راه حل در کابل است، نه واشنگتن!

کد خبر: 1077530

خدایار سعیدوزیری در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: جامعه‌ افغانستان امروز در شرایطی در نبرد با طالبان قرار دارد که نیمی از جمعیت این کشور، یعنی زنان به خوبی متوجه عواقب تسلط گروهک طالبان بر کشور هستند و همین خطر قریب‌الوقوع و جدی برای اندک دستاوردهای شکننده زنان که در پی بیش از یک دهه مبارزه مدنی و تلاش‌ها و هزینه‌های فراوان به دست آمده است، سبب شده که امروز شاهد باشیم که زنان افغان از شهرهای گوناگون و فارغ از قومیت‌، سلاح در دست بگیرند و در خیزش مردمی علیه طالبان فعالانه شرکت کنند، اما قوم‌گرایی‌ها، لجبازی‌ها و منفعت‌طلبی‌های گروهی برخی از صاحبان نفوذ و حتی سیاستمداران سبب شده است که صلح و برادری به مخاطره بیافتد و افغانستان را در آستانه بحرانی فراگیر قرار دهد.

راه حل در کابل است، نه واشنگتن!

آنچه امروز در افغانستان می‌گذرد، بحرانی نه فقط برای افغانستان که برای خاورمیانه است و نتیجه سلسله‌ای از اشتباهات داخلی و خارجی است که اگر علم به این اشتباهات نباشد، امکان جلوگیری از بحران فراگیر و شرایط بی‌ثبات، جز رویایی زیبا نخواهد بود. 

جامعه‌ افغانستان امروز در شرایطی در نبرد با طالبان قرار دارد که نیمی از جمعیت این کشور، یعنی زنان به خوبی متوجه عواقب تسلط گروهک طالبان بر کشور هستند و همین خطر قریب‌الوقوع و جدی برای اندک دستاوردهای شکننده زنان که در پی بیش از یک دهه مبارزه مدنی و تلاش‌ها و هزینه‌های فراوان به دست آمده است، سبب شده که امروز شاهد باشیم که زنان افغان از شهرهای گوناگون و فارغ از قومیت‌، سلاح در دست بگیرند و در خیزش مردمی علیه طالبان فعالانه شرکت کنند، اما قوم‌گرایی‌ها، لجبازی‌ها و منفعت‌طلبی‌های گروهی برخی از صاحبان نفوذ و حتی سیاستمداران سبب شده است که صلح و برادری به مخاطره بیافتد و افغانستان را در آستانه بحرانی فراگیر قرار دهد.

در بیان دلایل بحران امنیتی فعلی، می‌توان دو عامل اصلی را بیش از دیگر عوامل موثر و منتج به شرایط حاضر تلقی کرد، یک عامل داخلی و دیگر عاملی خارجی!

سیاست نه چندان وحدت‌بخش دولت رئیس جمهور اشرف غنی طی چند سال گذشته و شفاف نبودن روند انتخابات در هر دو دوره‌ای که منتهی به انتخاب ایشان شد و باعث مناقشه‌ای جدی میان ایشان و دکتر عبدالله عبدالله شد، در تمام این سال‌ها ادامه پیدا کرده و عدم حمایت جدی از حقوق اقوام گوناگون از هزاره‌ها تا تاجیک‌ها و دیگر اقوام و محروم‌ماندن آنان از سهیم بودن در قدرت و تصمیم‌گیری‌های سیاسی، سبب هرچه ضعیف‌تر شدن دولت مرکزی شده و در واقع نه اقوام، بلکه خود دولت را از نیروی حمایت همه مردم فارغ از قوم و نژاد، محروم کرده است. این سیاست لجوجانه در عرصه سیاسی نیز به رقابت و کشمکش در تبیین سیاست‌های داخلی و خارجی میان دولتمردان منجر شده است که سبب می‌شود چه گروه‌هایی چون طالبان و چه دول خارجی شاهد صدایی واحد و قوی از دولت افغانستان نباشند، امری که حامیان را نیز از حمایت جدی از دولت مایوس و ناامید می‌سازد.

در سوی دیگر ماجرا، توافقنامه‌ سراسر مغایر با اصول و قواعد حقوق بین‌الملل که ایالات متحده با گروه طالبان تحت عنوان توافقنامه‌ صلح منعقد کرده، نه تنها به صلحی منجر نشده که گروه طالبان را به عنوان بازیگری اصلی در سپهر سیاسی افغانستان مطرح ساخته است! امری که می‌توان حداقل بخشی از دلایل وقوع آن را نتیجه عملکرد ضعیف دولت افغانستان و موارد پیشتر ذکر شده دانست. 

توافقنامه‌ صلح ایالات متحده با طالبان، آن هم در شرایطی که دولت مرکزی افغانستان به عنوان دولتی مستقل و نه تحت الحمایه مشغول به اداره کشور است، دخالتی مستقیم، صریح و غیرقانونی در امور داخلی افغانستان محسوب می‌شود که قطعا نه تنها صلحی را برای ملت افغانستان به ارمغان نیاورده و در آینده نیز نخواهد آورد، بلکه سبب جری‌تر شدن گروه طالبان در انجام حملات خود و مشروع نشان دادن خود در میان حامیانش خواهد شد. چنانکه از زمان امضای این توافق تا امروز نیز همواره شاهد گسترش نزاع و درگیری‌ها و حملات تروریستی به مردم بی‌گناه و مراکز دولتی و نظامی افغانستان بوده‌ایم و به هیچ وجه منتهی به مذاکرات واقعی و روبه جلوی بین‌الافغانی که بهانه این توافق معرفی می‌شد نبوده‌ایم.

از طرف دیگر یک نکته مهم در این توافقنامه آن است که در جای‌جای آن بارها این عبارت تکرار شده که «امارت اسلامی طالبان که توسط ایالات متحده به‌عنوان دولت شناخته نمی‌شود و به‌عنوان طالبان شناخته می‌شود» بدان معناست که طالبان خود را طبق این توافق دولت افغانستان می‌شناسد در حالی که ایالات متحده در همین توافق تأکید دارد آن را به این عنوان نمی‌شناسد و صرفا به نام گروه طالبان می‌شناسد! و از سوی دیگر علی‌رغم اینکه ایالات متحده بارها تأکید کرده که طالبان را به‌عنوان امارت اسلامی افغانستان به رسمیت نمی‌شناسد، اما تعهداتی که از آن گرفته، به نحوی است که گویی طالبان را به‌صورت دوفاکتو به عنوان دولت افغانستان شناسایی کرده است. چرا که اولاً طالبان در این توافق متعهد شده است علاوه بر آنکه خود از خاک افغانستان برای تهدید منافع ایالات متحده استفاده نکند بلکه نسبت به جلوگیری از استفاده سایر اشخاص و گروه‌ها از خاک افغانستان علیه منافع آمریکا نیز اقدام کند؛ امری که در شرایطی که افغانستان دارای دولت رسمی و به رسمیت شناخته شده است، در صلاحیت این دولت است و نه یک گروه شبه نظامی و غیرقانونی.

در چنین شرایطی و با توجه به این رویکرد ایالات متحده که بخش مهمی از آن در نتیجه شناخت دولت افغانستان به عنوان نماینده اقلیتی از مردم این کشور بوده است، دولت افغانستان و سران سیاسی آن پیش از آنکه دست یاری و کمک‌خواهی به سوی کاخ سفید دراز کنند، باید اختلافات داخلی میان خود را حل و فصل کرده و به سرعت تلاش کنند که از دولتی حداقلی به دولتی فراگیر بدل شوند که همه اقوام و گروه‌ها بتوانند آن را نماینده‌ خود بدانند و قطعا تنها در چنین شرایطی خواهد بود که گروهی چون طالبان نخواهد توانست با جنگ و تروریسم، اقتدار دولت مرکزی را به چالش بکشد.

 

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت