فرادید: سیف الدین مصطفی رباینده هواپیماست. این نام مارینا را به سی سال پیش بازمی گرداند. خاطرات تلخش را زنده می کند؛ خاطراتی که مارینا فکر می کرد برای همیشه شرشان را از سرش کم کرده اند، ولی اینگونه نبود، شبح یک زندگی شکست خورده هنوز به دنبال او بود.
مارینا پاراشکو چگونه وارد ماجرا شد؟ سیف الدین یک نامه داشت، او می خواست نامه را به همسر سابقش برساند. یروی پلیس به دو دسته تقسیم شدند؛ گروهی در جستجوی مارینا و گروهی به دنبال کشف هویت او، تا به این پرسش پاسخ دهند که مارینا پاراشکو کیست؟ ماجرا چه بود؟ پلیس متوجه شد که مارینا همسر سابق سیف الدین مصطفی است، حاصل ازدواج آنها چهار فرزند است، مارینا به پلیس گفت که از دیدن همسر سابقش اکراه دارد و گفت: من از این همه جنجال و سروصدا خجالت می کشم نمیخواهم او را ببینم. نامه ای که عاشقانه نبود وقتی مارینا نامه ی پنج صفحه ای را که به زبان عربی نوشته شده است، دریافت کرد، متوجه شد که نامه هیچ ربطی به او ندارد و رباینده فقط از سیاست حرف زده است. سیف الدین مصطفی سی سال پیش عاشق مارینا میشود. مارینا در مغازه ای روبه روی آپارتمان او کار می کرده است. سیف الدین هر روز او را از پشت پنجره می بیند، عاشقش می شود و از او تقاضای ازدواج می کند. آنها در اوروکلینی با هم ازدواج می کنند، چهار فرزند به دنیا می آورند؛ صوفیا، مایکل و دو دختر دوقلو به نام های حریة و سونيا. اما بدبختی از جایی آغاز شد که سیف الدین به کارهای مجرمانه و
خلاف قانون روی آورد. او به زندان افتاد و مارینا و چهار فرزندش راهی قبرس شدند. مارینا در این مدت سه بار به ملاقات سیف الدین در زندان رفت و در نهایت تصمیم به جدایی گرفت و با مرد دیگری ازدواج کرد. سیف الدین پدر بی رحمی بود همسایگان می گویند سیف الدین مصطفی وقتی از زندان آزاد شد، سراغی از همسر و فرزندانش نگرفت. حتی وقتی صوفیا دخترش حدود ده سال پیش بر اثر حادثه ای فوت کرد، در مراسم تدفین او حاضر نشد. و در حال حاضر هواپیماربایی، آخرین برگ از زندگی سیف الدین و ماریناست که آنها را در مقابل هم قرار داده است؛ مقابله ای که دنیا را هفت ساعت به خود مشغول کرد.
دیدگاه تان را بنویسید