نگاه منطق استراتژیک به کودتای نابالغ ترکیه
کودتای ترکیه را یا حذف کرده یا وقایع دیگری را باید در یک بازه گسترده تر و در یک چارچوب و منطق استراتژیک بررسی کرد. یعنی همه مولفه های مرتبط با کودتا را در تحلیل استراتژیک مشاهد کرد.
دیپلماسی ایرانی: ایران و ترکیه دارای 500 کیلومتر مرز مشترک بوده که بیشترین مرز زمینی با ترکیه است. از طرفی ترکیه کشوری دارای ترکیبات قومی و مذهبی است. منطق حاکم بر ارتش ترکیه، منطق کودتا است. از دهه 1960 تا 1997 که گفته شده 6 کودتا شکل گرفته _ در اصل 4 کودتا بود_ و کودتای 1997 به تعبیر صاحب نظران، کودتای پست مدرن بوده، دارای یک منطق است. منطق کودتا بر ماده 30 قانون اساسی قدیم ترکیه استوار است. بر اساس ماده 30 قانون اساسی، ارتش حافظ امنیت ملی، حراست از مرزها، حافظ ارزش های ملی، اجتماعی و تاریخی ترکیه است. هر زمان که در ترکیه نشانه هایی از بحران و اختلاف نظر بین قدرت سیاسی و قدرت نظامی ایجاد می شد، ارتش بر اساس ماده 30 ایفای نقش می کرد. ارتش ترکیه همواره به عنوان ناجی کشور در قانون اساسی و در بین مردم مطرح بوده و همواره از مقبولیت خاصی در بین مردم ترکیه تا کودتای اخیر برخوردار بوده است. از 14 سال گذشته یعنی از سال 2002 تا کنون ارتش ترکیه در یک فضای کنشی محدود قرار داشته است. علت آن را هم باید به صحنه آمدن گروه های اجتماعی اسلامگرا دانست. طی چهارده سال گذشته، این گونه مطرح می شود که ارتش در یک وضعیت پوست اندازی قرار گرفته بود. زیرا به تدریج هم علویون، هم نهضت خدمت _ گولن ها_ و هم اسلامگرایان وابسته به عدالت و توسعه است وارد سیستم های دفاعی، امنیتی و نظامی شده و بافت ارتش را از فضای کمالیستی خارج کردند. نکته دیگر درباره ویژگی شخصیتی آقای اردوغان است که صاحب نظران ایشان را آدمی اقتدراگرا، فرصت طلب و سرکوب گر داوری می کنند. آنها معتقدند اردوغان از ژوئن 2016 اطلاعات ائتلاف کودتا را از یک شبکه پنهانی به دست آورده بود و روابط خود را با سه کشور روسیه، ایران و اسرائیل بازسازی کرد. نکته بعدی اینکه، ترکیه در آخرین اجلاس مسایل سوریه با مواضع ایران موافقت کرد، و شکاف ارتش ترکیه با عربستان به وجود آمد. اردوغان 5 روز قبل از کودتا در یک منطقه ییلاقی مارماریس مستفر بود و کودتا وجود داشت و اجازه داد آنها وارد صحنه عمل شوند و روز کودتا هم خود وارد صحنه شد. این نقطه نظراتی است که مطرح می شود. به نظر می آید، به این شکل نباید به کودتا نگاه کرد. کودتای ترکیه را یا حذف کرده یا وقایع دیگری را باید در یک بازه گسترده تر و در یک چارچوب و منطق استراتژیک بررسی کرد. یعنی همه مولفه های مرتبط با کودتا را در تحلیل استراتژیک مشاهد کرد. در واقع جامع همه مولفه ها را باید دید. متاسفانه ما در یک بازه، گستره و در چارچوب منطق استراتژیک، با خلا استراتژیک مواجه هستیم. منطق و چارچوبی نیاز داریم که همه مولفه های کودتا را بررسی کند. آنگاه می توان گفت نقطه شروع کودتا از کجا بوده، نطقه بلوغ و نقطه اوفول آن نیز مشخص می شود. درواقع هم رویدادها، هم روندها، هم سیکل ها، خوشه ها و شبکه کودتا به راحتی قابل استخراج خواهد بود. پیش نیاز تحلیل استراتژیک ما چارچوب و منطق جدید است. این منطق، هم منطق دفاعی، امنیتی و نظامی و هم منطق دیپلماسی است. این منطق باید دارای چنین ویژگی هایی باشد: کودتا دارای بعد محتوایی است کودتا دارای بعد ساختاری است کودتا دارای بعد فرایندی و روشی است بعد محتوای بعد محتوایی کودتا چیست؟ در این محتوا چه چیزهایی وجود دارد که ما دچار غفلت و خودفریبی راهبردی نشویم؟ باید محتوا را شناخت. اگر نشناسیم، گرفتار خودفریبی می شویم. محتوا در برگیرنده رویدادها، روندها و فرایندهای سازنده کودتا هستند. این کودتا از کی شروع شد؟ از ده سال قبل؟ کسی می تواند بگوید فرایند آن از کی شروع شد؟ آیا می توان گفت سیکل های کودتا دارای چند مولفه بوده است؟ خوشه های کودتا چطور؟ کودتا در چه مرحله ای به عنوان یک کودتای نابالغ بود؟ بر اساس حدس و گمان و داده های پراکنده و اطلاعات مخدوش نتیجه درستی نمی توان از کودتا مگر در چارچوب منطق استراتژیک گرفت. داده های پراکنده، ما را به نتیجه نمی رساند. آنچه نتایج دهنده ما در جنگ ها و کودتاها بوده، منطق استراتژیک است. بعد ساختاری ساختار کودتا در ترکیه، ساختار قدرت نظامی یا قدرت سیاسی است. همواره این دو قدرت در تقابل با یکدیگر بوده اند. بین این دو قدرت یک شکاف و خلا استراتژیک وجود داشته است. این خلا، آیا خلا متوازن بوده یا نامتوازن؟ باید خلا استراتژیک را در کشورهای ترکیه، مصر و پاکستان از طریق رصد و پایش و سنجش و ترازیابی قدرت را به دست آورد. بعد فرایند و روش زمانی که محتوا شناخته شد. این محتوا در ساختاری به جریان انداخته می شود که در اینجا کودتا را در بستر رویدادها به ما معرفی می کند. یعنی می توان گفت روند مطالعه کودتا از کجا شروع و به کجا ختم شده است. ممکن است از یک رویداد ضعیف شروع و به یک شبکه قوی منجر شده باشد. زمانی که کودتا در بستر جریان ها تعقیب نشود، گرفتار جزیی نگری خواهیم بود. بیشتر تکیه بر گولن و کمالیست ها خواهد بود و کاری به بقیه نخواهیم داشت. آیا واقعا کردستان عراق که بیشترین مشکلات را با اردوغان داشت، جایی در کودتا ندارد؟ آیا عربستان جایگاهی به عنوان یک قطب اقتصادی و حامی پدیده های نوظهور، در کودتا ندارد؟ پیشران های کودتا چه هستند؟ آیا گولن است یا تعدادی افسر میان پایه؟ چنین نیست. اگر بر اساس منطق استراتژیک بررسی شود، کودتا دارای نقطه شروعی است. نقطه شروع کودتا از رویدادهای اعتراضی شروع می شود. وقتی داعش در استان های اهل تسنن شمال عراق وارد شد، از یک رویداد استراتژیک شروع کرد. این رویداد سه مولفه اقتصادی، فرهنگی، سیاسی بود. این سه مولفه سیکل را به وجود آورد. از مولفه های اقتصادی، فقر و تبعیض را استخراج کردند، از مولفه های فرهنگی، تشدید بین شیعی و سنی را بروز دادند، و از مولفه سیاسی، اینکه یک رهبر کم داشتند. این رویداد را ما مشاهده نکردیم و غافلگیر شدیم. سیکل تبدیل به یک خوشه؛ خوشه تبدیل به یک روند و سپس به یک مبارزه مسلحانه شد و در نهایت به طرح حکومت شام و عراق و تمدن اسلامی رسید. هرگاه به روند یک رویداد ضعیف که در حال شکلگیری بود، توجه نداشته باشیم و کودتا و پدیده های نوظهور را در بستر روند مشاهده نکنیم، وقتی به یک شبکه می رسیم، مبارزه کردن خیلی مشکل خواهد بود.
دیدگاه تان را بنویسید