سرویس بینالملل فردا: «رابرت فیسک»، خبرنگار و تحلیلگر باتجربه مجله ایندیپندنت در تحلیلی روشنگرانه، رفتارهای سیاسی اردوغان را زیر ذرهبین برده است. از نظر او، سه دلیل اخلاقی، نظامی و سیاسی، میتواند نسبت ترکیه با غرب امروز را تبیین کند. علاوه بر این موارد، اردوغان در زندان تناقضات خود گرفتار شده و نمیتواند رها شود.
غرب، ترکیه را همشأن خود نمیداند
ترکیه تنها مانده است، و این تنهایی بیدلیل نیست. اولاً، باید به نگاههای نژادپرستانه غرب به دیگر کشورها اشاره کنیم. اگر در ماههای شروع سال میلادی جدید، ۳۹ تن از مردان و زنان اروپایی در پاریس و بروکسل و برلین به قتل میرسیدند، سه یا چهار روز، شاهد تیترهای اول جنجالی تمامی روزنامهها و رسانههای دنیا در مورد این حوادث بودیم. حرکتی دامنهدار و پرهیاهو که به شدت کشتار سفیدپوستان اروپایی را تقبیح میکرد. اما شبیه این اتفاق در ترکیه نیز افتاد، کشوری اسلامی با مردمی غالباً مسلمان که البته رنگ پوستشان به سفیدی پوست مسیحیان نیست. اما نه تنها شاهد بازتاب گسترده اخبار این وحشیگریها نبودیم، بلکه صفحات اول روزنامهها و سایتها نیز به ندرت به این خبر اختصاص یافت و شبکههای خبری آن را با تأخیر و کماثر انعکاس دادند. این مثال ما غربیها، نشاندهنده نوع نگاه ماست، ما میگوییم «آنها همشأن ما نیستند».
بسیاری از مردم نمیدانند که اعراب، خود بیشترین تلفات را در این موج تکفیر و قتلعام تحمل میکنند. از کشوری کوچک مانند لبنان شروع میکنیم. در خبری آمد، سه کشته و چهار زخمی (در کشوری نیمه مسلمان و نیمه مسیحی) با تلفاتی از هر دو گروه. ما واقعاً از خشم مردم لبنان بیاطلاعیم. پوشش خبری تلویزیون داخلی لبنان نشاندهنده ناراحتی عمیق مردم این کشور است. خبرهایی که از وحشت مردم، جریحهدار شدن احساسات عمومی، و سردرگمی و فروماندگی بازماندگان قربانیان حوادث حکایت میکند. تأثر و سوزناکی این گزارشات بر بازماندگان و مردم آنچنان زیاد بود که نخستوزیر لبنان از روزنامهنگاران خواست تا خویشاوندان این حوادث را راحت بگذارند.
حمایت ترکیه از تروریسم و بیاعتنایی غرب
دلایل نظامی را میتوان پایه دوم تنهایی ترکیه قلمداد کرد. آیا ترکیه در جنگ با سوریه در راستای منافع غرب سریع و بدون وقفه وارد نشد؟ آیا همین کشور نبود که در حمایت از سیاستهای آمریکا و انگلستان اجازه ورود سلاح و پول از مرزهای خود به سوی داعش و جبهه النصره (گروههای برخاسته از القاعده، عامل کشتار ۹۰ درصد مردم سوریه و حوادث شرق حلب) را نداد تا گروههای مورد حمایت غرب به قتلعام خود ادامه دهند، بدون آنکه خود واقعاً کشوری جهادی و برخاسته از دیدگاههای سلفی-جهادی باشد؟ آیا همین کشور نبود که از جنگ خود با کردهای عراق و سوریه دست برداشت؟ ارتش همین کشور نیست که بیشترین نیروی ناتو (نیروی نظامی اتحادیه اروپا) را تأمین میکند، اما به دلایلی از گفتن آن طفره میروند؟ این اوج بیوفایی است که ترکیه تنها بماند.
کودتای اخیر در ماه ژوییه (که با هر ترفندی میخواستند آن را به طرفداران گولن نسبت دهند)، مگر نه اینکه طرحی نظامی برای براندازی رئیس جمهور منتخب، رجب طیب اردوغان بود؟ اگر یک دیکتاتور که در یک انتخابات آزاد توسط مردم برگزیده شده است (در بسیاری از کشورهای جهان شاهد این اتقاق هستیم)، بخواهد به عنوان یک کانال جنگ، وارد جنگهای داخلی کشورهای همسایه شود (مانند آنچه پاکستان در افغانستان انجام داد و سلاح و سربازان خود را به کشور همسایه خود فرستاد تا با آمریکا، روسیه و عربستان بجنگد) باید منتظر واکنش کشورهای همسایه خود و کشتار مردم شهرهای بزرگ خود باشد. مانند راهپیمایی طالبان در اسلامآباد پس از اقدامات پاکستان. پس اردوغان، به نوعی نتیجه عمل خود را میبیند.
یأس ترکیه از اتحادیه اروپای آشفته و آمریکای ترامپ
در نهایت دلایل سیاسی است که موجب سرگشتگی ترکیه شده است. ترکیه مدتهاست پشت درهای اتحادیه اروپا به انتظار ایستاده است اما در حال حاضر دیگر آن اشتیاق اولیه را ندارد. چه کسی میتواند آنها را سرزنش کند؟ هم اکنون سیاستهای اتحادیه اروپا بر پایه رشوههای گسترده میچرخد، در جایی که آنگلا مرکل برای بستن دریاها بر روی ۷۹ میلیون پناهجوی عربی که وعده صدور ویزا به آنها داده شد، دست به این اقدام زد. اما در همین زمان روادید برای کشورهایی که ممکن بود منافعی برای اتحادیه اروپا داشته باشد، مانند روسیه، چین و ایران صادر میشد.
برای مردمی که رؤیای امپراتوری قدیم عثمانی را در سر دارند (و امیدهایشان برای برقراری دوباره آن زنده شده) عجیب است که شاهد سیاستهای خارجی اردوغان در راستای اهداف ضد عثمانی باشند. او که عملاً کشورهای عربی را نادیده گرفته است، کشورهایی که در پیروزی سال ۲٠١١ او بر رقیبهای قدرتمندترش، از تمامی امکانات خود استفاده کردند. اقدام سیاسی دیگر اردوغان آن بود که هنگامی که ترامپ از سیاستهای ضد اسلامی خود سخن گفت، نام ترامپ را از روی برج ریاست جمهوری خود در ترکیه پایین آورد. اردوغان در حال حاضر به دنبال این است که بتواند یک برگ عبور سبز رنگ از کاخ سفید دریافت کند، مطمئناً چنین اقدامی از رییس جمهور جدید آمریکا ناشدنی مینماید.
خلافت عثمانی، رؤیایی که به کابوس تبدیل شده
این یک روی سکه ترکیه است. از سوی دیگر اردوغان با مشکل بیثباتی و سردرگمی در روابط سیاسی خود مواجه است. از یک سو به جنگنده روسیه تیراندازی میکند و سپس با رئیس جمهور روسیه گرم میگیرد. در ابتدای جنگ داخلی سوریه اظهار تمایل و دوستی با اسد میکند و بعد از چندی از نفرت و انزجار خود سخن میگوید. درخواست عضویت اتحادیه اروپا را دارد و در همان حال آن را هو میکند و به تمسخر میگیرد. فردی که هیچ ترکی نمیخواهد او را به عنوان خلیفه احتمالی امپراتوری خیالی خود تصور کند.
آخرین اقدام او در بمباران کردها، با ادعای بمباران داعش را چگونه باید توجیه کرد. دولتی که با گردن کلفتی میگوید هیچ کس جرأت و توان دخالت در سیاستهای داخلی کشورش را ندارد، در حالی که سربازان خود را به عراق و سوریه میفرستد (درگیریهای خارج از موصل در مقابل نیروهای دولتی عراق)، باید آشکارا بداند که قدم در چه مسیر خطرناکی گذارده است. حال باید از خود پرسید گام بعدی این دولت چه خواهد بود؟ قتلعام بیشتر؟ از کردها، داعش و یا مارکسیستها؟ و یا آنچه آن را تلاش برای جلوگیری از کودتای مجدد مینامند؟
این سوالات اساسی سیاسی- نظامی ترکیه است. شاهدان عینی وضعیت استانبول پس از کودتا را چنین توصیف میکنند: در ماه اکتبر دولت، بیش از ۷٠٠٠ سرباز ترک، از جمله ١۶۴ ژنرال ارتش را بازداشت کرده است. هر عقل سلیمی میفهد هنگامی که تعداد زیادی سرباز و نیروی نظامی دستگیر شوند، برای بسیاری از آنها مدارک کافی برای اثبات اتهام وجود نخواهد داشت و البته بسیاری از آنها اصلاً بدون اتهام بازداشت شدهاند. دستگیریهای گسترده در ارتش ترکیه در واقع دستگیری سران بزرگترین همکار ناتو به بهانه جلوگیری از کودتای مجدد، به عبارتی «خودکشی خلیفه» است؛ در زندانی که خود برای خویش فراهم کرده و یا حتی بدتر.
منبع: Independent
دیدگاه تان را بنویسید