خبرگزاری فارس: دیدار هفته گذشته ملک سلمان پادشاه عربستان سعودی از مصر به انعقاد 22 توافق از جمله یک قرارداد نفتی 22 میلیارد دلاری برای سروسامان دادن به اقتصاد از هم گسیخته منجر شد.
اما مهمترین تحولی که در این دیدار روی داد، اقدام مصر در واگذاری دو جزیره راهبردی «تیران» و «صنافیر» در دریای سرخ به عربستان بود. این اقدام بر روایت رهبران مصر مبنی بر اینکه این کشور به عنوان یک قدرت منطقهای بزرگ باقی مانده است، خط بطلان کشید. در واقع مصر حتی نمی تواند از پس چالشهای داخلی خود برآید که ناشی از جمعیتی در حال رشدی است که به یارانههایی متکی است که کفاف هزینههای جاری مصریان را نمیدهد. حال سوال این است که چگونه مصر به نقطهای رسیده که باید خاکش را به حراج بگذارد؟
هنگامی که محمد علی پاشا والی مصر در سال 1807 نیروهای بریتانیایی را شکست داد، مصر نخستین کشور عربی تبدیل شد که به استقلال دست یافت اما اسماعیل نوه محمد علی پاشا پس از به قدرت رسیدن، به دلیل ناکارآمدی و سوءتدبیر استقلال مصر را دچار فروپاشی کرد و باعث وابستگی این کشور عربی به کمکهای خارجی شد که تا به امروز ادامه دارد.
نخست اسماعیل مجبور شد سهام مصر در کانال سوئز را در سال 1875 به منظور جبران کسری بودجه به فروش برساند. هنگامی که مشخص شد که کسری بودجه فراتر از حدی است که فروش سهام کانال سوئز باعث حل شدن مشکلات مالی مصر شود، حامیان مالی اروپایی کمیتهای را برای حلوفصل مشکلات مالی مصر تشکیل دادند. تا سال 1877 بیش از 60 درصد درآمد مصر صرف رفع این دیون شد. بریتانیا در سال 1882 به منظور حفاظت از سرمایهگذاری خود کنترل مصر را در اختیار گرفت.
وابستگی مصر به بریتانیا تا سال 1952 که جمال عبدالناصر در مصر به قدرت رسید ادامه یافت. وی از حمایت بلشویکهای شوروی برخوردار شد که سلاحهای پیشرفتهای را در ازای تفاهمنامههای ویژهای در اختیار مصر قرار دادند. نیروی دریایی بلشویکها تا زمانیکه ناصر در سال 1970 از دنیا رفت، بندر اسکندریه را به یک جمهوری بلشویکی مجازی تبدیل کرده بودند به گونهای که زبان روسی به عنوان زبان دوم در محاورهها مورد استفاده قرار میگرفت.
این در حالی بود که ناصر سیاستهای اقتصادی پوپولیستی پرهزینهای را در پیش گرفته بود. وی با پیشنهاد پستی دولتی به هر فارغالتحصیل کالج، باعث گسترش دیوانسالاری شد؛ امروزه 24 درصد نیروهای کاری در استخدام دولت هستند. ناصر یارانههایی را برای کالایی از نان تا نفت در نظر گرفت که این یارانهها در سال 2014-2013، 8.1 درصد تولید ناخالص داخلی مصر را به خود اختصاص داده بودند. در سالهای 2015-2014، 81 درصد بودجه برای رفع دیون دولت، یارانهها، حقوقها، افزایش تحصیلات و دیگر سرمایهگذاریهای ضروری برای رشد طولانی مدت هزینه شد.
همه این مسائل باعث وابستگی هرچه بیشتر مصر به کمکهای خارجی شد و در واقع به رغم نزدیکی ناصر به شوروی بلشویکی، مصر بزرگترین دریافت کننده کمکهای خارجی آمریکا تا زمانی بود که جنگی فاجعهبار با رژیم صهیونیستی در سال 1967 باعث سردی روابط با آمریکا شد و تبعات جنگ باعث شد که ناصر که علیه امپریالیسم و وابستگی اقتصادی قدعلم کرده بود، به ناچار کشورش وارد وابستگی به خارجیان شد.
انور سادات جانشین ناصر برای احیای مصر از طریق آزادسازی اقتصادی و ایجاد صلح با رژیم صهیونیستی و به کنار گذاشتن اتحادش با شوروی در راستای جلب نظر آمریکا و اروپای غربی تلاش کرد. سادات در ازای این خوشخدمتی، پاداشی شامل کمک خارجی بیش از 2 میلیارد دلار در سال دریافت کرد. با این حال با توجه به رشد فزاینده جمعیت مصر که به نرخ سالانه 2.2 درصد رسیده بود، این رغم نیز کفاف هزینهها را نمی داد.
امروزه مصر در عین حال به کمکهای ارسالی از سوی اروپا و کشورهای حوزه خلیج فارس وابسته است که از طریق «صندوق عربی برای توسعه اقتصادی و اجتماعی»، «صندوق ابوظبی برای توسعه» و «صندوق توسعه عربستان سعودی»، در اختیار قاهره قرار می گیرد. «صندوق کویت برای توسعه اقتصادی اعراب» 2.5 میلیارد دلار را در اختیار مصر قرار داده که بیش از 50 درصد آن بلاعوض بوده و مصر را به بزرگترین دریافت کننده کمک تبدیل کرده است. این کمکها با تامین سرمایه برای پروژههای زیربنایی و رفع کسری بودجه، اقتصاد مصر را سرپا نگاه داشته است. بخشودگی وامها هم که گهگاه روی می دهد، به این امر کمک می کند.
این در حالی است که مردم مصر بندرت درباره اوضاع نابسامان اقتصادی و مالی کشور خود می شوند و در واقع دولت با کنترل مطبوعات درباره ساخت پلهای جدید، افزایش تولید صنعتی و غیره فرافکنی میکند حال آنکه نقش مصر در امور منطقه نظیر مذاکرات سازش بین اسراییل و فلسطین و حفظ یکپارچی دولتهای لبنان بزرگنمایی می کند.
چنین اقدامات تبلیغاتی با هدف حفظ این روایت صورت می گیرد که مصر جایگاهی منحصر به فرد و قدرتمند در خاورمیانه را در اختیار دارد و برخلاف اکثر کشورهای عربی، مصر حسی از هویت ملی را در اختیار دارد که در امپراطوری فراعنه و دوران کهن آن ریشه دارد و در واقع یکدستی جمعیتی آن-که 90 درصد آن را سنیها تشکیل می دهند-باعث شده که از مناقشات فرقهای نظیر آنچه که در عراق و سوریه با تلاش قدرتهای بیرونی در جریان است، جلوگیری شود.
با این حال، روایت سلطه منطقهای مصر که از سوی رهبران مصر به کار گرفته می شود، از واقعیت به دور است و بیشتر جنبه تبلیغاتی و ابزاری به خود گرفته است. 750 هزار مصری که هر ساله از دانشگاهها فارغالتحصیل میشوند، خواهان شغل و نه وعدههای توخالی مبتنی بر شکوه و عظمت گذشته مصر هستند. نیروی کار بدون تجربه در صنعت توریسم باعث دلزدگی گردشگران خارجی برای سفر به مصر شدهاند و کارگران کارخانهها خواهان سطوحی از تولید هستند که قدرت خرید مصرفکنندکان بیکار قادر به پرداخت آن نیست.
عبدالفتاح السیسی رییس جمهور نظامی مصر به جای توجه به این واقعیات، مجبور به واگذاری خاک خود به عربستان سعودی برای حفظ دریافت کمکهایی شده که برای سرپانگاه داشتن این کشور ضروری است و با این اقدام خود را مضحکه خاص و عام کرده است.
در بازی با حاصل جمع صفر که در سیاست خاورمیانه درجریان است، باخت یک طرف به منزله برد طرف دیگر است و در باره اوضاع کنونی باید گفت که عربستان با این اقدام، طرحهای توسعه طلبانهای را در پیش گرفته و سابقه نشان داده، ریاض تصمیماتی اتخاذ می کند که نتایج مطلوبی برای منطقه و کشورهای آن به دنبال نداشته و نخواهد داشت.
السیسی با حراج خاک خود، میراث خطرناکی را به جای گذاشته که به نظر می رسد سعودیها را برای دیگر اقدامات مشابه وسوسه کند. امروزه نه تنها دیگر از آن مصر مقتدر و قدرتمند خبری نیست بلکه رهبران آن، خاک خود را به کشوری واگذار کرده است که اقداماتش تا به حال جز بدبختی، جنگ و آوارگی برای خاورمیانه به دنبال نداشته است؛ آنچه که در سوریه، یمن، عراق، بحرین و دیگر کشورها شاهدیم، نسخه ای است که ریاض برای آینده خاورمیانه پیچیده است.
دیدگاه تان را بنویسید