روایت سرباز قهرمان ارتش از ناگفتههای حادثه تروریستی اهواز
سرباز وظیفه مجتبی محمدی قهرمان حادثه تروریستی اهواز گفت: این کاری که تروریستها کردند، بسیار سخیف و کوچک بود و از این کارها چیزی عایدشان نمیشود، جز این که مورد نفرت ملت قرار گیرند.
خبرگزاری مهر: به نقل از روابط عمومی ارتش، سرباز یکم وظیفه مجتبی محمدی جمعی تیپ ۱۹۲ نیروی زمینی ارتش مستقر در اهواز که تصاویرش در حال کمک به هموطنان در حادثه تروریستی ۳۱ شهریورماه ۱۳۹۷ رژه نیروهای مسلح به مناسبت آغاز هفته دفاع مقدس در شبکههای اجتماعی منتشر شده بود، با بیان این که در هنگام حادثه تروریستی اهواز، روزهای پایانی خدمت سربازی را میگذرانده است، اظهار داشت: روز حادثه مسئول برق بودم و محل استقرار ما دقیقا پشت جایگاه ویژه بود. هنگامی که تیراندازی شروع شد، تروریستها دقیقا روبهروی ما بودند. برای این که از گلولهها در امان بمانم، از زیر جایگاه ویژه، سینهخیز به سمت باند رژه رفتم. هنگامی که سینهخیز میرفتم، تیرهای زیادی به سمتم شلیک میشد، زیرا تروریستها جایگاه را هدف گرفته بودند و نیت اصلیشان تیراندازی به این سمت بود.
محمدی ادامه داد: هنگامی که از زیر جایگاه خارج شدم، زنی را دیدم که فرزندی به بغل داشت و روی زمین دراز کشیده بود. آن خانم فریاد میزد «کمک! کمک! بچهام تیر خورده». خود زن هم تیر خورده بود. دختری هم بود که در کنار کانال حاشیه باند رژه روی زمین خوابیده بود و کمک میخواست. هنگامی که این صحنهها را دیدم، دیگر خودم را فراموش کردم، دل به دریا زدم و برای کمک به سمت آنها رفتم.
وی اضافه کرد: سینهخیز عرض باند رژه را برگشتم به سمت آن زن و کودکش تا اول کودک را نجات دهم. وقتی رسیدم، دیدم زخم کودک بسیار خطرناک است. همچنین متوجه شدم آن دختر دیگر هم خواهر همین کودک است. شال دختر را گرفتم و زخم کودک را بستم و، چون خونریزی بچه شدید بود، بچه را در آغوش گرفتم و به سوی محل آمبولانسها دویدم. پیش از رسیدن به آمبولانسها، یک برادر بسیجی را دیدم، کودک را به آغوش او دادم و برای نجات آن زن و دختر برگشتم. این کودک همان محمدطاها بود که متاسفانه شهید شد.
این سرباز وظیفه با اشاره به این که آن زن و دختر، مادر و خواهر شهید محمدطاها بودند، درباره نجات آنها گفت: یک دختر چهار ساله دیگر هم در صحنه بود که اول او را برداشتم و به آن سوی خیابان بردم و در یک جای امن گذاشتم و بعد برای بردن آن مادر و دختر برگشتم. اول دختر را به این سوی خیابان آوردم که عکسش در فضای مجازی پخش شده است. بعد هم برای بردن مادرش رفتم که او را هم، چون پایش دو تیر خورده بود، بلندش کردیم و به این سوی خیابان آوردیم و تا آمبولانس بردیم.
وی افزود: بعد از این که محمدطاها و مادرش را به آمبولانس رساندم و کار رساندن بقیه مجروحان به آمبولانس هم انجام شد، دیدم خواهر محمدطاها تنها ایستاده است. بالای ابرویش هم زخم شده بود. او را به سمت آمبولانسها بردم تا زخمش را درمان کنند.
محمدی ادامه داد: خودم گوشی موبایل همراه نداشتم. گوشی یکی را گرفتم و به پدرش زنگ زدیم که سر کار بود. پدر محمدطاها هم نظامی و از افسران نیروی زمینی و قرارگاه جنوب ارتش است. ماجرای حادثه و تیرخوردن همسر و پسرش را تعریف کردم و گفتم که دخترش هم اینجاست، نشانی دادم تا برای بردنش بیاید. بعد هم برای کمک به بقیه مجروحان رفتم.
وی با اشاره به این که در سه چهار باری که مسیر را رفته و آمده است، تیراندازی تروریستها به سوی مردم ادامه داشت، تصریح کرد: در آن هنگام تمام فکر و ذهنم این بود که آنها را نجات دهم و به خودم فکر نمیکردم. برایم مهم نبود که کشته یا زخمی شوم. تنها میخواستم این خانواده بیگناه را که فقط برای تماشای رژه آمده بودند، نجات بدهم.
این سرباز وظیفه در پاسخ این سوال «اگر این چهار نفر را نجات نمیدادی، ممکن بود که شهید بشوند؟» پاسخ داد: فکر میکنم قطعا شهید میشدند. مادر محمدطاها ابتدا فقط یک تیر در پایش خورده بود، اما وقتی محمدطاها را به سمت آمبولانسها بردم و برگشتم، تیر دوم را تازه خورد. تروریستها به سمت آسفالت تیراندازی میکردند تا کسانی که روی زمین دراز کشیده بودند را هدف قرار دهند. تروریستها از پشت به جایگاه نزدیک میشدند و هیچ کس نمیتوانست مقابل جایگاه بماند؛ بنابراین احتمال زخمی یا شهید شدنشان در جایی که بودند بسیار زیاد بود. آنها در حال تیراندازی جلو میآمدند تا تعداد بیشتری از مردم را مورد هدف قرار بدهند.
وی با بیان این که هنگام کشته شدن تروریستها آنها را ندیده است، اضافه کرد: من حواسم به سمت دیگری بود. اما بعد که تیراندازیها تمام شد و برای کمک به زخمیها و جابهجایی شهدای حاضر در پارک رفتیم، جسدشان را دیدم. البته در حال کمک متوجه تعقیب آنها شدم، اما نمیدانستم نیروی نظامی ما آنها را به درک فرستاده است. اگر میشد به جای من نظامیهایی را که در زمان کوتاه تروریستها را کشتند به مردم معرفی میشدند، بهتر بود.
محمدی درباره استفاده از آموزشهای دوره خدمت سربازی در هنگام خطر نیز گفت: در دوره سربازی آموزشهای مفیدی داشتیم، اما فکر نمیکردم قرار باشد به این زودی از آنها استفاده کنم، زیرا کشور ما یک کشور امن است و جنگی در آن اتفاق نمیافتد. اما به هر حال وقتی آموزش میبینی، برای آمادگی در این شرایط است. اگر آموزشها نبود، اصلا این کار را نمیتوانستم بکنم. حالت خیز و خز که میرفتم یا سینهخیز رفتن و پناه گرفتن در هنگام تیراندازیها بر اساس همین آموزشها بود.
وی با تایید این که به عنوان یک سرباز و نه یک فرد عادی در صحنه حادثه حاضر بوده است، افزود: افتخار هم میکنم که سرباز ارتش بودم و خوشحالم که آموزشهایی که دیدم جایی به کار آمد و باعث شد جان چند هموطن را نجات بدهم. دو سال پیش وقتی فهمیدم یگان خدمتیام ارتش است، کمی نگران شدم، چون شنیده بودم که نظم و انضباط سختی در ارتش حاکم است. اما الان فکر میکنم نگرانیام بیمورد بوده است و دو سال خوبی را در ارتش گذراندم.
این سرباز وظیفه با اشاره به این که «ما از روز قبل از حادثه در محل مستقر بودیم، شب هم ماندیم و تا دیروقت هم بیدار بودیم و هیچ مورد مشکوکی نبود» گفت: حاضرم هر جای دیگری برای کمک به مردم جلو روم، خانوادهام صبح از اخبار مطلع نشده بودند. من ساعت ۵ عصر به خانه رسیدم و آنها ساعت ۳ از خبر مطلع شده و به دنبال من به منطقه لشکر اهواز رفته بودند. از خانه به آنها زنگ زدم که خانه هستم و سالمم و به خانه برگردند.
وی افزود: من تا ظهر یکشنبه اصلا از این که ماجرا در اخبار، اینترنت و فضای مجازی این قدر منتشر شده است، مطلع نبودم. صبح به پادگان رفتم و تازه ساعت ۱۲ ظهر بود که متوجه شدم که آنها هم واکنش مثبتی داشتند. عکسهایم پخش شده است.
محمدی همچنین تصریح کرد: هیچ احساس غرور یا شهرت خاصی به کاری که کردهام ندارم. من در مقابل آن همه شهیدی که دادیم، کاری نکردهام. کاری نکردم که شهرتش برایم مهم باشد. فقط وظیفهام را انجام دادم. اینکه مصاحبه میکنم هم فقط برای این است که مردم بیشتر از حادثه آگاه شوند و بدانند که سربازان ارتش و سایر نیروهای مسلح فقط برای حفظ جان آنها خدمت میکنند و از هیچ چیز برای دفاع از این کشور و مردمش دریغ و کوتاهی نمیکنند. میخواهم بگویم مردم خیالشان راحت باشد و در آرامش زندگی کنند.
وی درباره دیدار با فرمانده نیروی زمینی ارتش پس از حادثه نیز گفت: ماجرا را برای امیر سرتیپ حیدری تعریف کردم و ایشان هم از من تشکر کردند. راستش اصلا فکر نمیکردم فرمانده نیروی زمینی برای دیدار و تقدیر از من بیاید. باید از لطف همه فرماندهان ارتش تشکر کنم.
وی در پایان خطاب به تروریستها نیز تاکید کرد: این کاری که کردند، بسیار سخیف و کوچک بود و از این کارها چیزی عایدشان نمیشود جز اینکه مورد نفرت ملت قرار گیرند.
دیدگاه تان را بنویسید