تمرکز عربستان روی عصبانی کردن ایران

کد خبر: 566531

از آن‌جایی که عربستان توانایی رویارویی با ایران را ندارد، عصبانی کردن ایران را در دستور کار خود قرار داده است. هدفش از این کار این است که ایران از روی عصبانیت واکنش تندی نشان دهد تا دنیا را علیه ایران بسیج کند.

دیپلماسی ایرانی: روابط ایران و عربستان به حد اعلای تیرگی رسیده است. تا کنون، دست کم طی 20 سال اخیر، سابقه نداشته است که روابط دو کشور تا این اندازه تیره و تار شود. اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم، ایران همه تلاش خود را برای جلوگیری از این تیرگی انجام داد اما واقعیت این است که این عربستان است که سر آشتی با ایران ندارد. واقعیت این است که عربستان کمر همت به رویارویی تمام عیار با ایران بسته است، از سرمایه گذاری و توافق با دشمنان سرسخت جمهوری اسلامی ایران، مثل منافقین گرفته تا اختلالات و رویارویی اقتصادی با ایران چه در زمینه های بانکی، چه در بازار نفت. می توان به نوعی گفت عربستان تکلیف خود را روشن کرده است، می خواهد با ایران بجنگد! البته نمی تواند به طور مستقیم وارد کارزار جنگ با ایران شود برای همین جنگ نیابتی و غیرمستقیم به راه انداخته است و می خواهد در هر کجا که بتواند ایران را زمین گیر کند. منابع آگاه می گویند که عربستان با استفاده از نفوذ خود در سازمان ملل و پول های کلانی که صرف می کند، تلاش دارد اعضای سازمان ملل را علیه ایران بشوراند. کسی که حامی تروریسم است و رد پای آن را می توان در هر حادثه تروریستی از حمایت غیرمستقیم از القاعده گرفته تا حمایت غیرمستقیم از داعش دید، حالا داعیه دفاع از دموکراسی و مبارزه با تروریسم دارد و تلاش می کند در مجامع عمومی از جمله کمیسیون های حقوق بشر سازمان ملل علیه ایران قطعنامه صادر شود. جنگ از کجا شروع شد؟ ظاهر قضیه از حمله به سفارت عربستان در ایران، که البته روشن است بهانه ای بیش نیست و عربستان با دستاویز قرار دادن آن حملات خود علیه ایران را تشدید کرد. البته نمی توان منکر شد که حمله به سفارت و کنسولگری عربستان در تهران و مشهد گل به خودی بود که به عربستانی ها بهانه داد در اقدامات خود علیه ایران تندتر عمل کنند. اما واقعیت این است که رویارویی ایران و عربستان از سال 2003 شروع شد، زمانی که حکومت بعثی در عراق سقوط کرد و فضا برای نفوذ ایران در این کشور فراهم شد. عربستان احساس می کرد دوستانش سرنگون شده اند و دوستان ایران جایگزین آنها شده اند. عملا هم چنین شد کسانی که در عراق به قدرت رسیدند، اکثرا کسانی بودند که در ایران در تبعید بودند و حالا در حکومت جدید عراق زمام امور را در دست می گرفتند. مجلس اعلای اسلامی عراق، حزب الدعوه اسلامی، حزب فضیلت، جریان صدر، حزب اتحاد میهنی کردستان عراق و غیره همگی احزاب و جریان هایی بودند که مورد حمایت قاطع ایران بودند و سال ها در ایران علیه حکومت بعثی که روابط نزدیکی با عربستان داشت، مبارزه می کردند. عربستان تا سال ها حکومت جدید عراق را به رسمیت نشناخت در حالی که ایران از همان روز اول به رسمیت شناخت و سفیر در بغداد تعیین کرد. در طول این مدت ایران و عربستان رویارویی غیرعلنی و در عین حال غیرخصمانه ای را دنبال می کردند. بعد از آن نوبت به لبنان رسید، عربستان فعالیت های سیاسی حزب الله را منافی منافع خود در این کشور می دید، به ویژه رقابت حزب الله با جریان ها و احزاب مورد حمایت عربستان. برای همین چندان بدش نمی آمد در جنگ 33 روزه در سال 2006 اسرائیل دوباره لبنان را اشغال کند شاید که جریان حزب الله تضعیف شود. اما پیروزی حزب الله در این جنگ که برای بسیاری غیرقابل باور بود علاوه بر اسرائیل به معنای شکست سنگین عربستان و متحدان عربش نیز بود. اما سال 2011 نقطه عطفی در رویارویی ایران و عربستان محسوب می شود. با آغاز تحولات سوریه حکومت عربستان به بهانه حمایت از مخالفان سوری کرور کرور پول خرج کرد و هزاران نفر از جهادی ها را توسط سازمان امنیت خود از سراسر دنیا به سوریه گسیل داشت و خیلی سریع تلاش کرد اعتراض های مدنی را به جنگ میدانی تبدیل کند. فورا هم به آن رنگ و بوی طایفه ای داد، با این امید که ظرف سه تا شش ماه بشار اسد سقوط کند و به این ترتیب بتواند شکست هایی که از ایران در عراق و لبنان خورده است را جبران کند. اما چنین نشد، قریب شش سال از جنگ سوریه می گذرد، بشار اسد بر سر قدرت است، عربستان سرخورده شده و تنها چیزی که حاصل شده ویرانی بخش اعظمی از سوریه است که بی شک عربستان و متحدانش در شورای همکاری خلیج فارس مقصر آن هستند. اما جنگ یمن نقطه اوج اختلاف های عربستان و ایران بود. با سقوط صنعا و تصاحب کشور توسط انصارالله عربستانی ها به این باور رسیدند که پیشروی های ایران دیگر محدود به عراق و سوریه و لبنان نیست، این بار حیات خلوت آنها تحت تصرف ایران است. برای همین جنگی را رقم زدند که بر خلاف انتظار نه تنها پیروزی ای برای آنها در بر نداشته بلکه میلیاردها دلار و صدها کشته بر روی دستشان گذاشته است و هنوز هم راه حلی برای برون رفت از این جنگ نیافته اند. حاکمان جدید عربستان با آغاز به کار ملک سلمان و تصاحب امور کشور توسط پسرش محمد که هم وزیر دفاع شد و هم جانشین ولیعهد، رویکرد عربستانی ها در قبال ایران خصمانه تر شد. خصومت زمانی افزایش یافت که عادل الجبیر، وزیر امور خارجه جوان عربستان زمامدار امور دیپلماتیک کشور شد. سران هیئت حاکمه جدید همگی خوی ضد ایرانی داشته اند. از جبیر گرفته تا محمد بن سلمان و حتی شخص پادشاه. یکی از دلایل این نگاه منفی به ایران، نگاه به شدت بسته طایفه ای آنها است. مقامات جدید عربستان به صراحت می گویند ایران قدرتمند شده و قدرتمند شدن ایران شیعیان را قوی کرده است، این با منافع کلان ما (اهل سنت) منافات دارد. ملک سلمان تمایلات وهابی دارد و حتی متهم است که در حوادث 11 سپتامبر به طور غیر مستقیم دست داشته است. دلیل دیگر نفوذ روزافزون ایران در تمامی پرونده های منطقه ای است. و مساله سوم، برجام است که عربستانی ها به شدت از آن ترسیده اند و می گویند امریکا در برجام ما را به ایران فروخت و امنیت ما را نادیده گرفت و ما را تنها گذاشت، برای همین باید خود علیه ایران دست به کار شویم. از آن جایی که عربستان توانایی رویارویی با ایران را ندارد، عصبانی کردن ایران را در دستور کار خود قرار داده است. هدفش از این کار این است که ایران از روی عصبانیت واکنش تندی نشان دهد تا دنیا را علیه ایران بسیج کند، عربستانی ها گمان می کنند با پول می توانند از جهان عرب تا جهان اسلام و حتی سازمان ملل را بخرند. تمام قدرت مانور آنها متکی به پول های نفتی، لابی گری و توانایی شان در بازار نفت است. در حال حاضر که افکار عمومی جهان به دلیل حمایت های عربستان از سلفی گری و بنیادگرایی علیه آن شده است، ریاض تلاش دارد با تمرکز بر عصبانی کردن ایران، فضا را علیه ایران تغییر دهد. اگر چه پاسخ قاطع دادن به رفتارهای خصمانه عربستان لازم و واجب است اما واکنش احساسی توام با عصبانیت می تواند نتایج دیگری به دنبال داشته باشد.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت