عربستان سعودی عامل ترویج خشونت است

کد خبر: 604039

استاد دانشگاه جرج تاون آمریکا معتقد است عربستان سعودی عامل ترویج اندیشه های خشونت بار به نام اسلام و به دنبال استفاده ابزاری از دین است.

خبرگزاری مهر: صبغه ایفای نقش مذهب به عنوان عاملی مهم در تعیین مناسبات میان انسانها احتمالا به بلندای تاریخ بشریت بازمی گردد. این نقش را می توان در ابعاد مختلف مثبت و منفی در نظر گرفت و بررسی کرد. از جنگهای صلیبی و وقایع وحشتناک قرون وسطی گرفته تا ظهور بیداری اسلامی و ایستادگی نه تنها یک ملت، بلکه یک منطقه در برابر استعمار، همگی این موارد را می توان جدا از قضاوت در خصوص مثبت و یا منفی بودن آنها، از کارکردهای مذهب دانست. اما مساله ای که هر ذهن آگاهی را به خود جلب می کند این است که چرا با این همه نقش پررنگ مذهب در مناسبات میان انسانها و ملتها در قالب روابط بین الملل، چرا هنوز در پرداختن به این بخش از جایگاه مذهب در روابط بین الملل و دنیای سیاست غفلت می شود؟ چرا با وجود پیدایش گروه هایی نظیر القاعده، طالبان و داعش، هنوز این تصور به شکلی کاملا جدی ایجاد نشده که باید نقش مذهب در جهان سیاست را به شکلی جدی تر بررسی کرد؟ «شیرین هانتر»، متفکر ایرانی - آمریکایی و استاد دانشگاه «جرج تاون» آمریکا در کتاب اخیر خود با نام «خدا در کنار ما» که توسط انتشارات « راومن اند لیدلفیلد» منتشر شده، به بحث بسیار مهم نقش دین در مسائل بین المللی پرداخته است. این استاد مسائل سیاسی و دین شناسی در کتاب خود به نقش دین در حل و یا دامن زدن به بحران های بین المللی پرداخته است. وی با معرفی چارچوبی تحلیلی و علمی، مفاهیم متداولی چون منافع دولت، عوامل محیطی و هویت ملی را با معرفی نقش دین در سیاست بین الملل به چالش کشیده و علیرغم نظر سکولارها، معتقد است نقش مذهب در مسائل بین الملل نقشی بزرگ و غیر قابل حذف است که بدون توجه به این موضوع نه تنها نخواهیم توانست چارچوب تحلیل مناسب و صحیحی از مناقشات مبتنی بر دین در عرصه بین الملل داشته باشیم، بلکه قادر به حل چنین منازعاتی هم نخواهیم بود. در همین راستا خبرنگار خبرگزاری مهر گفتگویی با این استاد روابط بین الملل داشته که متن کامل آن در ادامه آمده است: مطالعات زیادی طی سالهای اخیر بر روی مبحث نقش دین در روابط بین الملل انجام شده است. به عنوان مثال، می توانیم به کارهای علمی انجام شده توسط «جک اشنایدر»، متفکر بزرگ رئالیسم تدافعی در این زمینه اشاره کنیم. دلیل این توجه زیاد به این موضوع چیست؟ دلایل اصلی این مساله که چرا طی دو دهه گذشته به خصوص ده سال اخیر، نقش مذهب در روابط بین الملل توجه بیشتری را نسبت به خود جلب کرده عبارتند از: اولا، نقش مذهب در سیاستهای داخلی اکثر کشورهای اسلامی افزایش یافته است. این گرایش نخستین بار در اواسط دهه هفتاد میلادی، زمانی که گروه های اسلامگرای مختلف در کشورهایی همچون مصر، الجزایر، مراکش و ایران شروع به استفاده از مذهب به عنوان ابزاری در جهت به چالش کشیدن دولت های وقت و فلسفه سیاسی آنها استفاده کردند. برخی از این گروه ها مانند شاخه های مختلف منشق شده از اخوان المسلمین در مصر مشی رادیکالی پیش گرفتند که از این دست می توان به کشتن «انور سادات»، رئیس جمهوری مصر اشاره کرد. در الجزایر دهه 1990 میلادی، اسلامگرایان جنگی مدنی را علیه دولت این کشور به راه انداختند. در حالیکه در ایران، مجموعه اسلامگرایان، سکولارها و چپ های مذهبی پادشاهی را به زیر کشیدند. کشورهایی مانند ایران که اسلامگرایان در آنجا به پیروزی رسیدند، سیاست خارجی این کشورها را از اساس دگرگون کرده و از این راه، روابط بین المللی و منطقه ای آنجا و همچنین الگوی دوستی و دشمنی منطقه ای را تحت تاثیر خود قرار دادند. در نتیجه دانشمندان می بایست توجه بیشتری به مذهب به عنوان مولفه ای تعیین کننده در رفتار حکومت در نظر می گرفتند. ثانیا، کشورهای اسلامی و بازیگران غیر دولتی به شکلی فزاینده از مذهب به عنوان ابزاری برای پیشبرد امیال خود استفاده می کردند. در این خصوص، استفاده عربستان سعودی از اسلام وهابی تاثیر برجسته ای بر موارد دیگری چون ظهور بازیگران خشونت طلبی مانند طالبان، گروه های مختلف سلفی در خاورمیانه، قفقاز و حتی بالکان و نهایتا داعش داشته است. اعتقادات مذهبی چندان هم در کنش های انجام شده توسط این افراد تعیین کننده نیستند، بلکه آنها از مذهب به عنوان ابزاری قدرتمند برای بسیج مردم و پیشبرد بیشتر منافع تنگ نظرانه خود استفاده کرده اند. به عنوان مثال، سیاست سعودی در عراق بیشتر معطوف به جلوگیری از تشکیل یک دولت شیعه و متعاقب آن تاثیرگذاری منطقه ای ایران شده است. این مساله بیشتر به سیاستهای مربوط به قدرت است تا مذهب. اما مذهب ابزاری مناسب است. هرچند، جدا از نقش محرک یا توجیه کننده بودن آن، مذهب تبدیل به متغیری مهم در روابط بین الملل شده است. سوم، مذاهب، به خصوص اسلام، به شکلی تمام عیار دچار تغییر شده و اغلب تبدیل به ایدئولوژی های تمامیت خواهی شده اند که از شکل سنتی آن کاملا متفاوت هستند. «علی شریعتی» در ایران و «سید قطب» در مصر به شکلی مفصل به این موضوع پرداخته اند. در حقیقت، در برخی بخش ها به ویژه در خاورمیانه مسلمان، مذهب به عنوان مبنای مشروعیت دولت و توجیه کننده کنش های سیاسی، جایگزین ایدئولوژی های سکولار شده است. اساسا، چرا رویکردهای جریان اصلی ازجمله لیبرالیسم و رئالیسم اهمیتی به نقش دین در روابط بین الملل نمی دهد؟ مکاتب اصلی تئوری روابط بین الملل واقعیت های نظام بین الملل و روابط را به آن شکلی وجود دارند منعکس کرده اند. مذهب برای سیصد سال تاثیر پر رنگ و مستقیمی بر رفتار بازیگران اصلی نگذاشت. هرچند، تمامی مکاتب نقش چنین فاکتورهایی به عنوان نظام اندیشه ای کشورها، ویژگی های فرهنگی آنها و تاثیر هویت های ملی را مورد بررسی قرار داده اند. مذهب بخشی مهم از هرسه فاکتور است. تنها آنها مذهب را به عنوان متغیری مستقل لحاظ نکرده اند. حتی امروز، تاثیر مذهب به واسطه بخشی از هویت ها و فرهنگ های ملت ها و استفاده از آن به عنوان ابزاری در سیاست بیش از پیش احساس می شود. سیاست ها به عنوان نتیجه تلفیق محرک ها ایجاد می شوند و مذهب تنها یکی از آنهاست. آیا نظریه های پسا ساختارگرایانه اهمیت کافی به نقش دین در روابط بین الملل می دهد؟ من معتقدم، ما از دستکم گرفتن نقش مذهب در تعیین کنندگی رفتار بازیگران دولتی و غیر دولتی، به سوی اغراق در نقش آنها پیش رفته ایم. امروز، تاکید بسیار زیادی بر مذهب می شود. بهترین راه برای فهم نقش نسبی مذهب، امتحان کردن کنش و واکنش های بازیگران مختلف در مسائلی همچون امنیت، مزیت اقتصادی، پرستیژ، قدرت و آرمان های جاه طلبانه ای هستند که تعیین کننده رفتار بازیگران بین المللی است. موارد مورد مطالعه قرار گرفته در کتاب «خدا در سوی ما» نشان می دهند که مذهب در چه شرایطی نقش بسیار مهمی ایفا می کنند و چه زمان از نقش ثانویه برخوردارند.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت