زمزمه‌های غربی تجزیه روسیه به ۴۱ کشور

کد خبر: 1216772

در غرب این برآورد فزاینده وجود دارد که ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه رهبری تضعیف شده است و در کشاکش جنگ اوکراین، فرصتی تاریخی برای تجزیه روسیه پدید آورده، فرصتی که غرب در ابتدای دهه ۱۹۹۰ از آن به قدر کافی استفاده نکرد، ولی حالا این امکان، با تجزیه روسیه به ۴۱ کشور وجود دارد.

زمزمه‌های غربی تجزیه روسیه به ۴۱ کشور

این استدلال که غرب از طریق جنگ اوکراین به دنبال فروپاشی روسیه است، طی ۱۴ ماه گذشته اغلب از طرف رهبران روس مطرح می‌شد. «دیمیتری مدودوف» معاون رئیس شورای امنیت روسیه شهریورماه ۱۴۰۱ گفته بود برخی در غرب قصد دارند «از درگیری نظامی در اوکراین به منظور کشیدن کشور ما به فروپاشی بهره‌برداری کنند و هر کاری انجام می‌دهند تا نهاد‌های کشور روسیه را فلج کرده و کنترل مؤثر بر کشور را از بین ببرند، همانطور که در سال ۱۹۹۱ نیز اتفاق افتاد». او این حرف را بار‌ها تکرار کرد و دیگر رهبران روسیه از جمله ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور نیز آن را بیان کردند. در غرب، اغلب در مورد این ادعای روس‌ها سکوت شده تا این استدلال که رهبران کرملین تحت تأثیر جنگ در معرض تئوری توطئه قرار دارند، تقویت شود. حالا اما، در میان محافل غربی، زمزمه‌های آماده شدن غرب برای تجزیه روسیه به شیوه‌ای دراماتیک‌تر از فروپاشی شوروی شنیده می‌شود. فارین‌پالیسی در گزارشی که به تازگی به قلم آنچال وهرا، ستون‌نویس خود در بروکسل منتشر کرده، نوشته است: «ضعف روسیه در میدان نبرد در اوکراین و این باور فزاینده که تهدید‌های هسته‌ای ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه را نباید حائز ارزش واقعی دانست، تحلیلگران غربی و مخالفان روسی را جرئت داد تا علناً خواستار «استعمارزدایی» خود روسیه شوند.» آنگونه که فارین‌پالیسی نوشته، حداقل یک‌دوجین از نهاد‌های اروپایی و امریکایی از جمله کمیسیون امنیت و همکاری اروپا، یک آژانس مستقل دولتی امریکا با اعضایی از مجلس نمایندگان، سنا و وزارتخانه‌های دفاع و بازرگانی اعلام کرده که استعمارزدایی از روسیه باید یک «هدف اخلاقی و استراتژیک» باشد.

به نوشته فارین‌پالیسی، اوایل سال جاری میلادی، مجمعی تحت عنوان مجمع ملل آزاد پس از روسیه در بروکسل برگزار شد که از سیاستمداران و روزنامه‌نگاران تبعیدی از روسیه، تشکیل شده بود و در حال حاضر نیز در حال تبلیغ سه رویداد در شهر‌های مختلف امریکا است. این مجمع، حتی نقشه‌ای از روسیه تکه تکه شده منتشر کرده که شامل ۴۱ کشور مختلف می‌شود. این نقشه بر اساس این فرض تدوین شده که، پوتین در اوکراین شکست خورده، برکنار می‌شود و دنیای پس از او ایجاد می‌شود.

فارین‌پالیسی می‌گوید که تحلیلگران غربی به طور فزاینده‌ای این نظریه را مطرح می‌کنند که فروپاشی روسیه در راه است و اینکه غرب علاوه بر اینکه بایستی خودش را برای مدیریت سرریز احتمالی بعد از جنگ‌های داخلی روسیه آماده کند، بلکه باید با جذب کشور‌های غنی جانشین روسیه بعد از فروپاشی به قلمرو خود، از این شکست بهره‌مند شود. استدلال تحلیلگران غربی این است که غرب نتوانست از فرصت فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ به طور کامل استفاده کند، ولی حالا باید به جای ایجاد رمپ (راه فرار) برای پوتین، یک بار برای همیشه، استراتژی پایان دادن به تهدید روسیه را تدوین کند. البته به نوشته فارین‌پالیسی، بسیاری همچنان روسیه را تهدیدی جدی‌تر برای صلح و امنیت جهانی می‌دانند و درباره تضعیف آن هشدار می‌دهند، دشمنی که حتی زمانی که از نظر نظامی و اقتصادی ضعیف‌تر از غرب است، هنوز تقریباً ۶ هزار کلاهک هسته‌ای، شبه‌نظامیان مسلح و منابع وسیع در اختیار دارد.

راهنمایی برای روسیه فروپاشیده

با این حال، حامیان فروپاشی نیز استدلال‌های خود را دارند. یانوش بوگایسکی، از بنیاد جیمزتاون، اخیراً کتابی به نام «دولت فروپاشیده: راهنمای فروپاشی روسیه» نوشته و در آن استدلال می‌کند که تحریم‌های غرب اقتصاد روسیه را تحت فشار قرار داده و «در بسیاری از مناطق به خاطر کاهش بودجه، ناآرامی وجود دارد». او با ارائه تضمین‌های امنیتی به پوتین مخالفت می‌کند. سایرین هم که با این استدلال موافقند، می‌گویند که شکست پوتین در اوکراین، مکتب «مرد قدرتمند» او را از بین می‌برد و او را به عنوان یک رهبر ضعیف معرفی می‌کند. هنگامی که نخبگان در جمهوری‌های غیراسلاو احساس کنند مسکو نه آنقدر ثروتمند است که بتواند جیب آن‌ها را پر کند و نه از نظر نظامی آنقدر قوی است که مخالفان آن‌ها را سرکوب کند، قیام خواهند کرد. سرگئی سوملنی، مدیر مرکز ابتکار تاب‌آوری اروپا در برلین و سردبیر سابق شبکه تلویزیونی تجاری روسیه RBC-TV، می‌گوید که پوتین ملل مختلفی را با فاسد کردن نخبگان آن‌ها و القای ترس از وقوع درگیری مانند درگیری چچن، تحت کنترل خود گرفته است. آن‌ها به شرایط بعد از فروپاشی شوروی اشاره می‌کنند، زمانی که کمپین خونینی که روسیه در چچن به راه انداخت، منجر به دلسردی و از بین رفتن جنبش‌های استقلال‌طلب شد و سیاست‌های متمرکز پوتین جمهوری‌های ظاهراً خودمختار را کاملاً تحت کنترل مسکو قرار داد. با این حال، حالا سرگئی ساملنی استدلال می‌کند که جنگ در اوکراین از پوتین مردی سرخورده و ضعیف به تصویر کشیده که شایسته تصویری نیست که او ایجاد شده است.

فارین‌پالیسی در گزارش خود، شواهدی از تضعیف موقعیت پوتین در جریان جنگ اوکراین ارائه کرده است، از جمله اخیراً، هنگامی که پوتین «بسیج نسبی» نیرو‌ها را اعلام کرد، سربازان وظیفه را به نسبتی غیرمتناسب از مناطق فقیرتر به خدمت گرفت، اعتراضات در مناطق مختلف روسیه شعله‌ور شد. همچنین بنیاد بوریاتیا آزاد برای کمک به نیرو‌های ذخیره برای جلوگیری از استخدام در جمهوری بوریاتیا ایجاد شده، در حالی که جمهوری‌های داغستان و چچن - که رمضان قدیروف رهبر آن‌ها به پوتین قول وفاداری داده است - هر دو گفته‌اند که قبلاً سهمیه سربازی خود را تکمیل کرده‌اند. زنان در شهر یاکوتسک در جمهوری ساخا به خیابان آمدند و شعار دادند: «بگذارید فرزندان ما زنده بمانند!»

هرچند برخی کارشناسان گفته‌اند در گذشته نیز چنین اعتراضاتی در روسیه وجود داشته، ولی برخی بر این باورند که اعتراضات ضد بسیج کنونی محرک جنبش‌های استقلال‌طلب در سراسر جمهوری‌های روسیه هستند.

منبع: روزنامه جوان

 

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت