درخت دموکراسی برزیل بیمار است

کد خبر: 553282

در برزیل درگیر در بحران سیاسی و اقتصادی، المپیکی که قرار بود نماد اوج گرفتن باشد، حالا بیشتر شبیه رویای از دست رفته است.

دیپلماسی ایرانی: کاخ دا الورادا، مقر رییس جمهوری برزیل، جایی است که در آن می توانید تنهایی را کاملا احساس کنید. این ساختمان در منطقه ای غیرمسکونی از شهر برازیلیا و بر روی دریاچه ای که توسط زمین های سبز بلاصاحب احاطه شده بنا شده است. بنا توسط نرده های بلندی محصور شده است. نزدیکترین فرد کیلومترها دورتر از این ساختمان زندگی می کند اما دیلما روسف که به همراه مادرش در دا الورادا زندگی می کند در این لحظه هیچ اشتیاقی به دیدن این فرد ندارد. دلیلش این است که این مرد، میشل تامر، کسی که روزگاری متحد نزدیک روسف بود حالا می خواهد اسباب و وسایل روسف را از دفتر ریاست جمهوری بیرون بریزد. یک روز معتدل ژوئن است و دیلما روسف که چند هفته پیش از ریاست جمهوری معلق شده، در محوطه بیرونی ساختمان قدم می زند. او می گوید اخیرا زمان زیادی را در کتابخانه گذرانده است. به نظر می رسد که او هیچ تصوری درباره جدی بودن شرایطش ندارد. او فرصت داشته که افکار خود را سازماندهی کند. میشل تامر که تا ماه می معاون اول روسف بوده اکنون در حال انجام وظایف ریاست جمهوری اوست. تامر 20 تن از مشاوران روسف را اخراج کرده، پروازهای او را لغو کرده، کارت اعتباری روسف را باطل کرده و حتی باغبانی که به امور باغبانی کاخ ریاست جمهوری رسیدگی می کرد را نیز مرخص کرده است. و اکنون روسف نگران نقل مکان تامر به کاخ ریاست جمهوری در آینده ای نزدیک است. دموکراسی ما یک درخت بیمار است روسف پشت یک میز چوبی نشسته، جایی که شش سال گذشته را در آنجا زندگی کرده است. او همواره با غرور از ورودش به دا الورادا به عنوان نخستین رییس جمهوری زن و نخستین چریک سابق یاد کرده است، کسی که در سال های سیاه برزیل در سلول های نظامیان شکنجه شده است. روسف اعتقاد داشت که کشورش سال های سیاه را پشت سر گذاشته اما امروز دیگر مطمئن نیست. او می گوید: «در آن زمان دیکتاتورها بسیاری از شاخه های درخت دموکراسی را قطع کردند و در نهایت این درخت خشک شد. امروز هم درخت دموکراسی ما مملو از انگل است. اما این انگل ها اجازه نمی دهند که درخت خشکیده شود چرا که سرشار از مواد غذایی برای این انگل هاست.» منظور روسف از انگل مردانی مانند میشل تامر است، یکی از نخبگان سیاسی قدیمی و محافظه کار برزیل که ماه هاست تلاش دارد روسف را کار برکنار کند. روسف این افراد را خائنانی می خواند که هیچ درکی از مفهوم درد ندارند، دردی که افرادی مانند او روزگاری مجبور شدند تا زیر شکنجه نظامیان تحمل کنند. در این میان، بازی المپیک ریو دو ژانیرو قرار بود فرش قرمز بزرگی برای پذیرش اظهارات تبریک از سراسر جهان توسط روسف باشد. او تصور می کرد که این مسابقات برزیل را، کشوری که به زعم او پرسش های قرن 21 را پاسخ داده است، در کانون توجه جهانیان قرار خواهد داد. زمانی که برزیل در پاییز 2009 میزبانی مسابقات را به دست آورد، لحظه جادویی بود. در شرایطی که اغلب کشورهای جهان درگیر بحران بزرگ اقتصادی بودند، بسیاری تصور می کردند که برزیل سرانجام به باشگاه بزرگترین قدرت های اقتصادی جهان پیوست. در این زمان طبقه متوسط برزیل رشد چشمگیری داشت و گرسنگی و شمار افرادی که قادر به خواندن و نوشتن نبودند کاهش یافت. به نظر می رسد که طبقه جدیدی از سیاستمداران تشکیل شده که برای آشتی برزیل با گذشته اش راه سومی پیدا کرده اند. و تمام این ها دستاوردهای دولت لولا داسیلوا، رییس جمهوری سابق، بود. المپیک آغاز شد اما شرایط آن طور که روسف می خواست پیش نرفت؛ تا جایی که یک هفته پیش از آغاز افتتاحیه بازی ها اعلام کرد در این مراسم شرکت نخواهد کرد. چرا که حاضر نیست در استادیوم در ردیف دوم و پایین تر از میشل تامر بنشیند. برزیل: داستان ناامیدی و یاس دشوار بتوان گفت که برزیل چه زمانی از مسیر رو به پیشرفت خود منحرف شد. وقتی امروز دنیا به برزیل نگاه می کند کشوری را می بیند که اقتصادش درگیر یکی از بدترین رکودهای تاریخ این کشور است؛ سیستم سیاسی را می بیند که از رسوایی های بی پایان فساد خسته است. بخش زیادی از نخبگان سیاسی، حتی کسانی که روزگاری غیرقابل دسترس به نظر می رسیدند، امروز به اتهام دست داشتن در رسوایی فساد نفتی پترو براس پشت میله های زندان هستند. حجم دادگاه هایی که امروزه در برزیل علیه نمایندگان و سناتورهای درگیر فساد برگزار می شود به قدری زیاد است که دنبال کردن آن کار راحتی نیست. حجم این فساد به حدی است که گاهی احساس می شود دست اندرکاران این فساد عملا برزیل را فلج کرده اند. مشخص نیست که اول سیاستمداران از مردم روی برگردانند یا مردم از سیاستمداران. دیگر کسی به "نیت خوب" و کلمات زیبایی از این دست اعتقادی ندارد. با این حال هنوز چیزی وجود دارد که روسف را مقید می کند تا به دنبال پنهان کردن حفره های بزرگ در بودجه دولتی باشد. همان کاری که باعث شد تا او را از ریاست جمهوری معلق کنند.

حال پرسشی که مطرح می شود این نیست که چه اتفاقی برای روسف خواهد افتاد بلکه این است که بر سر برزیل چه خواهد آمد. چه اتفاقی برای کارگران برزیل به رهبری روسف خواهد افتاد، حزبی که بخشی جدایی ناپذیر از سال های طلایی و رو به پیشرفت این کشور است.

زمانی که این حزب به پیروزی رسید بسیاری امیدوار شدند که همه چیز تغییر خواهد کرد. اما امروز پس از 13 سال حزب حاکم کارگران خود یکی از همان انگل هایی است که به درخت دموکراسی برزیل حمله کرده است. وقتی از روسف می پرسم که چرا حرف زدن درباره اشتباهات حزبش تا این حد برای او دشوار است، موضوع صحبت را تغییر می دهد و می گوید: "الآن زمان صحبت کردن درباره این مساله نیست." اما همه در برزیل در این باره صحبت می کنند؛ داستان هایی که تعریف می کنند درباره ناامیدی ها، نارضایتی ها و خیانت به آرمان هاست. این احساس ناامیدی حتی در آستانه آغاز بازی های المپیک هم مشاهده می شود. المپیکی که قرار بود نماد اوج گرفتن برزیل باشد، حالا بیشتر شبیه یک رویای از دست رفته است. روسف این روزها خودش باغبانی می کند. گاهی هم برخی سناتورها را برای ضیافت شام دعوت می کند. هدف این میهمانی شاید متقاعد کردن آنان برای بازگرداندنش به دفتر ریاست جمهوری باشد. پس از 13 سال زمامداری حزب کارگران برزیل، اکنون به نظر می رسد که برزیل به همان زمانی بازگشته که لولا داسیلوا برای نخستین بار به قدرت رسید. تنها تفاوت در این است که دیگر حزب کارگران (به رهبری تیم روسف و لولا داسیلوا) هم نمی تواند امید این که "برزیل متفاوتی امکان پذیر است" را به دل های مردم تزریق کند.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت