سرویس سیاسی فردا؛ همشهری جوان نوشت : تحولات سوريه به سبب حضور تکفيريها و حمايت حاميان آنها از جهان عرب و غرب روزبه روز ابعاد جديدتري به خود ميگيرد. در ماههاي اخير به واسطه حضور حزبالله و تجديد قواي ارتش سوريه و حمايت هوايي روسيه شاهد پيروزيهاي مهمي در برابر داعشيها بوديم که منجر به آزادسازي سرزمينهايي از دست تروريستهاي تکفيري شد که بيش از دو سال در اختيار آنها بود. در گفتوگويي که با سيدعماد موسوي، کارشناس مسائل غربآسيا داشتيم به بررسي تحولات اخير در سوريه و خطر تکفيريها پرداختهايم. با توجه به طرح آتشبس فراگير، آخرين تحولات سوريه و مقاومت در چه وضعيتي قرار دارد؟ حدود پنج روز است که طرح آتشبس پيشنهادي دولت سوريه با عنوان طرح آتشبس فراگير در سوريه مورد موافقت روسيه و آمريکا و بهطور کلي شوراي سازمان ملل متحد قرار گرفته، اين طرح بهطور مشخص آتشبس گروههاي ارتش آزاد و جبهه اسلامي سوريه را شامل ميشود و گروههاي زيرمجموعه مثل القاعده، جبههالنصره، حزب اسلامي ترکستان شرقي، احرارالشام، تروريستهاي تکفيري چچني و گروه داعش را شامل نميشود. اين طرح پنج روز است که اجرا ميشود. جبههها شرايط آرامي را سپري
ميکنند. البته تحرکاتي بوده چون هم القاعده و هم داعش بعد از مطرح شدن طرح آتشبس مخالفت کردند و در جبهههاي مختلف هم تلاش کردند با حملات پراکنده آرامش جبههها را از بين ببرند. با فشاري که روسيه به عربستان و بهخصوص ترکيه آورد، آنها را تا حدي کنترل کرد. اما درگيريها بهصورت پراکنده و موضعي در استان حمص، لاذقيه و ادلب هنوز وجود دارد. آيا پيروزيها در سوريه بهنفع جبهه مقاومت پيش ميرود؟ بعد از ورود مستشاري ايران و حضور نيروي هوايي روسيه، بيش از دو هزار هدف شناسايي شد و روسها آنها را مورد حمله قرار دادند. عمليات محرم و عمليات انتقام سخت در شرق، جنوب و شمال حلب انجام شد که بسياري از مناطق حساس و سرپلهاي حساس که در حاشيه شرقي اتوبان حلب به دمشق بود بهدست دولت سوريه افتاد و آخرين عمليات همين شکستن محاصره نبل و الزهراء در شمال حلب بود که با موفقيت انجام شد. انشاءالله با آمدن فصل بهار هم عملياتهاي تکميلي در حاشيه شمالي حلب، حاشيه جنوب حلب و استان ادلب آغاز خواهد شد. امکان دارد عربستان با توجه به فشاري که روي لبنان آوردهاند جبهه تازهاي باز کند؟ عربستان براي نبرد با گروه داعش ميخواهد نيرو ببرد و بهصورت
ظاهري هم که شده حملات زميني و هوايي هم به مواضع داعش خواهد داشت و يکسري بحثهاي جانبي نيز مثل ايجاد نوار منطقه امن عمليات نظامي ممنوع در نوار شمالي مرز سوريه با ترکيه را مدنظر دارند که از استان ادلب شروع ميشود. اگر منطقه پرواز ممنوع در جنوب سوريه به اجرا گذاشته شود چه تبعاتي خواهد داشت؟ حدود چهار سال است که ميخواهند منطقه پرواز ممنوع را اجرا کنند. اما ارزيابي من اين است که به لحاظ ميداني و به لحاظ نظامي امکان ندارد. بهخصوص که روسها خيلي محکم پاي اين قضيه ايستاده و ايران نيز هشدارهاي لازم را به ترکيه داده است. اما ترس آنها از گسترش تلفات است، مشابه چيزي که عربستان در يمن به آن دچار شده است. در بعد نظامي دست برتر با جبهه مقاومت است اما در بعد رسانهاي داراي ضعف هستند، بهنظر شما دلايل آن چيست؟ در بين کل فعالان رسانهاي و جريان حزبالله و جريان معتقد به مقاومت، چه در داخل ايران و چه در خارج از ايران، حس برتري جبهه مقاومت وجود دارد. اين حسي درست و منطقي است. از روزهاي آغازين جنگ سوريه، هزاران دفاتر همکاري رسانهاي مجهز به ابزار ارسال ماهوارهاي اعم از سختافزار و نرمافزار براي پوشش رسانهاي در
شهرهاي بزرگ سوريه و روستاهاي کوچک راهاندازي شد. اينها بهطور مشخص بخشي از اتاق عمليات مشترکي است که در شمال و جنوب سوريه و در شمال ترکيه و در جنوب اردن با مشارکت افسران آمريکايي، اسرائيلي، عربستاني، قطري و چند کشور ديگر تاسيس شده بود. بخشي از اينها وظيفه هدايت جريانسازي عليه محور مقاومت و دولت سوريه را برعهده داشتند. گروه تکفيري تروريستي داعش با استفاده از همين ابزار رسانه و همين ابزار جنگرواني، خودش را بزرگ و قوي جلوه داد، درحاليکه داعش بهرغم تمام قوتي که دارد در عرصه نبرد قوي نيست. در اين گروه بعضا افرادي کارکشته از بعثيهاي سابق و بعضا افرادي که در جنگهاي افغانستان، الجزاير و جاهاي ديگر شرکت داشتهاند وجود دارند و داراي تجارب نظامي هستند ولي آنطور که سعي ميکنند خودشان را برتر مطلق و با دست گشوده در عرصه نبرد ميداني نشان بدهند، نيستند. نکته بعدي راجعبه استعداد محور مقاومت در اين عرصه است، متاسفانه يکي از انتقادات درستي که واقعا وجود دارد بحث عدم اهتمام به ايجاد شبکههاي فراگير از رسانههاي مختلف، اعم از نوشتاري، شنيداري و تصويري و فضاي مجازي نسبت به تحولات منطقه است. در اين دو سه سال اخير
اهتمام ويژهاي در جهت تبيين اين فضا براي جريانسازي و استفاده از اين ابزار عليه دشمن و براي اقناي افکار عمومي در داخل انجام نشده است. اين کار و علتش واقعا براي بنده هم مجهول است. ما حدود چهار کانال تلگرامي داريم که هرکدام حدود 150 تا 160 هزارتا فالوور دارد. افکار عمومي تشنه دريافت اطلاعات ناب متناسب با فرهنگ سياسي و جبههاي محور مقاومت است اما متاسفانه کاري نشده، تا همين حد هم اگر بچهها کار نميکردند اصلا مردم و خوديها در جريان چيزي قرار نميگرفتند و دچار سردرگمي ميشدند که چي؟ کجا؟ شهداي مدافعان حرم چرا در حلب؟ در اين مورد از طرف مسئولان خودي آنقدري که بايسته است حس نياز وجود ندارد. آيا بهغير از کشورهاي لبنان، ايران، افغانستان و عراق، افرادي از کشورهاي ديگر هم در جبهه مقاومت حضور دارند؟ نه. بيشتر تمرکز روي همين چند کشوري است که مشهور و معروف هستند. مثل بچههاي پاکستان و افغانستان که يادم هست با يک گروهان 70 ـ80 نفره شروع کردند. اوايل به منطقه سيده زينب رفتيم که بعضا بچههايي بودند که متولد و بزرگشده منطقه سيده زينب دمشق بودند. اينها و ابوحامد کار را شروع کردند تا شهيد توسلي از ايران آمد و
اينها را جمع کرد و آموزش و سازمان رزمي درست کردند. مجاهدين عراقي هستههاي مقاومت را در اطراف حرم شروع کردند که بعد از يکي دو ماه ايران تصميم گرفت که تمامعيار به جنگ ورود کند و تشکيلات متعددي راه افتاد. آينده بحران سوريه را چطور ميبينيد؟ بنده برخلاف بسياري از دوستاني که ديپلمات هستند و معتقدند سوريه راهحل سياسي دارد، راهحل سياسي را در سوريه نه منطقي ميدانم و نه قبول دارم. دلايل مختلفي دارد، يکي اينکه طرفهاي درگير در بحران سوريه هرکدام براي خود منافع مختلفي متصور هستند. ترکيه منافع خودش را دارد و اين منافع حداقلي و حداکثري است. بهطور مثال، سقوط نظام سوريه با نابودي ارتش، نابودي علويان و شيعيان، سرکوب مسيحيان و تشکيل يک دولت سني در زير سلطه امپراتوري عثماني به سبک جديد اردوغان همراه خواهد شد. سناتور جان مک کين به صراحت گفت بعد از اينکه روسيه حمله کرد، ضربات بسيار سنگيني به آنها وارد کرد. در يک جلسه فرعي و محرمانه در سناي آمريکا که بعدا در رسانههاي ايران بازتاب داده شد، گفت اين گروهها داراييهاي آمريکا و کشورهاي همپيمان آمريکا هستند و از اوباما انتقاد کرد که شما نبايد اجازه بدهيد روسها و
ايرانيها و دولت سوريه اينها را از بين ببرند. سالها براي اينها هزينه شده و آموزش ديدهاند. عربستان هم بهدنبال منافع خاص خودش است و قطر هم به شکلي ديگر. هدف کلي اين است که سوريه نابود شود و نتواند بهعنوان عمود خيمه مقاومت ايفاي نقش بکند و براي آمريکا امنيت اسرائيل هدف اول و آخر است. بحران در سوريه راهحل سياسي ندارد چون طرفهاي مختلف منافعي براي خودشان متصورند که حاضر نيستند در روند راهحل سياسي مشارکت کنند. شروع همين بحث، آتشبسي است که انجام شده و ترکيه رسما اعلام کرد آن را قبول ندارد و با فشارهايي که وارد شد سکوت کرد و همراهي نکرد. داعش، مستقيما از ترکيه بهصورت روزانه، سلاح و مهمات، مواد منفجره و دلار دريافت ميکند وگرنه امکان حيات ندارد. بالاخره هر روزه هزاران تن سلاح از مرزها رد ميشود، از پنج قاره جهان برايشان تروريست اعزام ميشود. اين تروريستها در شهرهاي جنوبي ترکيه توسط کماندوهاي بازنشسته آمريکايي آموزش ميبينند و به سوريه اعزام ميشوند. مشکل اصلي طرح گفتوگوهاي سياسي در سوريه اين است که ارتش و دولت سوريه در سازمان ملل ثبت شده هستند؛ يعني در مراجع بينالمللي آنها را به رسميت قانوني
ميشناسند. دولت سوريه هم نشان داده که بسيار مسئوليتپذير است و اگر جايي نياز به اعمال فشار هم باشد، ايران و روسيه هستند که براي رفتن پاي ميز مذاکره اعمال فشار ميکنند، اما اين 50 درصد قضيه است. پرونده سوريه، قطعا و قطعا راهحل نظامي دارد، اولويت اول ما نيز در سوريه مبارزه با گروههاي تکفيري تروريستي است. با توجه به صحبتهاي شما بهنظر ميرسد حتي اگر کشورهاي قطر، ترکيه و عربستان و کشورهاي غرب خواسته باشند در سوريه عقب نشيني کنند، نيروهاي داعشي اين عقب نشيني را نخواهند پذيرفت؟ خير. عربستان، ترکيه، قطر و اردن چنين کاري نخواهند کرد، برفرض اگر هم بخواهند انجام دهند، امکان اعمال نظر صددرصد وجود ندارد. اين گروهها شبهخودمختار هستند. اين گروهها خودشان تصميم ميگيرند و انجام ميدهند. آمريکا و اسرائيل براي هيچ هدفي مجاني سرمايهگذاري نميکنند. آنها در راستاي سه طرح کوتاهمدت، ميانمدت و بلندمدت برنامهريزي ميکنند. بهعنوان مثال در افغانستان، روسها که اخراج شدند، حکومت طالبان کل افغانستان را گرفت. يا بعد از ساقط کردن صدام توسط آمريکا سنيها ساقط شدند و ـ به قول شيمون پرزـ غول شيعه از بطري خارج شد. براي
کنترل اينها القاعده بهطورکلي به عراق منتقل شد. در عراق از سال 2003 تا الان همين گروههايي که آمريکا حمايت ميکند کاري کردهاند که عراق روي آرامش نبيند. در بغداد امنيت را کاملا از بين بردند. بمبهاي بسياري در آنجا منفجر کردند. همه اين ناامنيها ناشي از حضور انحصارطلبانه 10 ساله آمريکاييها در عراق بود و وقتي ديدند جاي ماندن نيست خارج شده و بلافاصله با راهاندازي داعش بهجان عراق و سوريه افتادند. نتيجه اينکه هدف کلي تجزيه منطقه و نابودي سوريه، عراق و قطعا ايران است. کارشناسان گفتهاند نسخهاي که براي سوريه پيچيده شده نسخه مخصوص ايران است. بسيار نسخه خونبارتري براي ايران داشتند، دارند و خواهند داشت. يکي از مواردي که به شعلهور شدن آتش جنگ در سوريه کمک کرد بحث تفرقه بين اقوام بود، همان شايعاتي که در روزهاي اول از طريق رسانه براي جنگرواني پخش کردند. در هر صورت راه حل پرونده سوريه چيست؟ پرونده سوريه، قطعا و قطعا راه حل نظامي دارد، چيزي که دکتر بشار اسد گفتند و چيزي که برادران ما در سپاه گفتند کاملا درست است. اولويت اول ما نيز در سوريه بايد مبارزه با گروههاي تکفيري تروريستي باشد. عمليات بايد گسترش پيدا
کند و همينطور گروههاي سازمان ملل نيز ميبايست گسترش يابد
دیدگاه تان را بنویسید