دیپلماسی ایرانی: اگر جنگ ادامه دیپلماسی با ابزار دیگری باشد، پس چهار دهه جنگ افغان ها یکی از پیچیده ترین پازل های سیاسی جهان است که افراد زیادی درگیر آن بوده اند و ابعاد زیادی داشته است.
بحران سیاسی رو به تشدید در دولت وحدت ملی افغانستان، بحران امنیتی و اقتصادی این کشور را هم تشدید می کند. بنا بر توافقی که با میانجی گیری جان کری، وزیر امور خارجه ایالات متحده، شکل گرفت دولت وحدت ملی باید تا سپتامبر 2016 شماری اصلاحات انتخاباتی و سیاسی را اجرا می کرد از جمله، سازماندهی برای برگزاری انتخابات پارلمانی و تشکیل لویه جرگه با هدف بررسی تعدیل قانون اساسی. اما هیچ گامی موثری برای تحقق این وعده ها برداشته نشد. بسیاری از این که دولت وحدت ملی با همراهی واشنگتن به نوعی این عدم تحقق وعده ها در ضرب الاجل تعیین شده تا سپتامبر را توجیه می کند، خشمگین هستند.
حامد کرزی، رییس جمهوری سابق افغانستان، از تمایل خود برای به چالش کشیدن واشنگتن برای نقش ایالات متحده در تاخیر اصلاحات مورد نیاز سخن گفته است. علاوه براین، واشنگتن در حال حاضر درگیر رقابت های انتخابات ریاست جمهوری خود است. متاسفانه در این میان، دوئل واشنگتن و حامد کرزی درباره علل و اقدامات اصلاحی، استراتژی زیرکانه و فریبکارانه اشرف غنی برای به تعویق انداختن این اصلاحات و درماندگی عبدالله عبدالله در این مساله را کاملا تحت تاثیر قرار می دهد.
رویکرد دوگونه اندیشی ایالات متحده
دخالت نظامی ایالات متحده در اواخر 2001 منادی یک پیروزی سریع بر طالبان و آغاز یک روند فراگیر و امیدوارکننده سیاسی بود. همچنین یک اجماع بی سابقه محلی و بین المللی و مشروع شکل گرفت. با این حال، عراق خیلی زود برای واشنگتن جذاب تر از افغانستان شد و بنابراین رویکرد ایالات متحده از کوه های هندوکش به رودخانه دجله و فرات تغییر کرد. این کاهش توجه به افغانستان با رویکرد دوگونه اندیشی واشنگتن نسبت به افغانستان، بدتر هم شد. این مفهوم اورولی نشان دهنده پذیرش همزمان دو باور متضاد به عنوان امری صحیح است که اغلب در زمینه های اجتماعی کاملا با یکدیگر متمایز هستند. (اورولی برگرفته از رمان های جورج اورول صفتی است که به رفتارها و سیاست های کنترلی به وسیله تبلیغات، پایش و شنود، اخبار نادرست، انکار حقیقت، و دستکاری گذشته اشاره دارد، که توسط حکومت های سرکوبگر مدرن مورد استفاده قرار می گیرد.)
این روند بی توجهی به افغانستان در سه سطح متقابل وجود داشته و ادامه دارد: در تصمیم سازی های داخلی ایالات متحده، در سیاست های منطقه ای و رویکرد واشنگتن نسبت به فضای سیاسی افغانستان.
از اوایل 2002 میلادی است که واشنگتن نسبت به این که "چرا، چگونه و تا چه زمانی باید نسبت به افغانستان متعهد بماند" در یک حالت بلاتکلیفی به سر می برد. از آن زمان تا کنون یک کشمکش همیشگی و ناتمام میان رویکرد استراتژیک جامعه سیاسی ایالات متحده نسبت به افغانستان و جدول زمانی که کاخ سفید در این باره تعیین کرده، وجود داشته است. به لحاظ منطقه ای، ایالات متحده نسبت به دوستان و دشمنان منطقه ای خود هنوز در اشتباه است. پاکستان قرار بوده که مهمترین شریک بزرگ خارج از پیمان ناتو برای ایالات متحده باشد اما شبکه حقانی، خونریزترین گروه تروریستی افغان، به گفته مایک مولن، یکی از ارشدترین نظامیان آمریکایی، بازوی واقعی ارتش پاکستان است. مدیریت فضای سیاست داخلی افغانستان نیز از یک رویکرد دوگونه اندیش رنج می برد: وعده ایجاد یک دموکراسی کارآمد و در عین حال همکاری با بازیگران سیاسی فاسد و تقویت احساسات قوم گرایانه.
شخصیت های چندگانه کرزی
حامد کرزی سیاستمداری شناخته شده در عرصه بین المللی است. او خود را اصلی ثابت برای ثبات و بقای افغانستان می داند، در حالی که شدیدا به رهبری سیاسی پیروان پشتوی خود باور دارد. کرزی نه متعصب مذهبی است و نه از لبیرالیسم حمایت می کند. جهت گیری های اغلب متناقض از او یک سیاستمدار کارکشته قوم گرا، وطن پرست و بین المللی ساخته است.
نباید فراموش کرد که تصمیم های واشنگتن در ظهور حامد کرزی بسیار تعیین کننده بوده است. در واقع می توان دو نسخه از کرزی را مشاهده کرد: کرزی جذاب (برای آمریکا) در سال های 2001 تا 2007 و 2008 که به راحتی می شد بر او اعمال نفوذ کرد. درست در همین زمان بود که واشنگتن نه تنها تمام رقبای او را کنار زد بلکه به او یک بلیط تمام بها اعطا کرد و تمام قدرت نظام ریاست جمهوری را در اختیار او قرار داد. در این دوره کرزی برای ایالات متحده "آدم خوب" داستان بود و رهبران مجاهدین "آدم های بد" بودند.
و کرزی دوم (از 2007 و 2008 تا کنون) که بیشتر محصول سیاست افغانستان باراک اوباما بود، سیاست هایی که اساسا بر خروج ایالات متحده از منطقه استوار بود. در اینجا دیگر کرزی به "آدم بد" داستان تبدیل شده و صلح با طالبان در دستور کار آمریکایی ها قرار گرفته است.
استراتژی کرزی اساسا ترکیبی از دست کاری کارگزاران قدرت و تقابل کج دار و مریز با واشنگتن بود. بی میلی او به مقابله با طالبان و نقش او در مهندسی انتخابات 2014 به نفع اشرف غنی از جمله میراث تلخی است که از خود به جای گذاشته است.
استراتژی دوجانبه غنی
اشرف غنی، مشاور سابق بانک جهانی، گرچه استراتژی های متفاوتی را در پیش گرفته اما در برخی ویژگی ها تشابهاتی با حامد کرزی دارد. او چون کرزی خود را ناجی افغانستان می بیند. استراتژی اشرف غنی کنار گذاشتن عبدالله عبدالله، رقیب انتخاباتی اش، از حیات سیاسی افغانستان با ابزار خضوع در برابر غرب است. به عبارت دیگر، ما با دو اشرف غنی روبه رو هستیم: "غنی اول" چهره ای اقتدارگرا، قوم گرا و قبیله ای، و "غنی دوم" سیاستمداری اصلاح طلب، میانه رو و رهبری رویایی برای طرف غربی و کشورهایی که به افغانستان کمک می کنند. این غنی خود برای غرب به عنوان "آدم خوب" داستان جا زده، در حالی که عبدالله و عبدالله و حامد کرزی را به عنوان "آدم های بد" به تصویر کشیده است.
با این حال آن چه هنوز دست از سر اشرف غنی برنداشته، مناقشات پس از انتخابات ریاست جمهوری 2014 است. به غیر از خود اشرف غنی و حامیانش، تقریبا هیچ کس اعتقاد ندارد که او در 2014 با یک انتخابات پاک و شفاف به قدرت رسیده است. حتی در واکنش به اختلافات سیاسی اخیر میان اشرف غنی و عبدالله عبدالله به نقل از حامد کرزی گفته شده است: «اگر آرای جعلی کنار گذاشته می شد اختلاف آرا به طرز چشمگیری به نفع عبدالله بیشتر می شد.»
این سیاست است
بُعد داخلی درگیری افغانستان، نبود توافق بر سر چارچوب و اصول قدرت سیاسی میان نخبگان سیاسی است. چهار رویکرد گسترده وجود دارد: کارزار ترور طالبان، اختلافات مجاهدین سابق، احقاق حقوق قومی و سیاست های دموکراتیک. تنش های سیاسی موجود و رو به افزایش در کابل اغلب ناشی از دو رویکرد آخر (احقاق حقوق قومی و سیاست های دموکراتیک) است.
خوشبختانه ابزارها و فرصت هایی وجود دارند که می تواند به گذر افغانستان از فضای پرآشوب امروز به یک دوره باثبات و آرام کمک کند. حضور گسترده مردم افغانستان از هر قشر و طیف و قومیتی در انتخابات نشان داده است که افغان ها برخلاف نخبگان غیردموکراتیک به دنبال ایجاد دولتی دموکراتیک هستند.
قانون اساسی افغانستان و توافق سیاسی که در نهایت به تولد دولت وحدت ملی منجر شد، یک نقشه راه روشن برای آینده خواهد بود. در این میان واشنگتن باید در برابر وسوسه شخصی شدن چالش ها و استراتژی هایش مقاومت کند. افغانستان به یک ناجی یا یک شخصیت پدرسالار نیاز ندارد. تنها سیاست مشروع موثر و پایدار می تواند بسیاری از چالش های این کشور را حل کند.
دیدگاه تان را بنویسید