روزنامه ایران: جرأت ندارند یک لحظه چشم از اورژانس بردارند، بخصوص وقتهایی که شلوغ است. چه وقتهایی شلوغ است؟ بستگی دارد. معمولاً عصرها. بیشتر همان وقتهاست که سر و کلهشان پیدا میشود: «بعضیها قیافهشان تابلو است؛ معتادند. اصلاً معلوم است. حواسمان بهشان جمع شده. الکی میآیند داخل اورژانس و گوشهای مینشینند یا بیخودی قدم میزنند. دنبال فرصت هستند که یک چیزی بلند کنند. حالا هرچه دستشان برسد. الکل، پنبه، سرنگ، دارو... حتی صابون مایع داخل دستشویی را در کیسه میریزند و میبرند.» این را پزشک اورژانس میگوید؛ اورژانس یکی از بیمارستانهای دولتی. چند وقت پیش متوجه این مسأله شدند. دزدی از اورژانس.
«همیشه هم اینطور نیست که طرف به قیافهاش بخورد یا معتاد باشد. بعضیها اتفاقاً قیافه موجهی هم ممکن است داشته باشند و به همین خاطر هم آدم توجهاش جلب نمیشود اما متأسفانه متوجه میشویم که آنها هم دزدی کردهاند. پیش آمده که گوشی پزشک را هم بردهاند. حتی پایه سرم. ممکن است وسایلی که دزدیده میشود، به لحاظ مالی ارزش چندانی نداشته باشد اما وجودشان در اورژانس حیاتی است. بخصوص اینجا که بیمارستان شلوغی است.»
مچ بعضیها را گرفتهاند. خواستهاند نگهبان را خبر کنند که طرف با خواهش و التماس خواسته ولش کنند. گفته نیاز دارد: «برای درآوردن پول موادشان دزدی میکنند؛ هرچه باشد. طرف میآید و اگر از او سؤال کنند چه کار دارد یک بهانهای میآورد. مثلاً میگوید قوم و خویشاش توی اورژانس است. یک بار دم در به یکی مشکوک شدند چون نایلون بزرگی دستاش بوده که به سختی حملاش میکرده. خواسته بودند داخل نایلون را نگاه کنند که زیرش پاره شده و هرچه داخلاش بوده، ریخته روی زمین. یک لگن و ترازو و مقداری خرده ریز که از داخل بیمارستان برداشته بوده. البته این سرقتها از داخل اورژانس انجام میشود چون بقیه بخشهای بیمارستان مقررات سفت و سختی برای ورود افراد متفرقه دارند.»
مورد عجیب اورژانس البته فقط به دزدی ختم نمیشود. تمام کسانی که شک برانگیزند لزوماً قصد سرقت ندارند. بعضیهایشان تنها هستند و دردشان تنهایی است. مثل زنها و مردهای مسنی که گاهی ساعتها روی صندلی اورژانس مینشینند و اطراف را نگاه میکنند: «از این موردها هم داریم. بیمارستانهای دولتی چون شلوغ هستند، موارد مشکوک، خیلی به چشم نمیآید. یک بار متوجه شدیم خانم مسنی چند ساعتی هست که در سالن انتظار اورژانس نشسته. دلمان سوخت. خواستیم کارش را زودتر راه بیندازیم برود خانهاش، اما متوجه شدیم اصلاً کاری در بیمارستان ندارد. گفت در خانه حوصلهام سر رفته بود آمدم اینجا مردم را ببینم.
راستش از این جور موارد باز هم بوده. حتی کسانی که معلوم شده جایی برای شب ماندن ندارند و میخواهند شب را در اورژانس بمانند که البته اجازه چنین کاری داده نمیشود. بعضیها بهانه میآورند که منتظر بیمارشان هستند یا آنجا کار دارند که البته معلوم است راست نمیگویند. حتی گاهی در دستشوییها میمانند. به خاطر همین از ساعت 12 به بعد در دستشویی عمومی اورژانس را قفل میکنند.»
سرنوشت اقلام دزدیده شده از اورژانس را کسی نمیداند. احتمالاً سر از خانه سارق درمیآورند یا اگر باب دندان مالخرها باشد، به بهایی اندک فروخته میشود. لگن دست دوم و پایه سرم اگر به کار کسی نیاید، فلزش را میتوان کیلویی 800 تا هزار تومان فروخت. این قیمتی است که ضایعاتیها میدهند. برایشان فرقی نمیکند جنسی که میخرند چیست. وزن میکنند و بهایش را به فروشنده میدهند. قیمت مقوا فرق میکند؛ بین 300 تا 500 تومان است. اما فیلم رادیولوژی باطله را گرانتر میخرند؛ کیلویی 2 هزار تا 2 هزار و 500 تومان. با این حساب آنها که واردتر هستند و نبض بازار ضایعات دستشان است میدانند باید سراغ کدام طرف اورژانس بروند چه چیزی بردارند. اتفاقاً مواردی هم بوده که فیلم رادیولوژی از بیمارستان به سرقت رفته؛ آن هم به تعداد.
«این مسأله مربوط به اورژانس نبوده و در یکی از درمانگاههای بیمارستان اتفاق افتاده. معمولاً نتایج رادیوگرافی و امآرآی و باقی موارد بیمارانی که در بیمارستان پرونده دارند، در پروندهشان باقی میمانَد. بعد از اینکه پزشک نتیجه را دید آن را در مطب نگه میدارد تا آخر وقت مسئول مربوطه، بیاید پروندهها را ببرد. در همین هنگام سارقی پیدا شده بود و پروندهها را یک جا برده بود.» شاید برای شما هم سؤال پیش بیاید که فیلم رادیولوژی باطله واقعاً چه مصرفی دارد که ضایعاتیها برای خریدش کیلویی 2 هزار تومان پول میدهند. دلیلاش وجود درصدی نقره در این فیلمهاست. آنطور که یکیشان میگوید. موضوع گزارش ما البته ضایعات و کاربردشان نیست. صحبت از دزدی یا بهتر بگویم دله دزدی از اورژانسها بود که به اینجا رسید؛ موردی عجیب اما واقعی.
دیدگاه تان را بنویسید