چه کسانی به مسئولین اطلاعات جمعیتی اشتباه میدهند؟
وقتی علت اصلی حرکت جمعیت کشور به سوی مرزهای سالمندی را افزایش امید زندگی میدانیم، سبب میشود که تصمیمگیران عرصه سلامت به مصیبت سالخوردگی جمعیت به عنوان توفیقی بزرگ نگاه کنند که ناشی از پیشرفتهای نظام سلامت بوده است.
خبرگزاری فارس: از دهم تا شانزدهم مهر ماه «هفته سالمند» نامیده شده بود و وزارت بهداشت در این هفته، برنامههایی را برای گرامیداشت سالمندان تدارک دیده بود. وزیر بهداشت هم پیش از آغاز این هفته در یادداشتی به مسئله سالمند و سالمندی پرداخت. در قسمتی از این یادداشت آمده بود: «پیامد طبیعی برنامههای توسعه و پیشرفت نظامهای سلامت، سالخوردگی ساکنان کره خاکی است. از جمله تخمین زده میشود تا 20 سال آینده بیش از 15درصد جمعیت کشور ما را سالمندان تشکیل دهند.»
همان روز، دکتر مطلق، مدیرکل دفتر سلامت جمعیت وزارت بهداشت نیز در مصاحبهای بر این گزاره تاکید میکند که پیامد طبیعی پیشرفت نظام سلامت، افزایش طول عمر و امید زندگی مردم خواهد بود که منجر به سالخوردگی جمعیت میشود.
در نقد این اظهارنظر باید گفت که اگرچه افزایش سن امید به زندگی میتواند سهمی در سالخورده شدن جمعیت یک کشور داشته باشد، اما معمولا آن علت اصلی که کشورها را به سالخوردگی جمعیت مبتلا میکند، کاهش فرزندآوری خانوادهها است، نه افزایش سن امید زندگی؛ مسئلهای که برای شرایط جمعیتی کشورمان نیز کاملا صادق است.
در این مجال برخی از اظهارات جالب توجه کارشناسان مطرح را، پیرامون علت بحران جمعیت ایران از نظر میگذرانیم.
«فیلیپ لانگمن» (Philip Longman) جمعیت شناس آمریکایی در کتاب معروفش با عنوان «گهوارههای خالی» مینویسد: «اکنون کشورهای در حال توسعه نیز با سرعتی بیشتر از کشورهای توسعه یافته، با مسئله سالخوردگی دست و پنجه نرم میکنند؛ چنانکه جمعیت مکزیک با سرعتی پنج برابر بیشتر از ایالات متحده سالخورده میشود که این امر اساسا ناشی از کاهش چشمگیر نرخ باروری است. در ایران نیز پس از انقلاب، تقریبا دو سوم از نرخ باروری کاهش یافته است و بدین ترتیب تا سال 2030، تعداد سالخوردگان از کودکان بیشتر خواهد شد.»
همچنین دکتر «نیکولاس ابرشتات» (Nicholas Eberstadt) از محققان انستیتو انترپرایز آمریکا در مقالهای با عنوان «کاهش باروری در جهان اسلام: تغییری فاحش که در کمال تعجب کسی متوجه آن نشده است» مینویسد: «کاهش نرخ باروری در ایران طی 30 سال گذشته حیرتانگیز و معادل 70 درصد بوده است. این میزان یکی از سریعترین و چشمگیرترین آمارهای کاهش باروری در تاریخ بشر بوده است! با توجه به آمار اداره سرشماری آمریکا، تا سال 2040، درصد افراد سالمند بالای 65 سال در 10 کشوری که بیشترین جمعیت مسلمان را دارند، از جمله اندونزی، ایران، الجزایر و مراکش، از درصد سالمندان حال حاضر آمریکا بیشتر خواهد بود. با توجه به درآمد نسبتا پائین این کشورها، چگونگی مواجهه با نیازهای فزاینده پیش روی سالمندان یکی از چالشهای جدی کشورهای مسلمان خواهد بود.»
دکتر محمدجواد محمودی، رئیس کمیته مطالعات و پایش سیاستهای جمعیتی شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز در مقاله «سالخوردگی جمعیت؛ یک مسئله اجتماعی جمعیتی» مینویسد: «در ایران، کاهش چشمگیر نرخ باروری در دهه هفتاد و تداوم و تشدید آن در دهه هشتاد، ترکیب سنی جمعیت را در آینده نزدیک سالخورده میکند. سرعت و شدت زیاد کاهش باروری در ایران با شیب تندتری از سایر کشورها مشاهده میشود. در ایران، در سال 1394 حدود 10 درصد جمعیت بالای 60 سال سن داشته اند. در 35 سال آینده یعنی سال 1429 (در صورت ادامه یافتن روند کاهش رشد جمعیت)، درصد سالخوردگی جمعیت ایران به 33 درصد افزایش خواهد یافت.»
به عنوان یک نمونه دیگر، فرزانه رودی، دانشآموخته جمعیتشناسی از دانشگاه جورج تاون و مدیر سابق برنامه خاورمیانه و شمال آفریقای دفتر مرجع جمعیتی آمریکا (The Population Reference Bureau) در مصاحبهای با هافیگتون پست گفته است: «ایران، جهان را شگفتزده کرد؛ هنگامی که نتایج سرشماری سال 1996، نشان داد که بیش از نیمی از سطح باروری، صرفا ظرف 10 سال کاهش یافته است. کاهش از 6.2 تولد به ازای هر زن در سال 1986 به 2.5 فرزند به ازای هر زن در سال 1996، یعنی سریعترین کاهش باروری که برای همیشه توسط کشوری تجربه شده است... پس از تنها یک نسل، سه چهارم از نرخ باروری در مناطق روستایی کاسته شد و از 8.1 تولد به ازای هر زن در نیمه دهه 1970، به 2.1 تولد به ازای هر زن در سال 2006 رسید، در حالی که برای کشورهای اروپایی، حدود 300 سال طول کشید تا چنین کاهشی را تجربه کنند!»
در واقع سقوط باروری در ایران چنان سهمگین بوده است که میتوان در تحلیل علل سالخوردگی قریبالوقوع جمعیت کشور، مولفه «افزایش سن امید زندگی» را در مقابل آن نادیده گرفت و دقیقا همین کاهش حیرتانگیز نرخ باروری در ایران بوده است که سبب سرعت فوقالعاده کشور در حرکت به سمت مرزهای سالخوردگی شده است، چنان که دکتر ناظمی اردکانی، رئیس سابق سازمان ثبت احوال کشور میگوید: «ایران در سرعت رسیدن به مرزهای سالمندی، رتبه سوم جهان را دارد!»
در واقع این تحلیل اشتباه که علت اصلی حرکت جمعیت کشور به سوی مرزهای سالمندی را افزایش امید زندگی میداند، سبب میشود که تصمیمگیران عرصه سلامت به مصیبت سالخوردگی جمعیت به عنوان توفیقی بزرگ نگاه کنند که ناشی از پیشرفتهای نظام سلامت بوده است. به دنبال این تحلیل راه حل بحران جمعیت نیز مشخص خواهد شد: اگر بخواهیم مانع سالخوردگی جمعیت شویم، باید جلوی بهبود شاخص امید زندگی گرفته شود، که البته معقول نیست. پس ناچار باید به پیر شدن جمعیت، به عنوان آیندهای محتوم تن داد و برای مدیریت جمعیت سالخورده آینده آماده شده، نهایتا ساختارها را فراهم کنیم تا سالمندان آینده، دوران پیری سالم و فعالی داشته باشند.
دکتر مهین عظیمی، رئیس اداره سلامت سالمندان (زیرمجموعه دفتر سلامت جمعیت) دقیقا همین تلقی اشتباه را در همایش طب سالمندان مورخ 13/7/1396، بیان میکند که: «سالخوردگی جمعیت، یک موفقیت است! و با توجه به اینکه هر سال امید زندگی افزایش و مرگ و میر کاهش مییابد، روند سالخوردگی جمعیت برگشتپذیر نیست!»
این اظهارنظر در تطابق کامل با اظهارات دکتر عباسی شوازی، برنده جایزه جمعیت سازمان ملل و رئیس موسسه مطالعات جمعیتی ایران است که روز قبل از این همایش در یک روزنامه منتشر شده بود. دکتر عباسی در آنجا با مغالطهای آشکار در اثبات این ادعا که «سیاست افزایش جمعیت، روش مناسبی برای مقابله با سالخوردگی نیست» میگوید: «باید توجه داشت که به دلیل افزایش امید زندگی، حتی با افزایش باروری و فرزندآوری، تعداد افرادی که سالخورده میشوند، در ساختار جمعیتی باقی خواهند ماند و باید برای آنان برنامهریزی شود»
یعنی این استاد تمام جمعیتشناسی دانشگاه تهران، به این بهانه که تعداد سالخوردگان آینده کشور زیاد خواهد بود، «مدیریت جمعیت سالمندان» را به عنوان جایگزینی برای «پیشگیری از سالخوردگی جمعیت» مطرح میکند. این شیطنت کارشناسی در حالی مطرح میشود که «سالخوردگی جمعیت» به مفهوم افزایش نسبت و درصد سالخوردهها در یک جمعیت است و افزایش نرخ باروری و فرزندآوری خانوادهها اگرچه مشخصا از جمعیت آینده سالمندان نخواهد کاست، ولی تنها راهی به شمار میآید که میتواند جلوی افزایش درصد افراد سالخورده در یک جامعه را گرفته و از این طریق مانع سالخوردگی جمعیت شود.
یعنی اگر نرخ باروری به میزان کافی افزایش یابد، جمعیت کشور سالخورده نخواهد شد و جمعیت زیاد سالمندان آینده کشور، تعداد زیادی جوان را به عنوان پشتوانه خواهند داشت تا هم در امور فردی سالمندی، مشکلاتشان کاهش یابد و هم کشور بتواند فارغ از هزینههای بالای سالمندان، با سرعت بالا در مسیر پیشرفت گام بردارد.
اما این تحلیل غرضورزانه و عجیب که بحران جمعیت را موفقیتی محتوم و غیرقابل برگشت توصیف میکند، با چه هدفی ارائه میشود؟ چه کسانی دستگاه محاسباتی مسئولان را در موضوع استراتژیک جمعیت نشانه رفتهاند؟ پیش از این، اطلاعات غلط چه افرادی باعث شده بود که دکتر هاشمی، وزیر بهداشت در سخنرانی خود این ادعای خلاف واقع را مطرح کند که: «مشکل زاد و ولد با تأکیدات رهبر معظم انقلاب و به شهادت مرکز ملی آمار و ثبت احوال، در مسیر رسیدن به تعادل است». کدام تحلیل باعث شده بود که وزیر بهداشت در اظهارنظری عجیب بگوید: «در زمینه افزایش جمعیت، وزارت بهداشت کمترین نقش را دارد». چگونه است که برای کاهش جمعیت، وزارت بهداشت هرچه در توان داشت در حیطههای مرتبط و غیرمرتبط با بحث سلامت انجام داد، ولی اکنون در حیطههای مرتبط با سلامت نیز اقدامی در جهت تشویق خانوادهها به فرزندآوری بیشتر انجام نمیدهد؟
به عنوان نمونه ترویج فرهنگ فرزندآوری بیشتر میتواند تا حد زیادی مانع ارتکاب جنایت سقط جنین شود، چرا که بسیاری از موارد سقط جنین، ناشی از این مسئله است که خانوادهها، بیش از یک یا دو فرزند نمیخواهند. حال در شرایطی که سقط جنین، سلامت مادر را به شدت به خطر میاندازد و مسئولین دفتر سلامت جمعیت نیز آمار سقط جنین غیرقانونی را سالانه تا 350 هزار مورد برآورد کردهاند، وزارت بهداشت چه دستورالعمل و برنامهای برای کاهش آمار این مساله دارد؟ یا در حالی که افزایش سن نخستین بارداری زن، یکی از عوامل مهم ناباروری در زنان است، چرا همچنان وزارت بهداشت در لفافه به زوجین توصیه میکند که در ابتدای ازدواج، فرزندآوری را به تاخیر بیندازند؟ سوءعملکردهای متعدد در بحث جمعیت که بارها با واکنش مقام معظم رهبری و مراجع عظام تقلید روبرو شده زیر سر چه کسانی است؟
قسمت مهمی از علت این سوءعملکردها را میتوان در مسئولان دفتر سلامت جمعیت وزارت بهداشت پیدا کرد. حلقهای بسته از مدیران میانی وزارت بهداشت که خود، از علل وقوع بحران جمعیت هستند و اکنون از طریق اتصالشان به صندوق جمعیت سازمان ملل و تعدادی جمعیتشناس مسئلهدار، به صورت کاملا حساب شده در مسیر اجرای سیاستهای جمعیتی سنگاندازی میکنند.
البته که تکلیف جمعیت شناسهای تربیت شده غرب نیز در این جریان کاملا مشخص است. کسانی که بابت کاهش شدید و سریع نرخ باروری اعلام خطر نکردند، در سه دهه گذشته به کاهش روزافزون نرخ باروری کمک نمودند و از دلارها و جوایز بینالمللی بهرهمند شدند. گروهی از جمعیتشناسان که از هر وسیله ممکن برای ایجاد اختلال در دستگاه محاسباتی مسئولین استفاده کرده و استفاده میکنند.
از یک سو بحران جمعیت را نفی میکنند، مانند دکتر عباسی شوازی که میگوید: «ما واقعا در شرایط بحرانی قرار نداریم؛ بلکه در شرایط استثنایی و دارای جمعیتی رشد کرده هستیم!» یا دکتر میرزایی، رئیس سابق انجمن جمعیتشناسی که در اظهارنظری عجیب میگوید: «ما از نقطه نظر کلان (جمعیت) واقعا وضعیت مطلوبی داریم!»
از سوی دیگر آمارهای جمعیتی را دستکاری میکنند، که نمونه مشهور آن آمار جعلی دکتر عباسی شوازی از نرخ باروری کشور است که در سال 2012 و به منظور عادی جلوه دادن وضعیت جمعیتی کشور در اختیار سازمان ملل قرار گرفت.
نکته جالب توجه در مورد این جمعیتشناسان این است که نه تنها بعد از تغییر سیاستهای جمعیتی نظام اسلامی، کمترین همراهی را با این سیاستها نداشتهاند، بلکه روز به روز بر دشمنی خود با این سیاستها افزودهاند؛ طوری که به عنوان نمونه دکتر میرزایی در تاریخ 31/5/1391 در پاسخ به سوال خبرنگاری که میپرسد: (آیا) با رشد جمعیت... کمبود آب پیدا نمیکنیم؟ میگوید: «کمبود آب که همیشه مطرح بوده است و نمیتوان به خاطر کمبود آب، مثلا اجازه باروری ندهیم» اما همین ایشان چندی بعد (18/6/1393) در مصاحبهای میگوید: «در حال حاضر با بحران آب مواجه هستیم که اگر این روند ادامه یابد، یک یا دو دهه دیگر دچار کمآبی میشویم. نمیگویم که همه این موارد فقط مربوط به جمعیت است، اما به جمعیت هم مرتبط است» سیر دگرگونی عقاید دکتر میرزایی طی میشود و وی در تاریخ 16/3/1394 ضمن مصاحبهای مدعی میشود که خشک شدن دریاچه ارومیه و زاینده رود به دلیل رشد انفجاری جمعیت بوده است!
این گروه از جمعیتشناسان معتقدند که سالخوردگی جمعیت کشور غیرقابل اجتناب است و اساسا نیازی نیست که با آن مقابله کنیم، چون به قول دکتر میرزایی؛ سالخوردگی جمعیت، شاید یک فرصت باشد تا تهدید!! برخی دیگر از افراد این جریان نیز هستند که حتی آماده شدن برای مدیریت جمعیت سالخورده آینده را نیز لازم نمیدانند؛ به عنوان نمونه یک جمعیت شناس دیگر در اظهارنظری شگفت میگوید: «از الآن لازم نیست برویم سراغ اینکه کشور ما در حال پیر شدن است و برای سالمندی برنامهریزی کنیم و فکر کنیم که 30 تا 40 سال دیگر کشورمان پیر میشود چه کار کنیم!»
متاسفانه این گروه از جمعیتشناسها که در سالهای اخیر، با آبروی جمعیتشناسان متعهد کشور بازی کردهاند، در سطوح بالای مدیریتی کشور نفوذ کردهاند تا جایی که گزارش جهتدار و مغرضانه آنها در جلسه هیئت دولت نیز ارائه شده و سبب شده است که رئیسجمهور بر خلاف شواهد و مستندات آماری فراوانی که وضعیت بحرانی جمعیت را اثبات میکند، بگوید: «گزارش امروز برخی از نگرانیها را کاهش میدهد!»
به هر حال نفوذ این افراد، هوشیاری بیشتر مسئولان کشور را میطلبد و مسئولین مختلف؛ به خصوص وزیر محترم بهداشت، باید با پالایش مجموعههای تحت امر خود از «رسوبهای دوران تنظیم خانواده»، امکان اجرای سیاستهای جمعیتی نظام اسلامی را فراهم آورند.
امید است که مسئولین دلسوز کشور، هرچه زودتر و پیش از آنکه کار از کار بگذرد، متوجه شوند که در مورد سالخوردگی جمعیت نیز، پیشگیری بهتر از درمان است.
دیدگاه تان را بنویسید