سرویس اجتماعی فردا: برای اکثر ما تجربه تلخ رفتن به بیمارستان های دولتی اتفاق افتاده است. متاسفانه نبود امکانات کافی و تجهیزات مناسب برای درمان بیمار، برخورد نامناسب پرستاران و پزشک، و عدم بهداشت در برخی از قسمت های بیمارستان باعث رنج و ناراحتی مان شده است. متاسفانه گاهی این حس به ما دست می دهد که بسیاری از پزشکان هیچ چیزی به جز پول را نمی بینند و درمان بیمار برایشان اهمیتی ندارد.
به گزارش روزنامه جوان، اگر یک پزشک، «بیمار» را به شکل و قامت کیف پول ببیند چه اتفاقی میافتد؟ اتفاقی که میافتد این است: دوست من در یک تصادف رانندگی از ناحیه گردن آسیب میبیند و به هر پزشکی مراجعه میکند پزشکان میگویند گردن او باید جراحی شود، اما دوستم نمیخواهد گردن خود را زیر تیغ جراحان ببرد، پس میگردد و میگردد و میگردد و عاقبت پزشکی را پیدا میکند که به او میگوید نیازی به جراحی نیست و میتواند با بستن گردنبند در یک بازه زمانی و انجام حرکتهای تقویتی و تمرین سلامتی گردن خود را تا حد زیادی به دست آورد. حالا دوست من بدون جراحی و تحمل هزینههایش گردن بهبود یافته خود را دارد. احتمالاً ما و شما آدمهایی را دور و بر خود سراغ داریم که از مراجعه به پزشک واهمه دارند، چون آنها این تصویر ذهنی را دارند که پزشک به خاطر پول یا دلیل دیگر ممکن است درمانی را برایم تجویز کند که واقعاً برایم لازم نیست.
اگرچه نمیتوان همه را با یک چوب راند و برداشت و تفسیرهای فلهای در این باره کرد، اما متأسفانه در سالهای اخیر مشاغل نیز در ایران متأثر از روحیه فردگرایی و اصالت لذت و مادیات شدهاند و طبیعی است پزشکان نیز از این قاعده دور نماندهاند. فشار زندگی لاکچری روی آنها هم احساس میشود و وقتی کسی سودای زندگی لاکچری را دارد هزینههایش را هم باید تأمین کند و در اینجاست که پای انتخاب میان اخلاق یا پول به میان میآید. در این زمینه هفت روایت از همشهریهای شما را مرور میکنیم. شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد. وقتی ۳۰ بیمار را در سه ساعت معاینه تخصصی میکنند!
زهرا انصاری تجربه خود را اینگونه تعریف میکند: هر وقت با پدرم مطب دکتر میرویم با صدای بلند میگوید مطب که نیست «دکان» باز کردهاند. هر چه بگویی آهستهتر هم فایده ندارد. دید خودم هم کم و بیش همینطوری شده است. یک متخصص در بازه زمانی ۶ عصر تا ۹ شب میآید مطبش و در این زمان ۳۰ نفر را ویزیت میکند؛ نه معاینه اساسی و تجویزهایی که هزینه گزاف دارد. برای دو دقیقه «ساکشن گوش» ۸۰ هزار تومان، آن هم در یک شهرستان کوچک که بسیاری از آدمها درآمدهای کمی دارند. البته شاید دستگاههایشان گران باشد یا هر چیزی که من دلیلش را نمیدانم، اما فکر میکنم به اندازه ویزیت باید به بیمار رسید. آیا این حق مریض نیست در ازای پولی که پرداخت میکند انتظار داشته باشد دکتر دست کم ۱۰ تا ۲۰ دقیقه به طور دقیق او را معاینه کند. حتی اگر ما متوسط زمان ممکن را در نظر بگیریم و ۱۰ دقیقه را معیار معاینه قرار دهیم باز برای معاینه ۳۰ نفر به ۳۰۰ دقیقه یا پنج ساعت زمان نیاز خواهد بود حال چطور یک دکتر متخصص برای یک موضوع حیاتی ۵ دقیقه هم زمان برای بیمار خود نمیگذارد؟ البته شاید عدهای بگویند که متخصص مثلاً در شهرستانها کم است و مراجعان بسیار، در حالی
که این استدلال قابل قبول نیست، چون وزارت بهداشت میتواند سیاستهایی را اتخاذ کند که متخصص به اندازه کافی و بر اساس عدالت منطقهای در همه نقاط کشور حضور داشته باشند. آنچه به چشم خودم دیدهام این است که خیلی از دکترها حوصله مریض را ندارند و با بداخلاقی تمام رفتار میکنند که دردی بر دردهای بیمار اضافه میکند. آزمایشگاههای پزشکی سرعت را فدای دقت کردهاند
سارا نصیرپور تجربه خود از مراجعه به پزشک و دریافت مشاورهها و خدمات پزشکی را اینگونه تعریف میکند: باردار بودم و سونوگرافی رفتم. جواب سونوگرافی را که نشان دادم در ماه ششم بارداریام بود. دکترم گفت که بچه سرش بزرگ است و مشکوک و باید سقط شود. بچهای که تا یک ماه قبل بدون مشکل بود. خانم مسنی که قبلاً چنین چیزی دیده بود به من گفت: بیخیال حرف دکتر، بچهات را به دنیا بیاور؛ من زیاد دیدهام و بچهات بیمشکل است. الان جشن تولد یک سالگی فرزندم است. دختری سالم و باهوش. گاهی باید از دکترها ترسید. وقتی از او میپرسم به نظرت چرا چنین است، میگوید به نظر من برخی از پزشکان و گاه لابراتوارها و آزمایشگاههای پزشکی سرعت را فدای دقت کردهاند، در حالی که نمیدانند عملاً با جان بیمار دارند بازی میکنند. در این یک سال که دخترم به دنیا آمده و زندگی من و همسرم را متحول کرده و ما به شدت وابسته دخترمان شدهایم هر بار که به این فکر کردهام اگر من به توصیه آن پزشک میرفتم و دخترم را سقط میکردم حالا دخترم را نداشتم، اشک میریزم و خدا را شکر میکنم که این اتفاق برای من نیفتاد، اما کسی چه میداند که تا به حال برای چند نفر این اتفاق
شوم افتاده است. برای نشان دادن تصویر MRI دوباره پول گرفتند
ارغوان نعیمی میگوید: متأسفانه الان پول و درآمد، جایگزین وجدان کاری و تعهد شده است. مطب متخصص مغز و اعصاب بودم برای مشکل دیسک کمر. خانمی مراجعه کرد و خواست تصویر MRI کمرش را به دکتر نشان دهد؛ اینکه بنده خدا چقدر هزینه عکسبرداری کرده و چقدر طول کشیده و درد، خدا میداند. برای نشان دادن عکس به پزشک خودش دوباره قرار بود ویزیت پرداخت کند. از خودم پرسیدم واقعاً چرا اینطور است. مگر نشان دادن یک عکس چند دقیقه از وقت این پزشک را میگیرد؟ چرا برخی پزشکان اینقدر عصبانی هستند؟
هنگامه افشینفر معتقد است همه پزشکان را نمیشود مثل هم دانست. وی میگوید: قبول دارم که گاهی ما با آدمهایی مواجه میشویم که آرزو میکنیم کاش عنوان پزشک به این آدم نمیچسبید، چون نه تنها این پزشکها به تو آرامش نمیدهند بلکه وجودت را پر از استرس میکنند. چرا؟ چون احتمالاً وجود خودشان پر از استرس است. چرا؟ چون شاید خودشان را گرفتار کردهاند ولی وقتی من آن خانم دکتر متخصص قلب را با آن عینک فریم سبزش میبینم کلی ذوق میکنم و مدام میگویم کاش زودتر تو را در زندگیام دیده بودم، چون رفتار و نشست و برخاست و شیوه حرف زدن این پزشک با تو به کل وجودت آرامش میدهد. اما وقتی چشمم میخورد به آن دکتر متخصص مغز و اعصاب که عین پروفسور بالتازار و به طور وحشتناکی عصبی است، با خودم میگویم واقعاً چرا برخی پزشکان اینقدر عصبی هستند؟ کاش داییام را جای دیگری عمل کرده بودیم
فاطمه شیرازی تجربه تلخی از عمل قلب دایی خود دارد. او تعریف میکند: داییام عمل قلب داشت، عمل جراحی به دست یک دکتر معروف و در یک بیمارستان دولتی انجام شد. دکتر گفت: مشکلی نیست، عمل سختی نیست. هیچ کس باورش نمیشد که در عرض دو روز که مثلاً به قول خودشان او را بیهوش نگه داشته بودند از دستش بدهیم. دکتری هم تا لحظات آخر بالای سر او نیامد. شاید برای دکترها دیدن مرگ و میر عادی باشد و زیاد دیده باشند، شاید دلشان نسوزد و به نظرم این خیلی بد است. شاید حضور دکتر یک تسکیندهنده باشد برای خانوادهای که عزیزش را از دست داده است. اما همان را هم از ما دریغ کردند، چون پزشکان امروز سرشان شلوغ است و دائم به ما میگویند وقت ندارند. آنها برای کار خودشان وقت ندارند و این هم گریهآور است و هم خندهدار. الان دیگر در فامیل ما هر کسی دچار بیماری قلبی میشود یا میرود بیمارستان خصوصی یا اگر عمل جراحی تجویز کنند انجام نمیدهد یا با داروهای گیاهی و رژیم غذایی خودشان را درمان میکنند. الان هم ما و خانواده داییام میگوییم کاش بیمارستان خصوصی عمل کرده بود، اما خبای کاش گفتن چیزی را عوض نمیکند. پزشک سنتی به من میگوید نیازی
به این همه عکس و آزمایش نیست
تجربه فرشته خورشیدی درباره بیماری مادرشوهرش است. او میگوید: ما دیدیم انواع تصویربرداریهای پزشکی که میشد با یک بار تصویربرداری و از یک نوع انجام شود دکتر درخواستهای متعددی میکرد، مثلاً به جای آنژیوگرافی روش دیگری بود که هم ارزانتر بود و هم همان نتیجهای که دکتر میخواست را نشان میداد ولی دکتر آنژیوگرافی را پیشنهاد داد در حالی که دو سه سال قبل خودش همان روش را پیشنهاد داده بود و گفته بود به جای آنژیوگرافی که روشی تهاجمی است این روش را پیشنهاد میدهم که مریض که سنش هم بالاست کمتر اذیت شود. من چند وقتی است که به دکتر سنتی میروم و این پزشک به من میگوید ما با دیدن یک جواب از آزمایش خون بیمار خیلی راحت میتوانیم به چند مورد شک در مورد بیماریها پی ببریم ولی پزشکان با انواع عکس و سونوگرافی به هزینههای بیمار اضافه میکنند. هر هفته بدون ویزیت میرفتم پیش پزشک
فهیمه خورشیدی، اما خاطره شیرینی از پزشکان منصف دارد. او تعریف میکند: رویه معمول این سالها این بوده که وقتی نتیجه آزمایش را میبری، دکتر میبیند و ویزیت هم میگیرد. مثلاً میروی پیش پزشک زنان و نوبت یک ماه بعد را به تو میدهد که آزمایشهایت را هم بیاور و دوباره ویزیت از تو میگیرد به خاطر جواب آزمایشها. البته یک بار به دکتری رفتم و روش او اینطور بود که بعد از دیدن جواب آزمایش اگر نیاز به معاینه داشتی از تو ویزیت میگرفت، اما اگر منشی فقط جواب آزمایش را به دکتر نشان میداد و نتیجه را میگفت: دکتر ویزیت نمیگرفت. حدود ۲۰ سال پیش مشکل پوستی داشتم و دکتر بالاخره با پیشنهاد خودم آزمایش خاصی را نوشت و جوابی را که خودم حدس زدم گرفت و درمان را شروع کرد، ولی به من گفت: برای مشاهده روند درمان هر هفته بیا و نوبت هم نگیر و ویزیت هم نده، یک بار هم نسخه جدید داد ولی ویزیت نگرفت. کلی خوشحال شدم که از این دکترها هم پیدا میشوند.
دیدگاه تان را بنویسید