روایتی از حمله هدفمند به سپاه
در بخشی از این گزارش آمده:آنچه دوم خردادیها از فرماندهان سپاه توقع داشتند این بود که بجای ارسال نامه دردمندانه به رئیسجمهور برای جمعی از منافقین، چریکهای فدایی و... تقدیرنامه ارسال کنند.
خبرگزاری مهر: ۱۰ روز بود که از غائله کوی دانشگاه در سال ۱۳۷۸ میگذشت. خیابانها آرام بود، شیشههای شکسته بانکهای محدوده خیابانهای انقلاب و جمهوری عوض شده بود و دیگر ترسی در دل کسی برای عبور از مقابل دانشگاه تهران وجود نداشت چراکه مردم در ۲۳ تیر همه چیز را تمام کرده بودند؛ اما هنوز صحنه درگیری و یقیهگیری سیاسی در روزنامههای دوم خرداد دیده میشد. در این میان روزنامه کیهان در تاریخ ۲۸ تیرماه ۷۸ نامهای را منتشر کرد که شش روز قبل نگاشته شده بود. نامه متعلق به ۲۴ نفر از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران میشد که خطاب به رئیسجمهور نوشته شده بود. محتوا و ادبیات نامه کاملا محترمانه بود و هیچگونه پرخاش و تندخویی در آن دیده نمیشد. متن نامه مذکور به شرح زیر است: «ریاست محترم جمهوری حضرت حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای سید محمد خاتمی با عرض سلام و خسته نباشید به استحضار می رساند: بدنبال حوادث اخیر به عنوان مجموعهای از خدمتگذاران دوران دفاع مقدس ملت شریف ایران، وظیفه خود دانستیم مطالبی را خدمت حضرتعالی دانشمند ارزشمند عرضه بداریم، امیدواریم با سعه صدر و شعار ارزشمند توأم با سیرهای که تبلیغ می فرمایید (شنیدن هر سخن و ایده ولو مخالف) به این موضوع که شاید درد هزاران زجر کشیده انقلاب باشد که امروزه بدور از هرگونه خط و خطوط با چشمی نگران، مسائل و حوادث انقلاب را مینگرنند و سکوت، مسامحه و ساده انگاری مسئولین که از برکت خون هزاران شهید بر مسند نشستهاند متحیر و متعجبند. جناب آقای خاتمی! قطعاً همه ما حضرتعالی را انسانی وارسته، انقلابی، متدین و دارای ریشه عمیق دینی در حوزه و دلسوز به انقلاب دانسته و می دانیم، اما نحوه برخورد با حوادثی که همه ما شاهد شادی و رقص دشمنان پیرامون آن هستیم و در اولویت قرار دادن پیگیری برخی اشتباهات و تخلفات و بزرگ کردن آنها در مقابل عدم توجه و یا کوچک جلوه دادن برخی دیگر از همین نمونه قانون شکنی و هتک حرمت و فشار، باعث شده است. جریانهای معاند با انقلاب گستاختر و در مقابل آن، مدافعان انقلاب محافظهکارانه و با دلزدگی توام با ناامیدی هر روز تحقیر شده و به ثمره این همه خون نگریسته و انگشت خود را با تاسف و تاثر میگزند. جناب آقای رئیس جمهور! حمله به کوی دانشگاه همان طوریکه رهبر بزرگوار و مظلوم این انقلاب فرمودند امری ناپسند، زشت و بد بود و علیرغم اینکه سخت ترین و تندترین برخوردها با آن انجام شد اما همه مردم بدلیل ناپسندی عمل انجام شده این برخوردها را پذیرفته و بر آن صحه گذاشته اند، اما سؤال مهم و پرابهام این است که آیا فاجعه فقط همین بود؟ صرفا همین موضوع قابل پیگیری و توجه و اعتراض و تحصن است که چند وزیر بخاطر آن استعفا دهند و شورای امنیت تشکیل جلسه دهد و گروه تحقیق تشکیل گردد. اما آیا حرمت شکنی و توهین به مبانی این نظام، تأسف و پیگیری ندارد؟ آیا حریم ولایت فقیه کمتر از کوی دانشگاه است؟ آیا حریم امام، آن انسان کم نظیر، کمتر از جسارت به یک دانشجو است؟ آیا چند روز امنیت کشور را دچار اخلال کردن و به هر مؤمن متدین حمله کردن و آتش زدن فاجعه نیست؟ آیا زیر سؤال بردن جمهوری اسلامی، این یادگار دهها هزار شهید و شعار بر علیه آن دادن فاجعه نیست؟ جناب اقای خاتمی! چند شب پیش وقتی گفته شد عده ای با شعار برعلیه رهبر معظم انقلاب به سمت مجموعه شهید مطهری در حرکتند، بچههای کوچک محله ما در چشم ما نگریستند و انگار از ما سؤال میکردند غیرت شما کجا رفته است! جناب آقای رئیس جمهور! امروز وقتی چهره رهبر معظم انقلاب را دیدیم مرگ خودمان را از خداوند طلب کردیم چون که کتفهایمان بسته است و خار در چشم و استخوان در گلو باید ناظر پژمرده شدن نهالی باشیم که حاصل ۱۴ قرن سیلی و زجر شیعه و اسلام است. جناب آقای خاتمی! شما خوب می دانید، در عین توانمندی بخاطر مصلحت اندیشی دوستان ناتوانیم! چه کسی نداند که امروز منافقین و معاندین دسته دسته بنام دانشجو به صف این معرکه می پیوندند و خودیهای کینه جو و منفعتطلب و کوته نظر، آتش بیار آن شده اند و برای تهییج آن، از هر سخن و نوشته ای دریغ نمیکنند؟ جناب آقای خاتمی! تاکی با اشک بنگریم و خون دل بخوریم و با هرج و مرج و توهین، تمرین دموکراسی کنیم و به قیمت از دست رفتن نظام صبر انقلابی داشته باشیم؟ جناب آقای رئیسجمهور! هزاران خانواده شهید و جانباز و رزمنده به شما رای دادند که رای آنها مدال سینه شماست، آنها از شما انتظار برخورد منصفانه با این مسائل را دارند و ما امروز ردپای دشمن را در این حوادث بخوبی میبینیم و قهقهه مستانه را میشنویم. امروز را دریابید که فردا خیلی دیر است و پشیمانی فردا غیر قابل جبران است. سید بزرگوار! به سخنرانی بظاهر دوستان و خودیها در جمع دانشجویان بنگرید، آیا همه آن گفتهها تشویق و ترغیب به هرج و مرج و قانون شکنی نیست؟ آیا معنای سال امام(ره) همین بود؟ آیا به همین صورت میتوان میراث گرانبهای او را حفظ کرد؟ و آیا بی توجهی تعداد اندکی بنام حزبالله مجوزی است برای شکستن سر هر متدین و هتک حرمت آن؟ جناب آقای خاتمی! رسانه ها و رادیو های دنیا را بنگرید، آیا صدای دف و دهل آنها بگوش نمیرسد؟ جناب آقای رئیسجمهوری! اگر امروز تصمیم انقلابی نگیرید و رسالت اسلامی و ملی خودتان را عمل نکنید فردا آنقدر دیر و غیر قابل جبران است که قابل تصور نیست. در پایان با کمال احترام و علاقه به حضرتعالی اعلام میداریم کاسه صبرمان لبریز شده و تحمل بیش از آن را در صورت عدم رسیدگی بر خود جائز نمیدانیم امضاکنندگان: سرداران علی احمدیان، جعفر اسدی، محمد باقری، عزیز جعفری، غلامرضا جلالی، غلامعلی رشید، عبدالحمید رئوفی نژاد، نبی الله رودکی، علی زاهدی، یعقوب زهدی، قاسم سلیمانی، امین شریعتی، نورعلی شوشتری، احمد غلامپور، علی فدوی، علی فضلی، اسماعیل قاآنی، محمد باقر قالیباف، مرتضی قربانی، احمد کاظمی، محمد کوثری، غلامرضا محرابی، اسدالله ناصح، حسین همدانی» وقتی مذاق دوم خرداد تلخ شد اما پس از انتشار این نامه بود که مذاق سیاسیون جناح چپ تلخ شد؛ گویی یا انتظار چنین نامهای آن هم از سوی نظامیانی که سالها در میدان توپ و خمپاره بودند را نداشتند یا اینکه برآوردشان از واکنش فرماندهان سپاه به تحرک آشوبطلبانی که نزدیک به یک هفته تهران را میدان جنگ کرده بودند اشتباه درآمده بود. دل تندروهای دوم خردادی لک میزد تا سپاه پاسداران، در مقابل اغتشاشگران تندرویی که اصلاح طلبان در ظاهر محکومشان میکردند اما در پشت پرده برایشان کف میزدند، وارد میدان شود تا آنها با خیال راحت در روزنامههایشان تیتر بزنند: «کودتای سپاه علیه دولت کلید خورد» اگر توپخانه روزنامههای زنجیرهای و تشکلهای سیاسی دوم خردادی تا روز انتشار نامه مذکور دائما بر روی بسیج و حزبالله با تعابیری همچون «گروه فشار»، «متحجر»، «مفسد فی الارض»، «خشونتطلب» و... کار میکرد، اما این بار «سپاه پاسداران» را نشانه گرفت. از واکنش دفتر رئیسجمهور تا بیانیه جبهه مشارکت اولین واکنش به نامه ۲۴ تن از فرماندهان سپاه را دفتر رئیسجمهور وقت با صدور اطلاعیهای نشان داد. در این اطلاعیه آمده بود: «این نامه در تاریخ ۲۲//۴/۷۸ با طبقه بندی "خیلی محرمانه" به دفتر سیدمحمد خاتمی واصل و در برنامه کاری رئیسجمهوری قرار گرفت. حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمد خاتمی نیز همان روز پاسخ این نامه را به تفصیل مرقوم نمود ... » آنچه در اطلاعیه دفتر رئیسجمهور وقت قیده شده بود و باعث شد تا روزنامههای زنجیرهای دوم خرداد و احزابی همچون «مجمع روحانیون مبارز»، «سازمان مجاهدین انقلاب» و «جبهه مشارکت» موج حملات گسترده خود را علیه سپاه آغاز کنند، ادعای «طبقه بندی خیلی محرمانه» برای نامه مذکور بود. «مجمع روحانیون مبارز» فردای انتشار نامه فرماندهان سپاه یعنی در تاریخ ۳۰/۴/۷۸ بیانیهای تفصیلی خطاب به سردار رحیم صفوی فرمانده کل سپاه نوشت و نگارش این نامه را مصداق دخالت نظامیان در سیاست عنوان کرد، در حالی که محتوای نامه به هیچ عنوان اشارهای به جناح یا حزب سیاسی خاصی نداشت و تنها نگرانی سرداران دفاع مقدس از هتک حرمت به جایگاه نظام و ولایت فقیه توسط عدهای آشوبطلب را حکایت میکرد. مجمع روحانیون در بخشی از بیانیه خود آورده بود: «نیروهای مسلح به ویژه سپاه پاسداران بنابر وصیت مؤکد بنیانگذار جمهوری اسلامی باید از ورود در مسائل سیاسی اکیداً اجتناب کنند که به فرموده آن حکیم فرزانه، سم مهلک است ... وارد شدن نیروهای مسلح در مسائل سیاسی از خطرناکترین آفاتی است که وحدت و نیرومندی آن را تهدید میکند ... و در معرض خطر جدی قرار می دهد» از سوی دیگر «سازمان مجاهدین انقلاب» نیز بیانیه اعتراضی شدیدی علیه ۲۴ تن از فرماندهان سپاه صادر کرد و نگارش و انتشار این نامه را در راستای «تحریک به انجام کودتا» دانست: «رندانی که پیشنهاد نوشتن این نامه را دادهاند آنچنان که اکنون آشکار شده قصد بهرهبرداری سیاسی و جناحی را داشتهاند... انتشار این نامه اکنون در محافل سیاسی بینالمللی و رسانههای صهیونیستی - امپریالیستی که هیچ فرصتی را در تشویش افکار عمومی جهانی علیه جمهوری اسلامی ایران از دست نمی دهند به عنوان اعلام آمادگی سپاه برای کودتا و در نتیجه متزلزل بودن وضعیت دولت ایران ارزیابی و تبلیغ شده است ...» سازمان مجاهدین انقلاب در این بیانیه از ادعای دفتر رئیسجمهور وقت مبنی بر «خیلی محرمانه» بودن نامه فرماندهان سپاه هم سواستفاده و در بیانی عجیب، اقدام دو روزنامه کیهان و رسالت در انتشار نامه مذکور را با انتشار نامه محرمانه وزارت اطلاعات توسط «روزنامه سلام» که منجر به حوادث خونبار کوی دانشگاه شد مقایسه کرد و نوشت: «... مردم حق دارند بپرسند چگونه است که انتشار مکاتبات قاتلان و خائنان به ملک و ملت افشای اسناد محرمانه تلقی میشود و به خاطر آن روزنامهای انقلابی و باسابقه درخشان در خدمت به انقلاب و نظام تعطیل میشود اما انتشار نامهای محرمانه که سلب آرامش و احساس امنیت جامعه و کاهش میزان اعتماد عمومی به نظام را در پی دارد و لطمهای جبران ناپذیر به موقعیت و جایگاه نظام و دولت در جهان وارد میکند به راحتی تحمل و بلکه غیرمستقیم تأیید می شود؟» این ادعا و مقایسه عجیب سازمان مجاهدین انقلاب درحالی بود که نامه ۲۴ تن از فرماندهان سپاه به رئیسجمهور، هیچگونه نکته و خبر محرمانهای نداشت بلکه تنها حاوی احساس نگرانی آنها نسبت به هتک حرمت و هتاکی عدهای معاند و آشوبطلب به نظام و ولایت فقیه در صحنه درگیریهای حوادث کوی دانشگاه بود. اما از سوی دیگر «جبهه مشارکت» نیز با انتشار بیانیهای اقدام فرماندهان سپاه در نگارش یک نامه به رئیسجمهور را یک تخلف آشکار دانست و با تاکید بر اینکه نظامیان حق دخالت در سیاست را ندارند، عصبانیت خود را از نامه مذکور اینگونه نشان داد: «... هرگز نمیتوان پذیرفت که هرکس چنانچه کاسه صبرش به هر دلیلی لبریز شد از مؤثرترین ابزاری که در اختیار دارد، برای حل مشکل استفاده نماید. در این صورت نظام اجتماعی به سرعت از هم خواهد گسست و غرض حکومت نقض خواهد گشت. عدم توجه به این نکته شما را در مرکز گردابی قرار خواهد داد که نهایت آن جز نابودی همه چیز نخواهد بود» این تلقین جبهه مشارکت که سپاهیان با نگارش این نامه درصدد آغاز استفاده از ابزار نظامی در صحنه سیاست هستند در حالی بود که نامه مذکور روزی بدست رئیسجمهور وقت رسید که فردای آن روز مردم در یومالله ۲۳ تیر همه چیز را تمام کرده بودند؛ در واقع جبهه مشارکت همانند سازمان مجاهدین انقلاب در بیانیه خود سعی داشت عبارت «کاسه صبرمان لبریز شده است» در نامه فرماندهان سپاه را به نشانه کودتای نظامیان علیه دولت قلمداد کند. پاسخ کیهان به ادعای محرمانه بودن نامه روزنامه کیهان هم در واکنش به اینکه چرا یک نامه با طبقهبندی «خیلی محرمانه» را منتشر کرده است، توضیح داد: «گفته می شود چرا نامه ای که طبقه بندی خیلی محرمانه داشته، سر از مطبوعات درآورده است. تا آنجا که ما میدانیم دلیلی بر مــحرمانه بودن این نامه موجود نیست. اولا فاکسی که به روزنامه رسیده فاقد هرگونه قید طبقهبندی بر آن بود. ثانیاً عین نامه صبح همان روز در یکی از روزنامهها درج شده و ثالثا چهار روز قبل در یکی دیگر از روزنامه ها به مضامینی از این نامه اشاره گردیده بود و البته در هیچ یک از مراحل قبلی، از سوی مراجع مربوطه اشاره ای به طبقه بندی شده بودن نامه نشد. اساساً نامه ای با این مشخصات یعنی نامه ای که ارسال کننده آن تعداد از اشخاص حقیقی هستند نمیتواند طبقه بندی شده باشد. طبقه بندی مربوط به نامههای اداری است» هادی خامنهای: باید تعقیب قضایی شوند / افشاری: چرا ادبیاتتان شبیه مخالفان دولت است!؟ از دیگر واکنشهای سیاسیون دوم خرداد و روزنامههای زنجیرهای آنان میتوان به اظهارات «سید هادی خامنهای» مشاور وقت رسانهای خاتمی اشاره کرد. وی در اظهاراتش برای نویسندگان نامه و نوع ادبیاتشان هم تعیین تکلیف کرد و ماجرا را به جایی کشاند که باید ضرورت تعقیب قضایی ۲۴ فرمانده مذکور ارزیابی شود. او گفته بود: «حتی بر فرض اگر مسئولان نظامی حق نوشتن چنین توصیه نامه هایی را داشته باشند، حق ندارند مضامین و پیامهای آنچنانی نظیر اینکه کاسه صبرمان لبریز شده است بر قلم بیاورند ... حرکت اخیر فرماندهان سپاه نیز از آنجایی که بدون نظر فرمانده کل قوا می باشد قابل تعقیب است ... امیدوارم این نامه، امری اتفاقی باشد، زیرا اگر این امر جنبه برنامه ریزی شده باشد، نشانه بروز یک تخلف از سوی جمع نظامی کشور است» «علی افشاری» عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت که آن روزها رهبری شورای متحصنین را برعهده گرفته بود و امروز به جرگه ضدانقلابیون خارج نشین پیوسته است هم به نامه فرماندهان سپاه واکنش داد و در روزنامه زنجیره ای نشاط اینگونه نوشت: «متأسفانه در این نامه مرز میان دغدغه و ارزشهای انقلاب و مداخله در امور سیاسی شکننده و مخدوش شده است و ادبیات آن مشابه ادبیات مخالفان دولت است. همان گونه که در قوانین و وصیت نامه امام نیز آمده است سپاه نباید در جناح بندیهای سیاسی دخالت کند» آنچه سیاسیون چپ از سپاه توقع داشتند در آن مقطع فعالان سیاسی دوم خرداد واکنشهای زیادی به نامه ۲۴ تن از فرماندهان سپاه نشان دادند و آن را محکوم کردند، اما آنچه قابل توجه است، این بود که فعالان دوم خرداد گویی از نویسندگان نامه توقع داشتند ضمن ابراز همدردی با مسئولین «روزنامه سلام» از چاپ نامه محرمانه وزارت اطلاعات که با هدف تحتالشعاع قرار دادن طرح مجلس در اصلاحیه قانون مطبوعات انجام شده بود، حمایت کنند و با محکومیت اقدام دادگاه روحانیت در توقیف این روزنامه، مهر تائیدی بر حرکت عده ای دانشجو و دانشجو نما در برپایی راهپیمایی بدون مجوز بامداد ۱۸ تیر بزنند و بسیجیان و مامورین نیروی انتظامی را که طی نزدیک به یک هفته در مقابل اغتشاشگران و آشوبطلبان ایستاده بودند، تندرو و گروه فشار و عاملان قتلهای زنجیرهای بنامند. شاید دیگر انتظار سیاسیون دوم خرداد از ۲۴ فرمانده سپاه این بود که بجای ارسال نامهای دردمندانه به رئیسجمهور، برای جمعی از فعالان گروهکهای منافقین، مارکسیستهای چریک فدایی خلق، برخی افراد مرتبط با دفتر تحکیم وحدت، هواداران گروههای ملی همانند حزب ملت و گروه موسوم به «فرزندان بزرگمهر» و «اتحادیه طبرزدی» و همچنین عناصر وابسته به جبهه ملی-مذهبی به دلبل ایجاد فضایی امنیتی و برپایی جنگی شهری تقدیرنامه ارسال کنند و از زحمات «پرویز ورجاوند» [فرد مرتبط با جبهه ملی] و «همسر امیرانتظام»، که برای بهرهبرداری از فضای هرج و مرج ایجاد شده جلسات محفلی را در منزل عباس امیرانتظام برگزار کردند، قدردانی بعمل بیاورند و «منوچهر محمدی» [یکی از عوامل اصلی آشوبهای پس از ۱۸ تیر] را شایسته نشان لیاقت بدانند. آنچه پس از فروکش حوادث ۱۸ تیر از سوی برخی روزنامهها اعلام شد، این بود که آشوبگران تیر ۷۸ حدود ۱۵۰ مورد آتشسوزی و غارتگری انجام دادند، ۳۰ دستگاه خودروی دولتی و غیردولتی را در آتش سوزاندند، ۵ بانک را غارت و تخریب کردند، به ۱۰۰ مغازه حملهور شدند و دو طلافروشی را به غارت بردند، به ۱۰ ساختمان دولتی آسیب زدند، بسیاری از صندوقهای صدقات را خالی کردند و شمار زیادی از بسیجیان و مردمی که چهره مذهبی داشتند را مضروب ساختند اما روزنامههای دوم خرداد و سیاسیون چپ تمایلی به محکومیت این اقدامات نداشتند، چراکه هدف چیز دیگری بود؛ «تهاجم به نهادهای انقلابی». اقدامی که در دوران اصلاحات چند بار دیگر هم تکرار شد و هر کدام یکی از نهادها را هدف قرار داد؛ قتل های زنجیره ای، پرونده نوارسازان و ... .
دیدگاه تان را بنویسید