سرویس بین الملل فردا؛ علیرضا مجیدی: ملک سلمان، پادشاه فرتوت آل سعود که وضعیت جسنی بسیار وخیمی دارد، دومین زلزله سیاسی در دربار آل سعود را یک سال بعد از زلزله پیشین رقم زد و 55 مقام عالیرتبه درباری را تغییر داد!
عکس نمادین و معنادار از کودتای سال گذشته [بن]سلمان
در این عکس، سعود الفیصل در حال «بیعت» با محمد بن سلمان است.
در جریان این کودتا، سعود الفیصل (که عمر وزارت وی از عمر زندگی بن سلمان بیش تر بود) برکنار و با فاصله کوتاهی «خبر مرگ» وی اعلام شد!
هنوز هم مرگ وی مشکوک و در هاله ای از ابهام قرار دارد.
گستره زلزله سیاسی دیروز به اندازه ای است که در محافل استراتژیک کشورهای حاشیه خلیج فارس، عنوان «کودتای دوم [بن] سلمان» به آن اطلاق شده است. جالب این جاست که در اکثر موارد، این تغییرات بدون زمینه سازی بوده و کارشناسان و تحلیلگران منطقه را دچار شوکه کرده است!
55 مقام عالیرتبه درباری آل سعود یک شبه و تقریبا در سالگرد کودتای پیشین، از مقام خود کنار گذشته شدند.
این دومین کودتای بن سلمان برای دستیابی به قدرت بود.
برای درک ماهیت این کودتا، باید توجه داشت که قریب به اتفاق افراد منصوب شده از نزدیکان یا هواداران محمد بن سلمان، جانشین ولیعهد و وزیر دفاع جنگ طلب آل سعود هستند. این نکته می تواند نشان دهنده دومین فاز کودتای بن سلمان برای قبضه تاج و تخت پادشاهی آل سعود باشد.
از نظر غرب و آمریکا، بن نایف در دوران وزارت کشور به خوبی نشان داده که فرد مطمئنی برای مبارزه با تروریسم وهابی و تکفیری است.
برای همین هم غرب به شدت از وی در مقام ولیعهد و برای رسیدن به پادشاهی حمایت می کند.
در ساختار قدرت دربار آل سعود، قدرت در دستان پادشاه متمرکز است. بن سلمان که به خوبی می داند در صورت مرگ پدر و رسیدن ولیعهد کنونی (محمد بن نایف) به قدرت، سرنوشتی شبیه به بندر بن سلطان (طرد از دربار) در انتظار وی است؛ تلاش می کند هر چه زودتر قدرت را تثبیت کند. به این ترتیب، او در گام اول تلاش کرد ضمن ائتلاف با محمد بن نایف، رقبای سنتی خانواده درباری را کنار بزند که در این کار موفق بود. نتیجه این ائتلاف، کودتای نخست ملک سلمان بود که سال گذشته رخ داد.
بن سلمان از طریق ائتلاف با بن نایف، خیز بلندی برای قدرت برداشت و توانست رقبای سنتی درباری را کنار بزند.
نتیجه بزرگ این ائتلاف، کودتای اول ملک سلمان بود.
اما این ائتلاف خیلی زود از سطح پیوند استراتژیک فروکاست و رقابت پنهان دو شاهزاده برای دستیابی به تاج و تحت ملک سلمان آغاز شد.
بعد از کودتای پیشین، رقابت میان بن نایف و بن سلمان بالا گرفت. بن نایف نماد نسل دوم فرزندان ملک عبدالعزیز در دوره حکومت ملک عبدالله و ملک فهد بود و از این طریق موقعیتی ویژه و شناخته شده در دربار برای خود ایجاد کرده بود. همین موضوع باعث شده بن سلمان نتواند به راحتی او را کنار بزند.
بن نایف در دوره ملک عبدالله به نماد نسل دوم فرزندان ملک عبدالعزیز تبدیل شده بود و برای همین، کنار زدن وی از سوی بن سلمان اصلا ساده نیست.
به نظر می رسد بن سلمان هم تصمیم گرفته همین راه را طی کند و به نماد نسل دوم شاهزادگان در دوره ملک سلمان تبدیل شود.
بن سلمان در مقام وزیر جنگ تلاش کرد با جنگ در یمن، فضایی را به وجود بیاورد که به قدرت اول در دربار تبدیل شود؛ اما در این زمینه هم بن نایف با رفتار هوشمندانه خود، نه تنها بهانه ای برای برکناری به دست بن سلمان نداد؛ بلکه خودش در فاز دیگری به صورت جدی وارد بحران یمن شد تا هزینه های برکناری خود را به سرنوشت و وجهه نهایی بن سلمان گره بزند.
مهم ترین بعد از ابعاد حمله آل سعود به یمن، تلاش بن سلمان برای قبضه قدرت بود؛ اما رفتار هوشمندانه بن نایف در این بحران، مانع از برکناری وی شد.
بعد از آن، بن سلمان تلاش کرد از طریق ایجاد ائتلاف های بین المللی و آن چه «مبارزه با تروریسم» می خواند، اعتماد ابرقدرت های خارجی را جلب کند تا در واقع بزرگ ترین پشتوانه بن نایف را از او بستاند. اما این راهبرد هم ناکام ماند. به عنوان نمونه، جان کری تنها یک روز قبل از کودتای دوم سلمان، در دیدار با محمد بن سلمان تأکید کرد خط قرمز واشنگتن، حفظ قدرت محمد بن نایف است!
بعد از شکست پروژه یمن برای برکناری ولیعهد، بن سلمان فهمید باید به غرب ثابت کند فرد مناسبی برای مبارزه با تروریسم است.
در همین راستا، وی ائتلاف بزرگ عربی اسلامی برای مبارزه با تروریسم را راه انداخت؛ اما تاکنون این ائتلاف، تنها دو مانور نمایشی برگزار کرده و هیچ خروجی مؤثری نداشته است!
بن سلمان با مشاهده این موقعیت و بازخوانی تجربه پیشین در مورد مطرح کردن بحث فروش سهام آرامکو، تصمیم گرفته با طرح یک سری ابتکارات و اقدامات برجسته و جلب توجه جامعه داخلی حجاز و دربار آل سعود، موقعیت خود را چنان تثبیت کند که مانند بن نایف برکناری وی کاری مشکل و هزینه زا باشد. او با این اقدام، در گام نخست خود را به عنوان نماد دولتمردان جوان و توسعه گرا جا می زند؛ ثانیا وزن خود را در جامعه حجاز و دربار آل سعود به صورت جدی ارتقا می دهد؛ ثالثا نیروهای نزدیک به خود را در مناصب مختلف قدرت می گمارد تا عملا دولت را اداره کند.
بلافاصله بعد از بحث تشکیل ائتلاف، بن سلمان از ظرفیت برخی رسانه های مطرح بین المللی (به خصوص در زمینه اقتصاد سیاسی) مانند بلومبرگ و اکونومیست حداکثر استفاده را کرد تا بتواند خود را به عنوان یک فرد اسثنائی و سوپرمن در دربار آل سعود برای غربی ها نشان دهد.
مهم ترین اقدام بن سلمان در این زمینه، رونمایی از طرح «سعودی2030» بود که بازتاب گسترده ای در محافل رسانه ای و استراتژیک دنیا داشته است. این طرح بهانه ای شد تا اولا نیروهای پراکنده در شبکه قدرت سعودی، برای خودشیرینی و تبریک به محمد بن سلمان از هم سبقت بگیرند و به این ترتیب وی بتواند نیروهای هوادار و وفادار به خود را شناسایی کند؛ ثانیا تغییرات مد نظر خود را در شبکه قدرت اعمال کند.
طرح «سعودی 2030» جدی ترین تلاش بن سلمان برای تثبیت موقعیت خود در داخل جامعه آل سعود و جوانان از طرفی و داخل دربار آل سعود از طرف دیگر است.
برای ایجاد تغییر در شبکه قدرت، بن سلمان احتیاج به یک حرکت بزرگ و رعب انگیز داشت و دقیقا در همین راستا، روز گذشته دفتر پادشاه فرتوت آل سعود طی بیانیه ای از «تغییرات وسیع در ساختار قدرت» خبر داد که طی آن، 55 مقام عالیرتبه برکنار یا جابجا شدند که مهم ترین آن ها تغییر ساختار چند وزارتخانه و تغییر چند وزیر است.
شاهزاده مقرن بن عبدالعزیز، ولیعهد و جانشین ملک سلمان بود؛ اما در جریان کودتای سال گذشته برای همیشه خانه نشین شد.
بن سلمان از سرنوشت شاهزاده مقرن به شدت واهمه دارد و برای همین، می خواهد حاشیه امنیتی مطمئنی برای خود ایجاد کرده تا حتی در صورت مرگ پدر و دستیابی بن نایف به قدرت، موقعیت وی در مقام ولیعهد محفوظ بماند.
به این ترتیب به نظر می رسد ریشه کودتای دیروز سلمان را باید در این نکته جست و جو کرد: «تلاش بن سلمان برای چینش نیروهای وفادار به خود در تمام ارکان قدرت» این نکته زمانی بیش تر جلب توجه می کند که بیانیه مذکور از طرف شخص پادشاه بیان نشد؛ بلکه دفتر وی - که محمد بن سلمان آن را اداره می کند - بیانیه مذکور را خطاب به «هیأت عالی دربار» (مجموعه فرزندان ملک عبدالعزیز) و «هیأت وزیران» منتشر کرد.
در ادامه، مهم ترین تغییرات ایجاد شده در دربار را برمی شماریم:
- تغییر ساختار «وزارت نفت» و تبدیل آن به «وزارت امور انرژی و صنعت و معدن»
- برکناری وزیر نفت پیشین (علی النعیمی) و حایگزینی «خالد الفالح» که سال گذشته در جریان کودتای اول از آرامکو به دولت وارد شد تا وزیر بهداشت شود.
- تغییر ساختار «وزارت شئون اسلامی، اوقاف، دعوت و ارشاد» به «وزارت شئون اسلامی، دعوت و ارشاد» و انتقال بخش پرسرمایه «وقف» به دیوان پادشاهی!
- ادغام دو وزارتخانه کار و جامعه آل سعود و تشکیل «وزارت کار و امور اجتماعی»
- انحلال وزارتخانه «آب و برق» و ادغام آن ها در وزارتخانه های دیگر (عمدتا در وزارتخانه «امور انرژی و صنعت و معدن» که همان وزارت نفت سابق است.)
- تغییر وزارتخانه حج به «وزارت امور حج و عمره»
- تشکیل شورای عالی «رفاه عمومی» که رئیس آن از سوی پادشاه تعیین می شود و اختیاراتی در سطح وزارتخانه دارد.
- تعیین «توفیق الربیعه» به عنوان وزیر بهداشت
- تعیین «ماجد القصبی» به عنوان وزیر تجارت و توسعه زیربنایی
- تغییر ساختار «وزارت تجارت و صنعت» به «وزارت تجارت و توسعه زیربنایی» و انتقال بخش صنعت و معدن به وزارت تازه تأسیس «امور انرژی و صنعت و معدن» (وزارت نفت سابق)
- تغییر ساختار «وزارت کشاورزی» و تشکیل وزارت «امور آب، محیط زیست و کشاورزی»
علاوه بر موارد فوق، تغییرات مهم دیگری در ساختار قدرت آل سعود ایجاد شد که تشریح کامل آن ها در گزارش دیگری اعلام می شود.
کم تر از یک هفته قبل، جان کری در دیدار با بن سلمان تأکید کرد خط قرمز واشنگتن، حفظ بن نایف در مقام جانشینی پادشاه (ولیعهد) است.
دیدگاه تان را بنویسید