امکان‌پذیری گزینه جانشین برای برجام/ ایران باید از الگوی کنش متوازن استفاده کند

کد خبر: 724647

درباره برنامه جامع اقدام مشترک رویکردهای متفاوتی از سوی مقام‌های اجرایی، نظریه‌پردازان و برنامه‌ریزان موضوعات راهبردی ارائه شده‌اند. واقعیت‌های دوران ترامپ و ماه‌های آخر ریاست‌جمهوری باراک اوباما بیانگر این واقعیت است که روح و متن برجام در حال فرسایش تدریجی است. ‍

امکان‌پذیری گزینه جانشین برای برجام/ ایران باید از الگوی کنش متوازن استفاده کند
امکان‌پذیری گزینه جانشین برای برجام
سرویس سیاسی فردا؛ دکتر ابراهیم متقی*: فرسایش برجام در دوران موجود به معنای آن است درباره برنامه جامع اق‍‍دام مشترک رویکردهای متفاوتی از سوی مقام‌های اجرایی، نظریه‌پردازان و برنامه‌ریزان موضوعات راهبردی ارائه شده‌است. واقعیت‌های دوران ترامپ و ماه‌های آخر ریاست‌جمهوری باراک اوباما بیانگر این واقعیت است که روح و متن برجام در حال فرسایش تدریجی است. فرسایش برجام در دوران موجود به معنای آن است که ایران نمی‌تواند به اهداف برنامه‌ریزی شده خود در ارتباط با پایان دادن به تحریم‌ها و غیرامنیتی شدن در فضای سیاست بین‌الملل نایل شود. چنین وضعیتی را باید ناشی از نشانه‌هایی دانست که در برنامه جامع اقدام مشترک تنظیم شده‌اند. هرگونه قرارداد و توافقی را باید در راستای نیل به اهدافی دانست که زمینه‌های لازم برای تحقق اهداف را به وجود می‌آورد.

اصلی‌ترین هدف ایران از مشارکت در روند دیپلماسی هسته‌ای را باید پایان دادن و بی‌اثرسازی تحریم‌های اقتصادی و راهبردی دانست. اگر تحریم‌ها ادامه پیدا کند، به معنای آن است که توافق از مطلوبیت لازم برخوردار نبوده است. اکنون این پرسش مطرح می‌شود که آیا دیپلماسی هسته‌ای ایران امری ضروری و اجتناب‌ناپذیر بود یا آنکه می‌شد چنین ضرورتی را نادیده گرفت. پرسش دوم آن است که چالش‌های برجام در کجا بوده که منجر به شکل‌گیری انتظارات فزاینده ایالات متحده شده؛ به گونه‌ای که بر اساس رویکرد مقام‌های اجرایی، دیپلماتیک و قانونگذار، روح و متن برجام از سوی ایالات متحده نادیده گرفته شده است؟

اولین نکته آنکه دیپلماسی هسته‌ای امری اجتناب‌ناپذیر در حوزه سیاست خارجی و حوزه راهبردی ایران و کشورهای ۱ + ۵ بوده است؛ چنین رویکردی نشان می‌دهد که ایران و قدرت‌های بزرگ در نظام جهانی نیازمند مذاکره برای نیل به توافق در جهت عبور از تنگنا‌ها و معمای امنیتی سال‌های قبل از دیپلماسی هسته‌ای بوده است. به همین دلیل است که اولین مراحل مذاکره ایران و آمریکا در ارتباط با موضوع هسته‌ای از سال ۱۳۹۱ و در دوران ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد آغاز شد. مذاکرات مسقط به میزبانی عمان را باید بخشی از سازوکار‌ها و فرایندی دانست که دیپلماسی هسته‌ای را اجتناب‌ناپذیر می‌ساخت.
نکته دیگر آن است که چه بخش از دیپلماسی هسته‌ای دچار مشکل و ابهام بوده که امروز مقام‌های وزارت خارجه ایران، آمریکا را متهم به نقض برجام کرده و تهدید به اقدام متقابل می‌کنند. واقعیت آن است که برجام را باید بر اساس رویکرد منتقدان آن، در سال‌های ۹۵ - ۱۳۹۲ دوباره‌خوانی کرد. بازخوانی رویکرد منتقدان، بسیاری از چالش‌های موجود برجام را نشان می‌دهد؛ بنابراین می‌توان به این موضوع اشاره داشت که یکی از دلایل ظهور چالش‌های دوران جدید را باید نادیده گرفتن رویکرد منتقدان نسبت به متن مذاکرات و الگوی رفتاری ایالات متحده در سال‌های دیپلماسی هسته‌ای دانست.
متن برجام ماهیّت بسیار کلی و قابل تفسیر دارد؛ توافقی از مطلوبیت لازم به لحاظ تکنیکی برخوردار است که کاملاً ماهیّت تصریح شده، دقیق و انضمامی داشته باشد. هر توافقی که ماهیّت کلی داشته باشد، به گونه‌ای اجتناب‌ناپذیر از فضای حقوقی خارج شده و زمینه برای اعاده سیاست قدرت به وجود می‌آید. سیاست قدرت را باید بخشی از ساز و کارهایی دانست که به منزله پایان دیپلماسی یا نادیده گرفتن توافق توسط قدرت بزرگتر است.
قدرت‌های بزرگ عموماً از ابزارهای مؤثرتری برای جبران اشتباهات خود در حوزه سیاسی، دیپلماتیک و راهبردی برخوردارند. بازیگران منطقه‌ای مانند ایران باید همواره حافظ قدرت راهبردی خود بوده و قدرت را در ازای توافق انتزاعی و قابل تفسیر واگذار نکنند. ایران در روند دیپلماسی هسته‌ای به گونه تدریجی و در دوران‌های ۶ ماهه، تعهداتی را پذیرفت که مابه‌ازای آن، آزاد کردن صرفاً پنج میلیارد دلار از دارایی‌های ایران در خارج از کشور بوده است. به این ترتیب، فرایندی که بتواند معادله قدرت در ازای پاداش محدود را شکل دهد، طبیعی است که در دوران بعد از واگذار کردن منابع قدرت، بخش قابل توجهی از ابزارهای چانه‌زنی را از دست خواهد داد.
شاید تجربه برجام برای برجام دیگر مطلوبیتی نداشته باشد، اما واقعیت آن است که برنامه جامع اقدام مشترک را می‌توان به عنوان بخشی از ساز و کار‌ها و مجموعه‌هایی دانست که زمینه لازم برای تغییر در معادله رفتاری بازیگران را امکان‌پذیر می‌سازد. عدم تحقق این امر در ارتباط با پایان بخشیدن به تحریم‌های اقتصادی ایران، بیانگر آن است که ایران می‌بایست از الگوی کنش متوازن استفاده کند.
الگوی کنش متوازن به معنای آن است که قابلیت‌های ایران در حوزه فردو، ذخیره اورانیوم غنی شده در چارچوب فرمول هگزا فلوراید آمونیوم و در نهایت سانتریفیوژهای نسل دوم، بخشی از قابلیتی محسوب می‌شود که واگذاری آن نیازمند تضمین‌های عملی است. تضمین عملی به معنای اقدام در جهت آزادسازی منابع مالی ایران، پایان دادن به تحریم‌ها و حداقل‌سازی محدودیت‌ها در حوزه جغرافیایی و راهبردی ایران بوده است.
به این ترتیب، موضوع برنامه جامع اقدام مشترک امری اجتناب‌ناپذیر بوده، اما مساله مهم آن است که چه توافقی می‌توان تنظیم کرد که نتایج مطلوبی را برای ساختار قدرت ایران داشته باشد؟ پاسخ به این سؤال صرفاً از طریق توجه به نشانه‌های سیاست قدرت در دیپلماسی هسته‌ای امکان‌پذیر است. از آنجایی که ایران در دوران مذاکرات هسته‌ای دارای قابلیت‌های مربوط به چرخه سوخت هسته‌ای بوده است، بنابراین می‌توانست هر یک از قابلیت‌های خود را بر اساس دستیابی به یکی از اهداف مورد نظر پیگیری کند. بازی سیاست در حوزه داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی، ماهیّت مرحله‌ای دارد. کشورهایی که دارای قدرت فراگیر در سیاست جهانی هستند، می‌توانند از اقدامات تلافی‌جویانه برای تحقق اهداف حقوقی توافق استفاده کنند؛ درحالی‌که هرگونه سیاست مبتنی بر سیاست تلافی‌جویانه از سوی ایران، چالش‌های بیشتری را برای آینده اقتصادی و امنیتی جمهوری اسلامی ایجاد
خواهد کرد.
اکنون نیز برجام در معرض تهدیدات حقوقی، سیاسی و بوروکراتیک از سوی آمریکا قرار دارد. ترامپ تلاش دارد تا تفسیر موسّع از متن برجام ارائه دهد. تفسیر موسّع به معنای آن است که برخی از مفاد برجام نادیده گرفته شده و به جای اجرای تعهدات از سوی نهادهای سیاسی، اقتصادی و راهبردی آمریکا، محدودیت‌های جدیدتری در رابطه با ایران اعمال شود. روندی که ترامپ در دستور کار قرار داده، معطوف به نادیده گرفتن قدرت اقتصادی و راهبردی ایران از طریق افزایش تعهدات است؛ به همین دلیل است که آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی از گزینه تنظیم متمم برای برجام بهره می‌گیرند.
تنظیم متمم برای برجام به معنای آن است که آمریکا حوزه بازرسی‌های خود را از عرصه سایت‌های هسته‌ای به مراکز تحقیقات دفاعی ایران گسترش دهد.
طبعاً چنین اقدامی به منزله نادیده گرفتن حقوق دفاعی و راهبردی ایران است؛ درحالی‌که برخی از تحریم‌های اعمال شده علیه ایران به ویژه قانون «سیدا» که در جولای ۲۰۱۷ تنظیم شد، نشانه‌هایی از محدودسازی قدرت راهبردی ایران از طریق تنظیم تحریم‌های جدید را نشان می‌دهد؛ بنابراین مشکل اساسی برنامه جامع اقدام مشترک را باید نادیده گرفتن روح سیاست قدرت در روند تنظیم توافق هسته‌ای دانست. در شرایط موجود نیز اگر ایران به ضرورت‌های سیاست قدرت توجه نداشته باشد، طبعاً چالش‌های بیشتری با آمریکا و سیاست جهانی پیدا می‌کند.
ضرورت توجه به سیاست قدرت از سوی ایران آن است که نادیده گرفتن قابلیت‌ها و واگذاری آن در ازای تعهدات و توافق‌های مبهم، بیشترین آسیب را برای امنیت ملی کشور ایجاد خواهد کرد.
*صبح نو
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت