جست و جویی بی سرانجام برای یافتن دلایل گرانی دود

کد خبر: 854100

شما هم اگر جای من بودید، برای فهمیدن دلیل گرانی سیگار سرگیجه می‌گرفتید. شرکت دخانیات از پاسخ دادن طفره می‌رود، مرکز برنامه‌ریزی و نظارت بر دخانیات کشور هم دلیل گرانی را نمی‌داند یا می‌داند و بهتر می‌داند که نگوید؟

جست و جویی بی سرانجام برای یافتن دلایل گرانی دود

روزنامه ایران: شما هم اگر جای من بودید، برای فهمیدن دلیل گرانی سیگار سرگیجه می‌گرفتید. شرکت دخانیات از پاسخ دادن طفره می‌رود، مرکز برنامه‌ریزی و نظارت بر دخانیات کشور هم دلیل گرانی را نمی‌داند یا می‌داند و بهتر می‌داند که نگوید؟ یک منبع آگاه در شرکت تولید کننده سیگار خارجی در ایران از سری بودن اطلاعات و ساز و کار توزیع این شرکت‌ها می‌گوید. عمده‌فروش‌ها هم فکر می‌کنند موضوع اصلاً ربطی به آن‌ها ندارد و... تنها راهی که می‌ماند، کف بازار مولوی است. جایی که بازاریان و فروشنده‌ها هرکدام از نگاه خودشان بدون سانسور و مصلحت‌اندیشی دلایل گرانی را یک به یک شماره می‌کنند.

از زیر سردر شرکت دخانیات کشور می‌گذرم و بعد از ارائه کارت شناسایی، کارت ورود می‌گیرم و از گیت امنیتی رد می‌شوم. داخل نگهبانی می‌نشینم تا کسی مسئولیت پاسخگویی را به عهده بگیرد. بعد از ۱۰ دقیقه از روابط عمومی به نگهبانی زنگ می‌زنند و می‌گویند هیچ کدام از مسئولین نیستند و کسی پاسخگو نیست. با تعجب می‌پرسم واقعاً هیچ مسئولی برای پاسخ دادن نیست؟ آن طرف خط می‌گوید: «خیر.» کمی چک و چانه می‌زنم و دوباره آنطرف خط می‌گوید: «پس لطفاً همانجا منتظر بمانید.» ۱۰ دقیقه بعد دوباره تماس می‌گیرند و می‌گویند باید بروم مرکز برنامه‌ریزی و نظارت بر دخانیات؛ چون قیمت‌ها آنجا تعیین می‌شود. می‌پرسم این مرکز کجاست؟ گوشی پاسخ می‌دهد نمی‌دانم. می‌پرسم شماره دارید؟ گوشی می‌گوید نخیر نداریم. انگار وسط داستانی سراسر طنز گیر افتاده باشم، چند دقیقه می‌گذرد و عاقبت راضی می‌شوند شماره‌ای در اختیارم بگذارند. - الو مرکز نظارت و برنامه‌ریزی بر دخانیات؟ - بله بفرمایید. - می‌شود لطف کنید آدرس بدهید! می‌خواهم برای دلیل گرانی سیگار مزاحم شوم؟ - اینجا پاسخگو نیست. باید اول نامه بدهید وزارتخانه، بعد نامه که آمد اینجا، به شما اطلاع می‌دهیم. - فکر کنم با این روند اداری سه ماهی طول بکشد تا من به نتیجه برسم. می‌توانید آدرس مرکز را بدهید؟ - آدرس می‌خواهید چکار؟ اگر هم بیایید، ما پاسخگو نیستیم. تا نامه نداشته باشید، کاری از ما ساخته نیست. - شما آدرس را بدهید، من خودم یک کاری‌اش می‌کنم. - مثل اینکه می‌خواهی برای من دردسر درست کنی؟ - مرسی خدانگهدار. خیابان مولوی را به سمت کوچه احمدی می‌روم. جایی که از در و دیوار سیگار می‌بارد. دستفروش‌ها با جعبه‌های چوبی که روی آن پر از سیگار است، وسط خیابان را قرق کرده‌اند. دو طرف کوچه از هر پاساژی بوی درهم توتون و تنباکو و سیگار می‌آید. بیشتر فروشنده‌ها از گرمای هوا بیحال هستند و خیلی حوصله جواب دادن به سؤال ساده مرا ندارند. یکی کارتم را روی میز می‌اندازد و سر می‌چرخاند و دیگری می‌گوید حرفی برای گفتن ندارد. اما دو پسر جوان، فروشنده عمده سیگار که هر کدام خودشان را در این زمینه متخصص می‌دانند، با کاغذ و خودکار روی پیشخوان نمودار می‌کشند تا دقیق توضیح داده باشند: «این کاغذ خودش اطلاعات کامل است.»

خلاصه اینفوگرافیک کاغذ این است که شرکت‌های تولیدکننده نماینده‌های توزیع سراسری کشوری دارند که آن نماینده‌ها سیگار را به توزیع کننده‌های استانی می‌دهند. اما غیر از توزیع به نماینده‌های استانی خودشان هم «شبکه مویرگی» پخش دارند. علی که فروشنده است، می‌گوید: «مشکل از نماینده سراسری کشوری است. آن‌ها به تولیدکننده‌های استانی کم بار می‌دهند و قیمت را بالا می‌کشند بعد وقتی قیمت به خاطر تقاضای بالا و کمبود جنس بالا رفت، فروش در شبکه مویرگی با قیمت آزاد شروع می‌شود.» دوستش می‌گوید: «ولی کمبود مواد اولیه به خاطر تحریم‌ها هم یکی از دلایل بالا رفتن قیمت است.» علی می‌گوید: «تا جایی که من می‌دانم، آن‌ها حداقل برای دوسال جنس در انبار دارند و به این زودی نباید به این وضعیت برسند.» دوستش سر تکان می‌دهد.

یکی دیگر از دوستان‌شان از راه می‌رسد همه با خنده می‌گویند سلطان وینستون بازار آمد. سلطان وینستون می‌گوید: «به نظر من هم بالا رفتن قیمت دلار تأثیر دارد. خب اگر شرکت‌ها بخواهند با قیمت قبلی بفروشند، آن وقت چطور می‌خواهند با دلار ۱۲ هزار تومانی جنس بخرند؟» آنها، اما تأیید می‌کنند که توزیع کنندگان کمتر از گذشته به آن‌ها جنس می‌دهند. علی از من می‌خواهد صدایش را ضبط نکنم و می‌گوید: «یک چیز می‌گویم که می‌دانم جرأت نداری چاپش کنی. اگر می‌خواهی اصل مطلب را بشنوی، برو به وزارت صنعت، معدن و تجارت بگو چرا روی توزیع سیگار نظارت نمی‌کند؟»

از آن‌ها می‌پرسم فکر می‌کنید قیمت بالاتر هم می‌رود؟ سلطان می‌گوید: «اگر می‌خواستند بازار را آرام نگه دارند، نمی‌گذاشتند به اینجا برسد. تعیین کننده خود شرکت‌ها و نماینده‌های توزیع کشوری هستند و اگر قرار باشد به همین منوال پخش کنند، بعید نیست گران‌تر شود. اما فکر نمی‌کنم این وضعیت پابرجا بماند.»

مرد تقریباً ۵۰ ساله‌ای تکیه داده به صندلی پشت پیشخوان و می‌گوید: «ای کاش سیگار ۱۰ برابر بالا برود و کسی نکشد البته من خودم این بی‌صاحاب را می‌کشم!» شاگرد جوانش می‌گوید: «حاجی من خودم از بس میوه گران شده، دیگر نمی‌خرم، ولی بدون سیگار خیلی سخت است. خدایی میوه هم بخوری بعدش سیگار می‌چسبد.» هر دو می‌زنند زیر خنده. آقای ربانی می‌گوید: «شما هم اگر پیگیر دلیل قیمت بالای سیگار هستی، نمی‌توانی کاری بکنی، چون کسی به شما جواب درست و حسابی نمی‌دهد. وینستون ۴۰ تومنی شده ۸۰ تومان کی پاسخگوست؟ ولی برو بپرس چرا نماینده‌های توزیع، بار نمی‌فروشند و انبارشان پر از سیگار است؟»

مغازه تاریک است و صدای قناری‌ها فضا را پر کرده. روی قفسه‌های فلزی پر از کارتون‌های سیگار است و چند نفر در سکوت روی صندلی‌ها نشسته‌اند. پیرمردی دوتا کارتن روی زمین پهن کرده و به نظر می‌خواهد آماده نماز خواندن شود. او خونسرد و آرام به حرف‌هایم گوش می‌دهد و می‌گوید گرانی چند دلیل دارد: «اولی نبود مواد اولیه برای تولید است. دومی هم اینکه توزیع کنند‌ها کمتر از سابق سیگار می‌دهند.» از او می‌پرسم در این بازار چه کسی سود می‌کند؟ می‌گوید: «۱۰ یا ۱۲ نفری که عاملان شرکت‌ها هستند، سود می‌کنند. می‌روند از شرکت‌ها به قیمت همیشگی بار می‌گیرند بعد در بازار به قیمت آزاد می‌فروشند.»

یکی از توزیع کنندگان سیگار را در پاساژ زینب پیدا می‌کنم. آقای ابراهیم صالح‌آبادی جوان است و بدن ورزیده‌ای دارد. داخل مغازه شیک و کوچک او گوش تا گوش آدم نشسته. صالح‌آبادی می‌گوید: «مردم آنقدر درحال خرید هستند که قیمت بالا رفته. چرا مردم دلار و سکه را با این قیمت بالا می‌خرند؟ اینجا هم همین است.» حرف‌های مغازه‌دار‌ها و کمبود در توزیع را برای او توضیح می‌دهم او می‌گوید: «اصلاً همچین چیزی وجود ندارد. هر چقدر بخواهید شرکت تأمین می‌کند، ولی حجم تقاضا بالاست و مردم زیادی هجوم آورده‌اند. حتی راغب هم هستند که قیمت برود بالاتر. ما وینستون را ۴۹ هزار و ۶۶۰ تومان می‌دهیم، ولی بازار آزاد قیمت ندارم. ما توزیع کننده هستیم و با عاملیت صنعت و معدن بار می‌دهیم و هیچ محدودیتی هم نداریم.»

او معتقد است مغازه دار‌ها خودشان قیمت را بالا برده‌اند و اگر تعزیرات بخواهد، می‌تواند قیمت را پایین بکشد: «هیچ محدودیتی در توزیع نداریم. اصلاً همچین چیز‌هایی که مغازه‌دار‌ها به شما گفته‌اند، نیست. ولی بله ما پخش مویرگی داریم و در سطح شهر توزیع می‌کنیم. شرکت خودش ماشین گذاشته؛ از این ماشین‌های ال-۹۰ صندوق دار دارد و پخش می‌کند.»

دقیقاً چند مغازه بیرون دفتر آقای صالح آبادی، دو سیگارفروش تنگ هم مغازه دارند و هر دو باز هم حرف‌های دیگران را تکرار می‌کنند. یکی از آن‌ها می‌گوید: «اگر شرکت‌ها بار می‌دهند، پس چرا به ما نمی‌دهند؟ هر کدام توی انبار ۱۰ هزار کارتون بار دارند که اگر بریزند توی بازار، قیمت درست می‌شود. شما برو بگو من مغازه دارم ببین یک کارتون بار به تو می‌دهد؟»

دکتر محمدرضا مسجدی، دبیرکل جمعیت مبارزه با دخانیات اشکال اصلی را مالیات نگرفتن دولت از قیمت خرده فروشی می‌داند و می‌گوید: «دولت به خاطر فرمول پیچیده مالیات گرفتن از تولیدکننده و واردکننده سیگار، متأسفانه کلاه سرش می‌رود و از این بازار آن اندازه که واردکنندگان و تولیدکنندگان سود می‌برند، چیزی عایدش نمی‌شود که بتواند از روی این مالیات برای سلامت مردم هزینه کند.» در پایان نه تنها به هیچ نتیجه‌ای نرسیده‌ام که کلاف ذهنی‌ام هم پیچیده‌تر شده؛ شما چطور، دقیقاً می‌دانید چرا سیگار بهمن کوچک که هزار و ۵۰۰ تومان بود، ۵ هزار تومان شده؟

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت