سرویس بینالملل فردا؛ میثم اکبرپوری:
دو نامه بهانهای بود برای اینکه توجه ما جلب شود؛ توجه به اینکه جوانان غربی که آیندهسازان فردای جوامعشان هستند، با موجی از اسلامهراسی روبهرو هستند که با حرکات افراطی گروههای سلفی و تکفیری هر روز تقویت میشود و رسانههای سلطه هم بر آن صحه میگذارند و تقویتش میکنند، تحلیلها و تفاسیر بسیاری در مورد این دو نامه مطرح شد اما دکتر حسن خجسته یکی از بهترین گزینههایی است که میتواند در مورد مفاهیم پنهانشده و بالای این نامه در کنار شرایط و فضایی که در آن نگارش شده توضیح دهد. خجسته علاوه بر شغل آموزش که تدریس در دانشگاه صداوسیماست، سابقه درخشانی در حوزه فعالیتهای رسانهای و تحلیل محتوای رسانهها دارد؛ بیش از ده سال معاون صدای صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران بوده و به عنوان یک پژوهشگر رسانهای شناختی جامع از رسانههای غربی دارد، در کنار آن به خاطر نزدیکی به مقام معظم رهبری و درک آرا و عقاید ایشان به مستقیمترین صورت یعنی مجاورت و همنشینی با ایشان یکی از بهترین کسانی است که میتواند به سؤالات، انتقادات، بدفهمیها و کجفهمیها در مورد این دو نامه پاسخ دهد.
برخی تصور می کنند ایران یک روستای بزرگ است
وقتی از دو نامه رهبری به جوانان غربی صحبت میکنیم، همیشه یک سؤال ابتدایی اما بزرگ و اصلی وجود دارد که چرا رهبری خودشان دست به کار میشوند و برای جوانان غربی نامه مینویسند؟
سالهای مدیدی است تفکر جمهوری اسلامی دچار سانسور است، هم دچار سانسوریم و هم علیه ما تبلیغ میشود تا حدی که در اجلاسهای بینالمللی اینگونه تصور میکنند که ایران یک روستای بزرگ است و مردمان خوبی ندارد، این انگارهها فقط در مورد ما هم نیست، در مورد سیاهپوستان هم اینچنین است، حتی در مورد روسیه هم چنین انگارههایی وجود دارد که ایجادکننده و تقویتکنندهاش هم رسانههای سلطه هستند. غربیها میخواهند دنیا را اداره کنند و برای این کار هم به ساختن این انگارهها برای توجیه سلطه خودشان نیاز دارند. بهخصوص در سالهای اخیر که با مطرحکردن اسلامهراسی یک دشمن موهوم و خیالی را در مقابل دیدگان مردم جهان قرار دادهاند، مقام معظم رهبری به همین خاطر این نامهها را نوشتند، برای شفافسازی و زدودن چهره مخدوشی که از اسلام ساخته شده است. نامه نگاری رهبری معنای پرقدرتی در دیپلماسی فرهنگی است
به نظرتان این ضعف نیست که در مقابل سلطهي آنها، انگارهسازی و فراواقعیتی که ارائه میکنند باید عالیترین مقام کشورمان، خودشان به صورت مستقیم وارد عمل شوند و برای روشنشدن این فضا نامهنگاری کنند؟ پس رسانهها این همه سال چه کار کردهاند؟!
در این سالها کارهای رسانهای، مؤثر بوده ولی در این شرایط این نامهنگاری در واقع یک استفاده دیپلماتیک از رسانه است؛ اینکه مقام معظم رهبری شروع به نامهنگاری میکنند در حوزهي دیپلماسی فرهنگ عمومی، معنای پرقدرتی دارد، اینکه خانم رایس میگوید که ما هر برنامهای میریزیم رهبر ایران خنثایش میکند موید همین تأثیرگذاری و قدرت است. حالا مهم این است که ببینیم این نامه چگونه در دسترس مخاطب هدفش یعنی جوانان غربی قرار گرفته و کسانی که وظیفه انتقال آن را داشتند چقدر امکاناتش را در اختیار داشتند و فضا برایشان مهیا بود که به انتقال آن بپردازند. در فضای مجازی می توان سانسور را شکست
یکی از انتقادهایی نيز که منتقدان به این نامهنگاریها مطرح میکنند مربوط به همین فضای انتقاد است چراکه به نظرشان این قسم نامهنگاریها جزء اولویتهای اول دروازهبانی خبری رسانههای خارجی نیست؛ ضمن آنکه به نظر شما در فضای سانسور رسانههای غربی این نامهها مجال بروز و ظهور مییابند؟
همین که شما قبول میکنید در رسانههای غربی سانسور وجود دارد یک مسئله مهم است؛ اینکه بچههای رسانهای ما میدانند و قبول دارند که در غرب سانسور وجود دارد؛ یعنی ما یک گام مثبت برای برهمزدن این فضای سانسور برداشتهايم، دقت بفرمایید که ما به هیچوجه انتظار نداشتیم که گاردین این نامه را منتشر کند یا سیانان در موردش خبر و تحلیل برود اما شما جوانها که هستید، فضای مجازی را که در اختیار دارید، در این فضا میتوان مرزها را شکست، سانسور را شکست داد، چند توییت در مورد این نامه گذاشته شد؟ چند پست در موردش گذاشتند؟ خب این نشاندهنده این است که ما داریم مرزهای سانسور غربی را درمینوردیم.
فضا ندادن به جوانان توجیه دست روی دست گذاشتن نیست
آیا در این نبرد هم به جوانان فرصت داده میشود خودشان را نشان دهند؟
خب مشکل این است که ما اکنون جوانهای توانمند داریم و در کنارش مثلا یک مرد 40 ساله کارکرده باتجربه و توانمند هم هست، ما فرصت آزمون و خطا دیگر نداریم و باید کسانی بر سر کارها باشند که توانمند و با کمترین خطا هستند، اینکه به برخی از جوانان فرصت داده نمیشود مشکلات مدیریتی است اما توجیه مناسبی برای اینکه بگوییم هیچ کاری نکنیم و همینجور بنشینیم، نیست.
رهبری نامه نوشتند؛ بقیه به میدان بیایند
یک سؤال مهم دیگری که در مورد این نامهها میشود، آن است که اصلا چرا نامه؟ واقعا همین نامهبودن هم موجب میشود در فضای چندرسانهای، شبکههای اجتماعی و فضای مجازی که شما در موردش صحبت میکنید به یک پیام ویدئویی بیشتر توجه میشود تا متن یک نامه، جوانان هم به این سمت میل دارند و تازه اینکه میتوان راحتتر به اشتراکش هم گذاشت.
ببینید نامه یک رسانه گرم است که فرد را به تفکر عمقی وا میدارد؛ اما شاید هم این نکتهای که شما میگویید به خاطر این است که ما همه چیز را از رهبری میخواهیم، انتظارمان از ایشان خیلی بالاست، خب ایشان این نامه را نوشتند، بقیه به میدان بیایند، رسانههای دیگر هم فعالیت کنند، خب رهبری نامه نوشتند و منتشر شد، بقیه رسانهها برای گسترش مفاهیم بلندی که مقام معظم رهبری در این نامهها به آنها اشاره کردند، چه کاری انجام دادند؟ ما در حوزه هشتگ ضعیف عمل کردیم
خب پرتاثیرترین رسانه کشور یعنی صداوسیما همین الآن هم مهیاست.
صداوسیما متعلق به مردم ایران است، شاید شبکههای پرستیوی یا سایر شبکههای بینالملل کارهایی کرده بودند اما به این نکته دقت بفرمایید که این نامهها خطاب به جوانان غربی نوشته شده، این جوانان جنس رسانهشان با جنس مخاطبان غیرجوان فرق دارد، برای اینکه آنها را به موضوعی متوجه کنید هشتگ تاثیرگذارتر است تا برنامههای صداوسیما، اما متأسفانه ما در این حوزه ضعیف عمل کردهایم.
نخبگان گروه های مرجع جوامع هستند نکتهي دیگری هم که در مورد این نامهها توجه مخاطبانش را چه در ایران و چه در غرب جلب کرده بود، نخبهمحوربودن این نامههاست. شما وقتی متن این نامهها را میخوانید کاملا متوجه میشوند که حضرت آقا قصدشان از نوشتن دو نامه مذکور قشر خاصی از جوانان غربی بوده، این نخبهگرایی مسئلهای است که مدتهاست در جهان در مورد آن بحث میشود؛ اینکه این نوع از اهمیت ویژه به نخبهها روزگارش گذشته است.
خب نباید فراموش کنیم که نخبگان، گروه مرجع هستند، یعنی اگر رهبری با این نامه روی نخبگان تأثیر بگذارند چون این افراد مورد توجه بقیه افراد جامعه و بسیار تأثیرگذار هستند، میتوانند قشر بیشتری را با خود همراه کنند اما شما به این نکته هم توجه بفرمایید که این یک نامه برای تمامی جوانان غربی است، سطح فرهنگی و درجه اهمیت آنها در کشورهای مختلف غربی متفاوت است، جوانان فرانسوی و انگلیسی با جوانان آمریکایی و کانادایی فرق دارند، به همین خاطر رهبری متن نامه را به گونهای تنظیم کردند که مفاهیمی را که مطرح میکنند در تمامی فرهنگها و جوامع غربی بتواند همخوانی و جامعیت داشته باشد. انتظار گفتگوی رهبری با تک تک جوانان غربی گزافه است
منتقدان غربی به نامه رهبری در انتقاداتشان این مسئله را مطرح میکنند که رهبری در این نامهها به صراحت از واژه گفتوگو استفاده میکنند ولی اساسا نفس نامهنگاری ایشان یک مونولوگ و گفتوگوی یکطرفه را به ذهن متبادر میکند که از اساس حتی شباهتی هم به گفتوگو ندارد.
این اشتباه است که ما بگوییم رهبری خودشان مستقیم بیایند و وارد گفتوگو با جوانان غربی شوند، اساسا کسانی که این فکر را میکنند از اساس مفهوم به کاربردن عبارت «گفتوگو» را در این نامهها متوجه نشدهاند، منظور رهبری این نبود که وارد یک گفتوگوی پینگپنگی رودررو شوند، مقصود نظر ایشان گفتوگوی عقلانی و استدلالی جوانان غربی با دنیای اسلام و بهخصوص جمهوری اسلامی ایران بود، این وظیفه جوانان فهیم کشور ماست که وارد گفتوگو شوند، به یک گفتوگوی عقلانی دست بزنند، گفتوگویی که باعث شود این جوانان به درک درستی از اسلام و جمهوری اسلامی برسند، اینکه ما انتظار داشته باشیم رهبری با تکتک جوانان غربی گفتوگو کنند گزافه است، البته در داخل هم برخی از گفتوگو همین برداشت را داشتند، عرض کردم خدمتتان، ما انتظارمان از رهبری خیلی زیاد است.
زمان انتشار این نامهها و تلاقی آنها با حوادث فرانسه بسیار جالب است، موارد بسیاری در طول 27 سال ولایت مقام معظم رهبری بوده که ایشان میتوانستند چنین نامههایی بنویسند، اما در فاضله نزدیک به یک سال و با محوریت حوادث فرانسه ایشان به جوانان غربی نامه مینویسند، چرا این زمان انتخاب میشود؟
ببینید حوادث فرانسه ضربه تمدنی و فرهنگی عظیمی به غرب وارد آورد و مقام معظم رهبری هم بسیار نکتهسنجانه از این فرصت بسیار مناسب برای تبلیعات در حوزه دیپلماسی فرهنگی استفاده کردند، درست است كه حضرت آقا رفتند سراغ آن چیزهایی که غرب انگشت اتهامش به سمت اسلام و جوامع اسلامی بود، چون خیلی زمینه مناسبی برای طرح موضوع بود، به نظرم خیلی هوشمندانه مطرح شد، در شرایطی که آدمها برای این حرفها گوش شنوا داشتند، این هوشمندی رهبری است كه به سراغ چرایی این حوادث رفتند.
غربیها هر وقت صحبت از افراطیگری میشود به سمت اسلام نشانهگیری میکنند خب مگر قبل از آن غربیها در چرایی این مسائل خودشان پژوهش نمیکردند؟
نه، غربیها فقط به چگونگی مسائل میپردازند، در یک کنفرانس بینالمللی رسانه حضور داشتم و مدیر یکی از اتحادیههای رادیو و تلویزیونی غربی سخنرانی کرد و ایشان به ما گفت که وظیفهي رسانه این است که توصیف کند، چگونگی را نشان دهد و بس، خب من آنجا گفتم اینکه ما به مردم چرایی را توضیح ندهیم که فایدهای ندارد، مخاطب در بلاتکلیفی میماند. حضرتآقا مقصود نظرشان همین بیان چرایی بود، اینکه چرا داعش ایجاد شد؟ چرا این میزان از افراطیگری در جهان شكل گرفت؟ چه کسانی، چه کارهایی کردند که این سطح از افراطیگری پدید آمد و حالا چرا این افراطیگری دامن خود غربیها را گرفته است؟ غربیها هر وقت صحبت از افراطیگری میشود به سمت اسلام نشانهگیری میکنند و اسلامهراسی را ترویج میدهند اما مقام معظم رهبری یک چرای بزرگ را مطرح کردند که چه شد که اینگونه شد؟ در جنگی فراتر از دوره دفاع مقدس قرار داریم
در واقع یک پاتک مفهومی و فرهنگی در مناسبترین زمان.
بله، دقت بفرمایند که ما در فضای عقلانی و استدلالی با غرب قرار نداریم، ما در جنگیم؛ یک جنگ فرسایشی که در آن دشمن مدام دارد با نشانهرفتن به سمت ما، افراطیگری و تروریسم را برابر با اسلام بگیرد. به نظرم جوان امروز باید خودش را با جوان دورهي جنگ مقایسه کند، یعنی باید احساس کند که در یک جنگ به مراتب سختتر از آن دوره قرار دارد، آن دوره دشمن جلوی چشمت بود اما الآن دشمن پنهان و مکار است، مکرش، مکر شیطانی است، در آن جبهه هیچوقت دشمن نمیتوانست خودش را جای دوست جا بزند اما الآن دشمن به هزار حیله خودش را جای دوست جا میزند و به مردم نشان میدهد؛ بنابراین اگر این احساس را جوانان داشته باشند نگاهشان به محیط، فعالیتها حتی به انواع فعالیتهایی که درفضای مجازی صورت میگیرد، تغییر میکند و به درک دیگری از این فضاها و موضوعات میرسند. واقعا این نگاه رهبری به فضای مجازی طبق صحبتهای شما بسیار جالب و در نوع خود قابل توجه است.
بله، ولی متأسفانه نکته این است که اکنون بیش از 95درصد فضای مجازی ما حالت تفننی دارد، ما با حجم عظیم اطلاعاتي روبهرو هستیم که بخش عمدهای از آن تفننی است، در این فضا ممکن است راه را گم کنیم و درگیر این سرگرمیها شویم. منبع: همشهری جوان
دیدگاه تان را بنویسید