خبرگزاری فارس: قرار گرفتن نام نخستوزیر پاکستان و اعضای خانوادهاش، در میان نامهایی که توسط موسسه پانامایی، موسک فونسکا، منتشر شد،یک بار دیگر بحث فساد در میان دولتمردان پاکستانی را به رسانهها کشاند و سیاستمداران و سران احزاب، در این مورد به موضعگیری پرداختند.
برابر اسناد منتشر شده و اظهارات منتقدین آقای شریف، حدود300 میلیون دلار به صورت غیر شفاف در خارج از پاکستان سرمایهگذاری کرده و فرزندان وی متهم هستند که شرکتهایی را در اروپا تأسیس کرده و زمینهای گرانقیمتی در لندن خریداری کردهاند.
انتشار این اخبار ظرفیتی را به وجود آورد تا احزاب و شخصیتهای مخالف را علیه دولت نواز شریف بشوراند. عمرانخان رهبر حزب تحریک انصاف،طاهر القادری رهبر حزب تحریک عوامی،چودهری پرویز الهی رهبر حزب مسلم لیگ شاخه قائد اعظم،سراج الحق رهبر حزب جماعت اسلامی و برخی اعضای حزب مردم خواهان رسیدگی به این فساد مالی شده و در برخی موارد خواهان برکناری نواز شریف شدند.
زرداری،عمرانخان،چودهری نثار علی خان وزیر کشور، نوازشریف و عدهای دیگر،سر از لندن درآوردند و گر چه هیچ یک اذعان به ملاقات یکدیگر نداشتند اما محافل سیاسی و خبری از انجام ملاقاتهای محرمانه و تلاش برای رسیدن به توافقی پیرامون نحوه مدیریت این تنش سیاسی، خبر داده و معتقدند که رهبران سیاسی به ویژه زرداری که نام وی نیز در اسناد فساد مالی است انگیزه درگیری جدی با نواز شریف بر سر این پرونده را ندارند. رهبران سیاسی ترجیح میدهند که این قضیه به نحوی مسالمتآمیز و با معاملهای سودآور برای طرفین به پایان برسد.
ریشه فسادهای مالی در پاکستان چیست؟
ساختار قدرت در پاکستان ساختاری حزبی است. از زمان تشکیل پاکستان،غیر از زمانهایی که ارتش حاکمیت سیاسی را در دست داشته، دو حزب مسلم لیگ شاخه نواز شریف و حزب مردم بر سر قدرت بودهاند. این وضعیت هنوز هم به قوت خود باقی است. با وجود قدرت گرفتن احزابی نظیر حزب تحریک انصاف،بعید به نظر میرسد که این احزاب بتوانند جای دو حزب سنتی پاکستان را بگیرند.
دو حزب سنتی پاکستان مانند بیشتر احزاب سیاسی این کشور دارای ساختاری خانواده محور بوده و قدرت در انحصار یک خانواده خاص است.
زرداری که به نیابت از فرزندش بلاول قدرت حزب مردم را در دست دارد ئ نواز شریف رهبر حزب مسلم لیگ شاخه نواز شریف(حزب حاکم) دو نفر از چهار ثروتمند بزرگ پاکستان هستند. ثروت زرداری در دوره ریاست جمهوری 8/1 میلیارد دلار اعلام شد و وی هشتمین رئیسجمهور ثروتمند دنیا بود. ثروت نواز شریف چند سال قبل 4/1 میلیارد اعلام شد که بدیهی است در سالهای گذشته افزایش یافته است.
در پاکستان افرادی ثروت را در اختیار داشته و دارند که پروندههای فساد آنها مشهود بوده و سالها در زندان بودهاند. زرداری در دوران حاکمیت بینظیر بوتو همسر فقیدش به علت دریافت پورسانت از معاملات دولتی به مرد ده درصدی معروف شده بود و به علت فساد مالی چند سال را در زندان سپری کرد. نواز شریف نیز دارای پرونده فساد مالی بود که در ابتدای به قدرت رسیدنش یک بار دیگر مطرح شد اما قاضی پرونده وی را تبرئه کرد. هر چند مخالفان نواز شریف رأی دادگاه برای تبرئه شدن وی را یک رأی سیاسی دانستند اما به هر حال وی توانست خود را بیگناه جلوه دهد.
در پاکستان بیشتر منصبها بدون پرداخت رشوه به دست نمیآید. نمایندگان مجالس ملی و ایالتی که با رأی خود سناتورهای مجلس سنا را انتخاب میکنند،رأی خود را به فروش میگذارند. احزاب برای کاندیدا کردن نامزدها برای رقابت انتخاباتی از آنها پول دریافت میکنند و منافع اقتصادی در انتخابات شهرداریها و سایر موارد منشاء درگیریهای فراوان و بده بستان بین احزاب سیاسی است.
ارتش و نظام اطلاعاتی و امنیتی پاکستان قصد ریشهکن کردن فساد مالی را ندارند و بیشتر به فکر بهره بردن از نقاط ضعف احزاب و شخصیتهای سیاسی هستند. نظامیان با استفاده از این شیوه هر زمان بخواهند فردی را از قدرت به زیر میکشند یا از وی امتیازگیری مینمایند.
دریادار فصیح بخاری درباره فساد مالی در پاکستان میگوید: روزانه 10 الی 12 میلیارد به علت فساد مالی به هدر میرود. وی معتقد است مبارزه با فساد مالی در پاکستان از خود فساد مالی خطرناکتر است زیرا احزاب سیاسی این کشور یکدیگر را به فساد مالی متهم میکنند و حزبی که قدرت بیشتری داشته باشد در این مبارزه پیروز میشود اما این موضوع هیچ تأثیری روی ریشهکن شدن فساد مالی ندارد.
بخاری معتقد است فساد مالی در بین افسران ارتش نیز دیده میشود اما آنها کمتر از سیاستمداران به این کار مبادرت میورزند. دریادار فصیح بخاری بر این باور است که چون نیروهای ارتش از مزایا و منابع مالی خوبی برخوردار هستند و تأمین مالی آنها برای یک مدت کوتاه نیست بنابراین کمتر به فساد مالی آلوده میشوند.
در پاکستان ضرب المثل معروفی است که (پولدارها سیاستمدار و سیاستمداران پولدار میشوند) در دوره ژنرال ضیا الحق نیز یک ضرب المثل به این مضمون از دهان پاکستانیها شنیده میشد که (پول داشته باش،ضیا الحق را بکش) در پاکستان برخورد با زندانی به تناسب ثروت وی تغییر میکند. مردم فقیر در چنان وضعیتی به سر میبرند که احساس میشود آنها هیچ اعتراضی به وضعیت خود ندارند.
آمار نشان میدهد بیشترین فساد مالی و رشوهگیری در پاکستان مربوط به اداره پلیس است. پاکستان چهل و هشتمین کشور از نظر فساد مالی است.
با پرونده فساد اخیر چه اتفاقی در پاکستان میافتد
در کشوری که ادارات دولتی آن بیشتر کارها را بدون پرداخت رشوه انجام نمیدهند و فساد سازمان یافته بر بخشهای زیادی از ساختار دولتی تأثیر گذاشته، تصور نمیشود که شنیدن خبر فساد مالی نخست وزیر انقلاب به راه بیندازد. گذشته از آن سایر احزاب سیاسی نیز به فساد مالی متهم هستند و دویست تن از رجال سیاسی و اقتصادی متهم به فساد مالی هستند. در شرایط فعلی شاید عاقلانهترین کار از دیدگاه احزاب سیاسی معاملهگری در این زمینه و مجال ندادن به ارتش است.
فرمانده ارتش پاکستان پیگیر موضوع فساد مالی است و اعلام کرده تا زمانی که این موضوع حل نشود ثبات و امنیت ایجاد نخواهد شد.
احزاب پاکستانی به خوبی میدانند که بهترین وضعیت برای آنها و بدترین وضعیت برای نواز شریف حزب مسلم لیگ شاخه نواز شریف قدرت را واگذار نخواهد کرد و در نهایت نواز شریف جای خود را به یکی از بستگانش خواهد داد. درست است که این امر،حداقل برای یک دوره زمانی، از قدرت حزب مسلم لیگ شاخه نواز شریف میکاهد اما احزاب مخالف را به هدف خود که گرفتن قدرت از حزب مسلم لیگ شاخه نواز شریف است، نخواهد رساند.
برخی از احزاب نزدیک به ارتش یا تحت حمایت نظامیان مانند حزب تحریک انصاف،مسلم لیگ شاخه قائد اعظم،تحریک عوامی و جماعت اسلامی شاید خواهان سرنگونی حزب مسلم لیگ شاخه نواز شریف باشند اما بعضی از این احزاب نظیر حزب جماعت اسلامی بسیار محتاط عمل میکنند. لیاقت بلوچ از اعضای حزب جماعت اسلامی در این زمینه گفت:(گرچه اسناد پاناما یک مسئله جدی برای پاکستان است اما هر واکنشی از سوی احزاب و یا دولت پاکستان باید مطابق مقررات و قوانین کشور و در چهارچوب دموکراسی باشد) درخواست لیاقت بلوچ از نوازشریف برای حل این موضوع، نشانهای از تفاوت برخورد حزب جماعت اسلامی با حزب حاکم است زیرا حزب مسلم لیگ شاخه نوازشریف همیشه یک حزب نزدیک به احزاب مذهبی بوده است.
شاید عمرانخان سرسختترین مخالف نواز شریف به نظر بیاید اما درباره وی نیز این گمانهزنی وجود دارد که اگر نواز شریف اتهام عمرانخان درباره کمک گرفتن از لابی هند و اسرائیل را مطرح نکند او نیز درباره فساد مالی نخست وزیر سکوت خواهد کرد.
دو حزب متحده قومی مومنت و حزب مردم که مانند حزب حاکم تحت فشار ارتش هستند ترجیح میدهند کاری نکنند که نظامیان قدرت بیشتری پیدا کنند و از این طریق به احزاب سیاسی فشار بیاورند که همین موضوع سبب شده که احتمال معامله پنهانی بین حزب مردم و حزب مسلم لیگ شاخه نواز شریف افزایش پیدا کند.
مدیران سازمان تحقیقات فدرال و سازمان حسابرسی همچنین قضات دادگاه که باید به پروندههای فساد مالی رسیدگی کنند از ترس اینکه شغل خود را از دست بدهند به صورت جدی این موضوع را پیگیری نمیکنند. به طور معمول اعضای دولت مرتکب فساد مالی میشوند اما چون قدرت سیاسی زیادی دارند کسی جرأت ندارد آنها را محاکمه کند.
نکته دیگر عدم توجه رسانهها و سیاستمداران خارجی به این مسئله است. رسانههای غربی خیلی کم به این موضوع پرداختند و آمریکاییها ماندن و نماندن نوازشریف را مربوط به مردم پاکستان دانستند که نشان میدهد علاقهای برای ورود به این موضوع ندارند.
در شرایطی که هنوز جنجالهای رسانههای داخلی پاکستان و درگیری احزاب بر سر فساد مالی خاندان شریف به پایان نرسیده باید اینگونه قضاوت کرد که این موضوع آنقدر که برای سیاستمداران و ابزارهای تبلیغاتی آنها مهم بوده برای مردم پاکستان اهمیت نداشته است. مردمیکه سالها فساد حاکمان را از نزدیک مشاهده میکنند از شنیدن اخبار فساد مالی نخستوزیر چندان تعجب نکردند و امیدی به تغییر این وضعیت ندارند شاید به همین دلیل بود که عمرانخان در سخنرانی خود اظهار داشت: (نجات کشور وظیفه همه ملت است و مردم باید خودشان از دموکراسی و ثروت خود محافظت کنند.)وی با اشاره به افشاگری پاناما لیکس افزود:(این افشاگری نشان میدهد خدا خودش وارد عمل شده و مردم ایسلند به خیابانها آمدند اما مردم پاکستان سکوت کردهاند به همین دلیل است که کشور به سوی نابودی پیش میرود.)
کلام آخر
در پاکستان حزب حاکم تلاش میکند بعد از به قدرت رسیدن در این دوره کوتاه مدت تا جایی که میتواند به ثروت خود بیفزاید بنابراین ناگزیر است که خود را آلوده فساد مالی کند.
چه نواز شریف بدون واگذاری قدرت از این بحران نجات پیدا کند و یا قدرت را به یکی از بستگانش واگذار نماید، نه مشکل فساد مالی در پاکستان حل میشود و نه ریشههای این فساد خشکانده خواهد شد اما این پرونده یک برنده قطعی دارد که ارتش است. نظامیان این روزها محبوبیت زیادی بین مردم پیدا کردهاند و میتوانند با بهرهگیری از این جنجال بر قدرت خود و توان امتیازگیری از حاکمان سیاسی بیافزایند.
دیدگاه تان را بنویسید