سرویس بین الملل فردا؛ محسن غریبی*: هرایر دکمجیان شکل گیری جریان های اسلامی را در پاسخ به شکست عثمانی در سه دسته متجددان، روشنفکران مذهبی و بنیاد گرایان اسلامی تقسیم میکند1. پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی دو جریان عمده سیاسی در میان اهل سنت ظهور کرد . جریان سلفی-سعودی و جریان اخوان المسلمین. در یادداشت قبلی در مورد اخوان المسلمین به عنوان یکی از دو بال اصلی سیاسی اهل سنت اشاره کردیم. در این یادداشت به توضیحاتی درباره بال دیگر این جریان می پردازیم.
نقاط عطف تکوین جریانهای سلفی را می توان به چهار دسته تقسیم کرد:
دوران اول
دوران زندگی ابن تیمیه (متولد ۷۲۸)، به عنوان مرجع اصلی تحول، برابر است با دورانی سخت برای جهان اسلام چرا که از یک سو صلیبی ها و از سوی دیگر مغولها به جوامع مسلمان حمله کردند. در نتیجه حملات مغول، خلافت عباسی پس از قرنها سقوط میکند و علاوه بر سقوط خلافت، مشکلاتی از قبیل سیل، قحطی، بیماری باعث شد تا حکومتها در حل این مسائل ناتوان باشند. در چنین شرایطی گروهها و اندیشههای مختلفی برای برون رفت از این شرایط شکل گرفت که متاسفانه برخی با حربه تکفیر نفرت را میان مسلمانان رواج دادند.
ابن تیمیه حکم به حرمت اموری داد که تا آن روزگار در میان سلفیان مشاهده نشده بود. اموری چون زیارت قبر پیامبر و صالحان و نیز توسل و شفاعت مورد هجوم واقع شد و در میان ابواب فقهی بیشترین اهمیت را برای باب (جهاد) قائل شد.
دوران دوم
مربوط به دوران فروپاشی تدریجی عثمانی ، حضور غرب در غرب آسیا و دوران وهابیت با ظهور محمد بن عبدالوهاب است. محمد بن عبد الوهاب در سال ۱۱۱۵-۱۲۰۷ در منطقه «نجد» عربستان چشم به جهان گشود. او با روش اشعری و مخالفت با استدلالهای عقلی از بازگشت به دین اصلی و "سلف" سخن به میان می آورد و انحراف امت پیامبر از دین راستین را متذکر میشد. با گذر زمان، پیروان محمد بن عبدالوهاب بر نجد و حجاز تسلط یافتند و دولت سعودی کنونی را تشکیل دادند. از جمله دلایل رشد این عقاید، جمعیت پراکنده و کم شبه جزیره، پیوندهای عمیق قبیلهای و دینی، مصون ماندن بخش مرکزی شبه جزیره عربستان از نفوذ خارجی، نقش واحدساز وهابیت در تکامل جغرافیایی عربستان، نقش خاندان سعودی در یکپارچه سازی ملی بوده است.
دوران سوم
تشکیلات القاعده در سال ۱۹۹۸، از سازمان"مکتب الخدمة" ، توسط اسامه بن لادن جهت مبارزه با اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان تأسیس شد. بن لادن درباره تشکیل القاعده می گوید: برای مقابله با روسهای کافر ، سعودیها من را به عنوان نماینده خود در افغانستان انتخاب کردند. من در منطقه مرزی پاکستان مستقر شدم. اسلحه توسط آمریکاییها و پول توسط سعودیها تامین میشد.
دوران چهارم
دورانی که جهاد مسلحانه در حیطه دشمن نزدیک، از طریق تکفیر و به حاشیه راندن مکاتب و مذاهب فقهی و کلامی، و با بهره گیری از استراتژی شبکهای، خُرد و با بازتابهای جهانی به پیش میرود.
در این مرحله تلقی از سلفیگری و تکفیر متفاوت میشود. دو کتاب "فقه الجهاد" ابن تیمیه و کتاب "مسائل من فقه الجهاد" ابو عبدالله مهاجر تبدیل به مانیفست جریانهای تکفیری میشود.
کتاب ابن تیمیه شامل ۱۷۲ صفحه، یازده فصل با دو فصل اختصاصی به جهاد است. از نگاه او مقصود از جهاد این است که هرکس در مقابل تبلیغ دین خدا امتناع ورزد با اجماع مسلمانان با وی جنگ خواهد شد. اما کسانی که مانع تبلیغ دین نشود نباید با آنها جنگید. او زنها، کودکان، روحانیون، کسبه و پیرمردها و بیماران را مستثنا میکند.
کتاب مسائل من فقه الجهاد ابوعبدالله مهاجر معروف به فقه الدماء (فقه خون) نیز شامل ۵۷۴ صفحه و ۲۰ فصل تماما مربوط به جهاد است .از نگاه او کل جغرافیای دالکفر، دارالحرب است یعنی هرکسی که کافر است در موقعیت جنگ است و می توان او را ترور کرد.خواه نظامی باشد خواه غیر نظامی.
دوران پنجم؛ نو سلفیها
نوسلفیه یکی از جریانهای کلامی معاصر است که ضمن پذیرش کلیات سلفیگری، برخی از اصول و مبانی سلفیه را به نقد کشیده یا تعدیل کرده است. آنها اصل جهاد را نه در برابر برادران مسلمان، بلکه در برابر جبهه کفر و نظام سلطه قرار میدهند. نوسلفیها آموزههایی از مدرنیسم همانند تفکیک قوا، حکومت مشروطه، حقوق مدنی را مدنظر دارند.
در حالی که «تقلید» از مفاهیم کلیدی «سلفیهای» سنتی محسوب میشود، «اجتهاد» از مفاهیم محوری «نوسلفیها» به شمار میرود. شاید بتوان گفت اولین بار این ابوالاعلی مودودی (۱۹۰۳- ۱۹۷۹م) بود که بحث اجتهاد را مطرح کرد.
وی از متفکران دینی در حوزة جغرافیایی شبه قاره هند در قرن بیستم، با نگاهی نو به مسائل دینی و با شکستن مرزهای باورهای جزمی سلفی و ارائه برداشتهای نو، برخی از باورهای سلفیه را به نقد کشید.
جریان سلفیۀ شبه قاره از قرن دوازدهم و همزمان با شکل گیری جریان سلفی وهابیت در شبه جزیره عربستان، در منطقه شبه قاره هند پدید آمد و «شاه ولی االله دهلوی» که متأثر از اندیشههای اسلاف اصحاب حدیث و ابن تیمیه بود، آن را بنیان نهاد. البته شاه ولی االله، برخی از مؤلفههای سلفیگری ابن تیمیه را نپذیرفت.8
نتیجه گیری
ریشه های بحران غرب آسیا به طور عمده شامل دو بعد درونی و بیرونی می شود. در بعد درونی بحران هویت، بحران مشروعیت، سوء حکومت نخبگان و فشار و سرکوب، تضاد طبقاتی، ضعف نظامی، نوسازی و بحران فرهنگ قرار دارند که سرانجام آن نظام فکری تکوین یافته منتهی به تکفیری است که البته حاصل ضعف اندیشه ورزی مسلمانان نیز بوده است.
در بعد بیرونی نیز تحمیل ژئوپلوتیک و حضور قدرت های فراملی دارای نقش اساسی بوده است. تحمیلی که در یک روند تاریخی از طریق قرارداد موسوم به سایکس پیکو در سال ۱۹۱۶ میان سه کشور بریتانیا، روسیه و فرانسه و با هدف تقسیم اراضی امپراتوری زوال یافته عثمانی در شهر سن پطرزبورگ به امضا رسید. توافقی که بدون توجه به مختصات فرهنگی، دینی، قومی و مذهبی استانهای شرقی و شمال شرق عثمانی را به روسیه، لبنان، سوریه، شمال عراق و بخشهایی از جنوب ترکیه امروزی را به فرانسه، عراق تا حوزه جنوبی خلیج فارس، اردن و فلسطین را به بریتانیا اعطاء کرد.
این طرح برخلاف تعهد دولت های متفق به اعراب خصوصا شریف حسین مکه بود که از یک کشور عربی بزرگ و یکپارچه حمایت میکرد. پس از تشکیل جامعه ملل، دو کشور بریتانیا و فرانسه بر اساس همین طرح از سوی سازمان، اداره و قیمومت واحدهای سیاسی جدید را برعهده گرفتند. با حمایت بریتانیا از تشکیل کشور یهود در فلسطین احساس فریب خوردگی اعراب از این نوع مرزکشیها دو چندان شد.
بحرانهای امروزی منطقه به مانند دو جنگ جهانی، در حال پوست اندازی در شرایط سیال و پیچیده ای است که البته با صرف هزینه های فراوان به تدریج به سوی دوران عقلانی شدن خود در حال گذار است.
عواملی میتواند این دوران گذار را با تلاش ایران تسریع کند. اولین قدم تقویت قدرت درونی کشور و سپس شناخت فرصت های خارجی از جمله موقعیت تجاری و اقتصادی کشورهای جنگ زده است. این فرصت باید با پیوند فرهنگی و با استفاده از فضای سایبری تعریف شود. یعنی ابتدا باید فضای ضد ایرانی ایجاد شده توسط عربستان را که تصوری سلطه جویانه از ایران به نمایش گذاشته است را شکست و سپس محور امنیتی سازی منطقه را با حضور اقوام و مذاهب مختلف شکل داد.
*دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات غرب آسیا در دانشکده روابط بین الملل
دیدگاه تان را بنویسید