سرویس بینالملل فردا؛ نیویورکتایمز در گزارشی نوشت: پیمانهای منطقه ای برای پایبندی به مقاصد سیاسی ایجاد میشوند؛ اما زمانی که این مقاصد تغییر کند چه اتفاقی میافتد؟ رای دهندگان انگلیسی نمونه ای از این تغییر هستند که فکر میکنند پیمانهای اتحادیه اروپا ارزش افزودهای برای کشورشان ندارند. بهتر است نگاهی به پیمانی قدیمیتر کنیم که کشورهای غربی را به یکدیگر متعهد کرده است: پیمان ناتو.
این پیمان ۶۷ سال گذشته امضا شد و کشورهای عضو را متعهد میکند که در صورت حمله به یک کشور، دیگر کشورها به کمک او بیایند. بند ۵ این پیمان که بر این اصل تاکید میکند توسط سیاستمداران نسلی دیگر نوشته شده است. نسلی که تجربههای تلختری در دنیایی سادهتر داشتند. اما آیا تفکری که سازمان پیمان آتلانتیک شمالی را زنده نگه داشته از بین رفته است؟
لشگرکشی محدود ناتو به لهستان در پاسخ به تقاضای کمک این کشور برای جلوگیری از ورود مهاجمین فرضی از شرق کشور باعث رنجش خاطر آلمان شد؛ هر چند این اعزام نیرو بیشتر به یک مانور شبیه بود. این تمرین با نام آناکوندا با ۲۵ هزار سرباز از ۲۰ کشور - بزرگترین مانور از جنگ سرد - با هدف رساندن پیامی به مسکو برگزار شد. اما آلمان نیز با اعزام تنها ۴۰۰ سرباز که هیچ کدام سرباز آماده به رزم نبودند، پیامی دیگر به لهستان داد.
علاوه بر این تعهد نه چندان قوی آلمان، وزیر خارجه این کشور فرانک والتر اشتاین مایر تمرین اخیر ناتو در اروپای شرقی را جنگ افروزی خواند. او گفت این اتحاد باید هوشیار باشد تا بهانه ای برای احیای تقابلهای سنتی ایجاد نکند.
اشتاین مایر افزود: آلمان از مسئولیتهای خود شانه خالی نکرده است و هیچ کس افزودن ۴ تیپ به لهستان، استونیا، لاتویا و لیتوانی را تهدیدی علیه روسیه نمیبیند؛ اما این صحبت او دوپهلو است.
دو پهلو صحبت کردن میتواند لطمه بزرگی به اتحادی بزند که ارزش بازدارندگی آن به اعتبارش است. آلمان تنها کشور اروپایی نیست که مرز بین بازدارندگی و جنگ افروزی را کم رنگ میبیند. فرانسه نیز نمیخواهد به طور رسمی این مانور را یک مانور ناتو بخواند، زیرا میترسد این کار باعث رنجیدن دولت روسیه شود.
اگر این تمرینها میتواند در اتحاد آتلانتیک تفرقه ایجاد کنند، رئیس جمهور روسیه میتواند از این نقطه ضعف به سادگی در جهت منافع خود استفاده کند. به طور مثال میتواند از جنگهای ترکیبی و برانگیختن احساسات جدایی طلبانه در کشورهای جداشده از شوروی سابق، اروپاییها و آمریکا را بر سر دوراهی دیپلماسی یا اقدام نظامی سردرگم کند.
واکنش احتمالی کشورها قابل پیش بینی است. لهستان و کشورهای بالتیک احتمالا خواهان ورود پرقدرت خواهند شد تا از الحاق دیگری مانند کریمه جلوگیری کنند. آلمانها و فرانسویها خواستار مذاکره میشوند و یونانیها، ایتالیاییها و اسپانیاییها میگویند که اقتصادشان به اندازه کافی به دلیل تحریم روسیه تحت فشار است. و عموم مردم در اروپا شک میکنند که شاید روسیه در حمایت از همقطاران خود در کشورهای بالتیک محق است. آیا این آمریکای امپریالیستی نبوده که ماموران واشنگتن را برای اجرای کودتای کیف فرستاد؟
امضا کنندگان پیمان ناتو در ۱۹۴۹ وطن پرستی غربی داشتند یا حداقل این احساس در سطح دولتها وجود داشت اما امروزه نسبیگرایی و شک به خود در بین کشورها افزایش یافته است. اصول سیاست خارجی مستحکم قدیم تبدیل به اهرم چانه زنی در کمپینهای انتخاباتی برای جناح چپ و راست شده است.
حزب سوسیال دموکرات اشتاین مایر به دنبال همراه و متحد جدیدی میگردد تا بتواند رای بیشتری از مخالفین ناتو جمع کند و دونالد ترامپ به ناتو حمله میکند تا احساسات نسبت به بیعدالتی در آمریکا را زنده کند. او متحدین اروپایی را متهم به هدر دادن پول مالیات دهندگان آمریکایی میکند. البته باراک اوباما از واژههای دیگری استفاده کرد و گفت اروپاییها سواری رایگان از آمریکا میگیرند و نمیخواهند نقش خود در دفاع را ایفا کنند.
ناتو میخواهد این کاهش پایبندی را با بازدارندگی هستهای جبران کند. مقالهای منتشر شده چند روز قبل از نشست وارسا توسط ناتو این موضع گیری جدید به طور ضمنی ذکر کرده بود. در این مقاله بر طبیعت بازدارندگی سلاحهای هستهای تاکید شده است.
ناتو همیشه نقطه تلاقی منافع بوده اما حس همبستگی در آن وجود نداشته است. با وجود این شبهات و اختلاف در منافع و تصمیمگیری، به سختی میتوان تصور کرد که اروپا و آمریکا بند دیگری در جهت همبستگی بیشتر این اتحادیه امضا کنند.
دیدگاه تان را بنویسید