، بریتانیا، کانادا، استرالیا و نیوزیلند آنها را تبدیل به پنج متحد در مسائل امنیتی کرده است. آنها اطلاعات حساسی را که با دیگران بهاشتراک نمیگذارند با یکدیگر تبادل میکنند، زیرا دشمنی میانشان کاملاً نامحتمل است.
ایالات متحده بیش از مجموع چین و عربستان سعودی به پاکستان وام داده، و همچنین میلیاردها دلار تجهیزات ارتشی به این کشور ارسال کرده است، بااینحال، نسبت به این دو کشور، ایالات متحده کمترین میزان اثرگذاری را در اسلامآباد دارد. دلیل این امر این است که ارتش پاکستان، هرچند وابستگی زیادی به تجهیزات مدرن آمریکا دارد، به چند دلیل به آمریکا بیاعتماد است.
اول اینکه واشنگتن همیشه تلاش کرده، با اعمال تحریم، برنامههای هستهای پاکستان را محدود کند و از گسترش آن جلوگیری کند. غیر از این، حکومت نظامی را، که هرازگاهی در پاکستان سربرمیآورد، زیر سوال میبرد و همچنین دربارهی حقوق بشر در کشور ما ابراز نگرانی میکند. و دلیل آخر تکرار همیشگی این حرف است که پاکستان باید تلاش بیشتری علیه جهادیهای لانهکرده در پاکستان کند. این حرف چندان خوشایند کسانی نیست که خودشان اولین بار این هیولاها را از خواب بیدار کردهاند.
در مقابل، چین و عربستان سعودی چندان وقعی به دموکراسی نمیگذارند و با شهروندان خودشان هم رفتار دهشتناکی دارند. بههمینخاطر، هیچکدام کاری به تخلف از هنجارهای دموکراتیک ندارند. خواستههای آنها برای حمایت از پاکستان آنقدر پاکستان را در انظار عمومی شرمسار نمیکند که خواستههای آمریکا میکند.
دشمنی با هند عامل دوستی چین و پاکستان
پاکستان مرتب دربارهی دوستیاش با چین لاف میزند، «پیوندی محکمتر از آهن و استوارتر از هیمالایا»، یا حرفهایی شبیه به این. اما چین دولتی بیخدا دارد و شهروندان مسلمان خود را سرکوب میکند. اویغورهای غرب چین اجازهی برگزاری بسیاری از مراسمهای مذهبی خود را ندارند.
چیزی که این دو کشور را به هم پیوند میدهد این ضربالمثل قدیمی است که «دشمنِ دشمن من دوست من است.» از نظر چین، پاکستانی با ارتشی قوی منافع استراتژیک این کشور را در قبال هند تأمین میکند، چراکه هند را از دو مرز در هراس نگه میدارد. همچنین، موقعیت جغرافیایی پاکستان به چین اجازه میدهد تا به آبهای اقیانوس هند، از طریق بندر گوادر، دسترسی داشته باشد. به همین خاطر است که چین سرمایهگذاری سنگینی در این بندر کرده است.
جاذبهی پاکستان برای عربستان سعودی در نیازهای نظامی عربستان نهفته است. با اینکه عربستان برای ارتش خود خرجهای میلیاردی میکند، اما همچنان از نبود نیروی انسانی رنج میبرد. آنها پاکستانیها را به چشم سربازان بالقوهی خود میبینند. عربستان برای دفاع از خود در روزی که آمریکا چتر حمایتیاش را از سر این کشور بردارد روی ارتش ما حساب میکند. سعودیها سلاحهای هستهای پاکستان را هم نقطهی قوت بزرگی میبینند.
واشنگتن بهخاطر موقعیت ژئواستراتژیکی پاکستان طی سالیان متمادی میلیاردها دلار در بخشهای اقتصادی و نظامی این کشور سرمایهگذاری کرده است. و البته بدیهی است که سران پاکستان هم تا جایی که توانستهاند از این موقعیت استفاده کردهاند و از این چاه تا آخرین قطراتش بهره بردهاند.
خیلیها هستند که رهبران سابق پاکستان را سرزنش میکنند، از این بابت که کشور را به اتحاد ضدکمونیستی آمریکا وارد کردند. این منتقدان این واقعیت را نادیده میگیرند که در آن هنگام ما کاملاً از هندیها در زمینهی قدرت نظامی عقب مانده بودیم. اتحاد جماهیر شوروی بعد از جنگ جهانی دوم ضعیفتر از آن بود که بتواند تأمینکنندهی سلاح [برای پاکستان در جهت مقابله با هند] باشد.
بعد از اینکه جنگ کره پایان یافت، ما مقدار زیادی سلاح از ایالات متحده دریافت کردیم، و کمی بعد از آن، به پیمان بغداد [در سال 1955، و بههمراه ایران و بریتانیا] (که بعداً نام آن به سازمان پیمان مرکزی یا سنتو تغییر کرد) و همچنین به سیتو، یا اتحاد کشورهای جنوب شرق آسیا، پیوستیم. ما تا جنگ سال 1965 [با هند] همچنان از آمریکا سلاح میگرفتیم، و در این جنگ از این سلاحها استفاده کردیم، سلاحهایی که مشخصاً برای مقابله با تهاجم کمونیستها در اختیار ما قرار گرفته بود.
از آن به بعد روابط ما با ایالات متحده بدتر شد. این قضیه بود تا حملهی شوروی به افغانستان، که منجر شد به ازسرگیری ارسال سلاح، و تا فرار ارتش سرخ ارسال سلاح ادامه داشت. بعد، دوباره ما بهخاطر برنامههای هستهای مغضوب شدیم. یازده سپتامبر سرآغاز فصلی دیگر در روابط دو کشور بود.
ترامپ به دنبال دوستی با هند و چین
حالا، با آمدن ترامپ، اینکه این اتحاد چگونه تغییر کند دستمایهی حدسیات همگان شده است. اما این امر کاملاً قابل پیشبینی است که با اعلام ترامپ مبنی بر تقویت روابط با هند و همچنین ایستادگی او در برابر چین آرایش نیروها تغییر خواهد کرد.
چین بهخاطر سرمایهگذاریهایش در کریدور اقتصادی چین و پاکستان (CPEC) سهم بزرگی در آیندهی پاکستان دارد. امید این است که پکن از چماق خود علیه ژنرالهای ما استفاده کند و آنها را مجبور کند تندروهای مورد حمایت خود را تحت کنترل درآورند. چین اگر بتواند این کار را انجام دهد از واشنگتن در این زمینه پیش خواهد افتاد.
دیدگاه تان را بنویسید