خبرگزاری تسنیم، رهبر انقلاب در پیام نوروزی خویش خطاب به مردم ایران در خصوص دستاوردهایی که جمهوری اسلامی در سال 1395 تحصیل کرده است، بیان داشتند «اگر بخواهیم یک ارزیابیای بکنیم از سالی که گذشت -سال 95- باید بگوییم آن سال هم مثل همهی سالهای دیگر شادیها و غمهایی داشت، تلخیها و شیرینیهایی داشت؛ منظور تلخیها و شیرینیهای مربوط به ملّت است، مسائل شخصی مورد نظر نیست. هم شیرینی داشتیم در سال گذشته، شادی داشتیم که این شادیها مربوط است به عزّت ملّی، امنیّت ملّی، همّت جوانانه در میان ملّت ایران و حرکات مؤمنانهی فراگیر در همه جای کشور؛ هم تلخیهایی داشتیم که عمدتاً مربوط به مسائل اقتصادی و اجتماعی است که اشارهای به آنها خواهم کرد. .. امنیّت کشور در این محیط پُرتلاطم منطقهای بلکه بینالمللی، یک شاخص بسیار عمده و بزرگی برای ملّت ایران بود. امروز اطراف ما، کشورهایی که همسایگان ما هستند: از شرق کشور و جنوب شرقی کشور، تا شمال غربی کشور، کشورها دچار ناامنی هستند، منطقه دچار ناامنی است، ملّت ایران بحمدالله در طول سال یک امنیّت پایدار را تجربه کرد.» در این یادداشت تلاش خواهیم کرد تا به بخشی از دلایل به وجود آمدن
دستاوردهای امنیتی نظام جمهوری اسلامی در سطح منطقه ای و بین المللی اشاره داشته باشیم.
منطقهی غرب آسیا به دلایل تاریخی، فرهنگی، ژئوپلیتیک و وجود منابع عظیم انرژی، در طول قرون اخیر همواره مورد تهدید و تجاوز قدرتهایی خارج از این منطقه بوده و همین موضوع سبب شده است تأمین امنیت در اولویت دولتهای این منطقه قرار گیرد و دولتهای این منطقه بهعنوان بازیگران سیاسی اصلی برای حفاظت از مرزهای خویش و دفاع در برابر تهدیدات، بهگونههای مختلف عمل نمایند.
پیوستن به یکی از قطبهای قدرت (عدهای بهسمت شرق کمونیست و برخی بهسمت غرب لیبرال) برای تأمین امنیت در برابر تهدیدات خارجی، یکی از رویههای رایج بود که کشورهای این منطقه در پیش گرفتند و این اتصال، زمینهی تجهیز این کشورها به آخرین سلاحهای تولیدی این قطبهای قدرت را فراهم مینمود. البته در عوض، کشورهای این منطقه نیز منابع طبیعی و بالأخص نفت خود را بهمنظور تأمین امنیت و بقای خویش، به این قطبهای قدرت تحویل میدادند. دلایل فروپاشی رژیم پهلوی
ایران نیز بهعنوان یکی از کنشگران همیشه فعالِ غرب آسیا، بهصورت خاص از دورهی حکومت دستنشاندهی پهلوی دوم و پس از شکلگیری فضای دوقطبی در عرصهی بینالملل و آغاز جنگ سرد، دستکم به دو دلیل ضعف اقتصادی و شکنندگی سرمایهی اجتماعی حاکمان پهلوی، برای تأمین امینت خود، بیش از گذشته به غرب و مخصوصا آمریکا وابسته شد. از این زمان به بعد، ایران تبدیل به «متحدی قابل اعتماد» برای بلوک غرب و آمریکا شد و این اعتماد سبب سرازیر شدن تجهیزات نظامی به ایران و اعطای نفت در عوض آن شد. ازاینرو ایران با اتکا به قدرت سیاسی و تسلیحاتی غرب، بقای خویش و امنیت مرزهایش را پی میگرفت. اما اتکا به اتحاد با بلوک غرب، تجهیز شدن به مدرنترین تسلیحات تولیدی بلوک غرب و درآمدهای هنگفت نفتی که سبب شکلگیری دولت رانتیر در ایران و فاصله گرفتن از تأمین نیازهای مردم شد، بهتدریج سرمایهی اجتماعیِ شکنندهی پهلوی را شکنندهتر کرد و زمینه را برای شورش عمومی علیه حاکمیت فراهم ساخت و بخشی از دلایل لازم برای وقوع انقلاب اسلامی را ایجاد کرد. به یک اعتبار و از منظر بحث حاضر، میتوان گفت وقوع انقلاب اسلامی نشاندهندهی این نکته بود که واجد بودن قدرت
سخت از یکسو و شکنندگی سرمایهی اجتماعی و قدرت نرم از سویی دیگر، میتواند زمینهساز فروپاشی یک دولت مسلح و مجهز و برخوردار از حمایت قطبهای قدرت شود.
با فروپاشی رژیم پهلوی، حاکمیت جدید در ایران، منطقی متفاوت از دوران گذشته در پیش گرفت. در منطق جدید، با اتکای به شعار «نه شرقی، نه غربی»، در حوزهی تأمین امنیت و برای مواجهه با تهدیدات، هر دو قطب قدرت بهمثابهی غیر یا دیگری و حتی ضد برای حاکمیت جدید بهشمار آمدند و ازهمینرو اتکای به این دو برای مقابله با تهدیدات، بهکلی نفی شد و مسیر اتکا به ظرفیتهای خود، نقطهی تمرکز قرار گرفت و تولید قدرت سخت و نرم بهصورت همزمان در دستور کار قرار گرفت. نفی دو قطب قدرت، جمهوری اسلامی را برآن داشت تا برای تأمین امنیت مرزهای خود، استفاده از ظرفیتهای درونی را در پیش گیرد و در این مسیر، از یکسو ابتدا به مونتاژ و سپس تولید انواع جنگافزارهای نظامی دست زد و از سوی دیگر، با بهرهگیری از ظرفت سرمایهی اجتماعی و قدرت نرم خویش، با تشکیل هستههای مقاومت مردمی، که بارزترین آن تشکیل نیروهای بسیجی بود، زمینه را برای تأمین امنیت فراهم نمود. اتکای به این دو عنصر، در کنار بهرهگیری از حمایت تودههای مردم از جمهوری اسلامی و رهبری آن، مدل جدیدی از روش تأمین امنیت را فراهم نمود. این نکات را باید دلایل موفقیت ایران در برابر حملهی
عراق و تهدیدات مختلف دهههای بعد از آن دانست. همین مسئله هم ایران را به امنترین کشور در ناامنترین منطقهی دنیا تبدیل کرده است.
ازاینرو باید گفت فربه شدن در عرصهی قدرت سخت و نحیف شدن قدرت نرم و سرمایهی اجتماعی برای هر حاکمیتی به همان اندازه خطرناک است که نحیف شدن قدرت سخت و فربه شدن قدرت نرم؛ چراکه در حالت اول، حاکمیت پلیسی و سرکوبگر، که نتیجهای جز سقوط ندارد، شکل میگیرد و در حالت دوم، مردمانی با دستان خالی از سازوبرگ نظامی، توان مقاومت اندکی در برابر تهدیدات دشمنان خود دارند. لذا حاکمیتی را میتوان موفق دانست که بهصورت همزمان قدرت سخت و نرم خویش را افزایش دهد و میان آنها توازن برقرار کند.
آنارشیک بودن محیط بینالملل و نبود قدرتی مرکزی که همهی دول و ملل تابع آن باشند را میتوان از قدرمشترکهای بسیاری از نظریههای روابط بینالملل بهشمار آورد. در این محیط آنارشیک که در آن تهدید نظامی، شمشیر داموکلسی است که همواره خطر فرود آمدنش وجود دارد، بازیگران مستقل را وامیدارد تا با اتکای به ابزارهایی که واجد آنها هستند، تهدیدات را به حداقل و تأمین امنیت مرزهای خویش را به حداکثر برسانند. جمهوری اسلامی نیز بهعنوان یکی از کنشگران مستقل و فعال در محیط آنارشیک بینالملل، چارهای جز بهرهگیری از این روشها ندارد و ضعف در هرکدام از این موارد، حاکمیت سیاسی و امنیت جغرافیایی آن را با تهدیدات جدی مواجه مینماید. با عنایت به نکات مزبور، میتوان عناصر ذیل را بهمثابهی حصارهای امنیتی و سپر دفاعی ایران در برابر تهدیدات امنیتی دانست که بهاجمال به آنها اشاره میشود:
1. دارا بودن نسبیِ سرمایهی اجتماعی و داشتن قدرت نرم: عنصر «ایمان» را میتوان کلیدیترین قدرت نرم جمهوری اسلامی دانست که از منظر دینی نیز قابل تأمل است. قرآن خطاب به مسلمانان میفرماید شما پیروزید اگر ایمان داشته باشید: «و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین». پس جمهوری اسلامی میبایست برای تأمین امنیت بیشتر، هرچه بیشتر بهسمت تبدیل شدن به «جامعهی اسلامی»، بهعنوان چهارمین حلقه از مراحل پنجگانهی دستیابی به تمدن اسلامی، حرکت کند. جامعهی اسلامی یعنی جامعهای که کنشگران اصلی آن، عناصر «مؤمن و متعبد و انقلابی»اند. ازاینرو باید گفت کاهش قدرت نرم جمهوری اسلامی و تشکیک یا تضعیف هرکدام از این عناصر قدرت نرم، بهتدریج فرسایش حصارهای امنیتی کشور را در پی خواهد داشت. به همین دلیل، آنها که نیروی بسیج، یعنی ایمانیترین نیروی اجتماعی جامعهی ایران را تضعیف یا تقبیح میکنند، خواهناخواه در جهت کاهش قدرت نرم کشور قدم برمیدارند.
2. بهرهگیری حداکثری از قدرت سخت: قدرت سخت دستکم دارای دو بخش است. یکی تشکیلات و نهادهایی که متکفل تأمین امنیت هستند و دیگری ابزارها و تجهیزاتی که این نهادها برای انجام عملیات آفندی و پدافندی در اختیار دارند. در بحرانیترین منطقهی جهان، بدون واجد بودن قدرت نظامی، دولتها و حتی کشورها با بحران موجودیت مواجه خواهند بود. در محیط آنارشیک بینالملل نیز قدرت نظامی، بازوی امنیتی هر کشور برای تأمین امنیت در برابر تهدیدات خارجی محسوب میشود. جمهوری اسلامی نیز بهعنوان یک «بازیگر مستقل» از چشمانداز قدرتهای بینالمللی، همواره سایهی تهدید و جنگ نظامی را بالای سر خود دارد و چنین حاکمیتی بدون واجد بودن قدرت نظامی مستحکم، مورد تهدید و تجاوز قرار خواهد گرفت.
همین عوامل است که موجب تأمین امنیت منطقهای کشور شده است. از یکسو مرزهای امنیتی فراتر از مرزهای ایران گسترده شده و تا عراق و سوریه و لبنان و فلسطین و... امتداد یافته، و از سویی دیگر قدرت نرم جمهوری اسلامی نیز در بستر مفاهیمی مانند «صدور انقلاب»، صدور ارزشها و نفوذ در بین عامهی مردم در کشورهای منطقه، ظهور و بروز پیدا کرده است. هر دو وجه این مسئله، تأمین امنیت جمهوری اسلامی را در پی داشته و خواهد داشت. آن هم در شرایطی که نه تنها بسیاری از کشورهای منطقه، در بیامنی به سر میبرند، بلکه سایهی تهدید و ناامنی، تا قلب اروپا نیز کشیده شده است. ثبات در منطقه آشوب همانگونه که اشاره شد، سال های متمادی است که منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا درگیر مناقشات بیرونی و درونی است. از جنگ اعراب و رژیم صهیونیستی و پیش از آن جنگ های دوم و اول جهانی گرفته تا شرایط فعلی. مجموعه ای از درگیری ها و مناقشات نظامی و غیر نظامی در منطقه حکم فرما بوده که خسارت های فراوانی را بر امنیت ملی کشورهای منطقه بار کرده و این درگیری ها در قرن بیست و یکم نه تنها کاسته نشده است، بلکه بر عمق و گستره آن نیز افزوده شده است. یک پای ثابت درگیری ها در
منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا نیز غربی ها بوده اند، در دوره ای از تاریخ، انگلیسی ها و در دوره ای نیز آمریکایی ها، ثبات و امنیت منطقه را وجه المصالحه ای برای انتفاع اقتصادی بیشتر خود قرار داده و با استمساک به بحران زایی در منطقه، از یک سو نفت منطقه را به غارت برده اند و از دیگر سو بر مصرف سلاح هایشان در منطقه افزوده اند و انبارهای سلاح خود را خالی از سلاح کرده اند. در شرایط فعلی نیز منطقه درگیر بحران های متوالی است که سبب ساز یک بخش (و آن هم بخش عمده آن) آمریکایی ها هستند و بدون تردید بی ثباتی در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا را باید در اتاق های فکر و اندیشکده های وابسته به وزارت امور خارجه و پنتاگون مورد رهگیری قرار داد.
یکی دیگر از حربه هایی که آمریکایی ها در این دو دهه گذشته (علاوه بر مسئله نفت و فروش سلاح های خود) به آن می اندیشند و دائم سناریوهایی را برای آن تداعی و عملی می کنند، مسئله وحشت زایی از ایران است، در همین چند روز پیش بود که آمریکایی ها (در سطح اندیشه ای) این موضوع را بازنمایی کردند که اگر داعش از عراق بانگ رحیل سر دهد، ایران به ابرقدرتی در منطقه می رسد. پیش از این نیز ابراز می داشتند اگر صدام از عراق برود، این ایران است که به ابرقدرتی میرسد. آن ها در عربستان، امارات، کویت، قطر، ترکیه، و سایر کشورهای اسلامی، ایران را به یک بازیگر آشوب در منطقه برساخت می کنند و بدین ترتیب به واسطه این آشوب زایی و ساخت غیرواقعی مشکلاتی را ترتیب می دهند که در آن صرفا انتفاع آمریکایی ها تحصیل می شود.
اما از همه این مسائل گذشته، آن چه بیش از همه برای ایران غرورآفرین است، مسئله ثباتی است که علی رغم میل آمریکایی ها در ایران سیطره یافته و هیچ یک از سناریوهای آمریکایی ها برای بی ثباتی ایران تبدیل به عمل نشده است و به راحتی می توان گفت ایران با ثبات ترین کشور در منطقه است. دستاورد ثبات و امنیت در این منطقه دستاوردی بسیار بزرگ محسوب می شود و نشان دهنده هزینه هایی است که ایران در منطقه غرب آسیا داده و می دهد و به طور کلی موضوعی نیست که به راحتی به دست آمده باشد. اما در شکل گیری این ثبات، عواملی دست داشته اند که از آن جمله می توان به عملکرد مثبت و صحیح نیروهای نظامی کشور اشاره کرد، همچنین نظام محاسباتی دقیق و کاربردی نیز یکی از این عوامل است که در جلوتر به آن اشاره خواهد شد. نظام محاسباتی دقیق
بی تردید در شکل گیری امنیت در محیط پیرامونی یک بازیگر (دولت-ملت)، عواملی دخیل هستند، نیروی نظامی کارآمد، یکی از مهمترین این عوامل است، برای مثال کشوری که نیروی کارآزموده ای نداشته باشد، تصور «پیروزی» را دارد، اما «توان» و «اقتدار» پیروزی را ندارد، بنابراین در تحصیل موفقیت های نظامی و امنیتی ناتوان خواهد بود. در ایران نیروهای نظامی هم تصور پیروزی را دارند، هم اقتدار پیروزی را. همین، سبب شده است تا در هر نبرد منطقه ای (چه از زمان دفاع مقدس و چه نبردهایی که برای بیرون راندن تروریست ها از منطقه دارند) دستاوردهای بسیار چشمگیری داشته باشند و در همه آن ها «موفق» عمل کنند. اما علاوه بر این، یک فاکتور بسیار مهم نیز در این مهم دخیل است و آن محاسبات دقیق و صحیح نخبگان عالیه نظام، خصوصات در سطح رهبری نظام است. رهبر انقلاب با محاسبه دقیق تحولات در منطقه، مدیریتی را در ایران و فراتر از آن در سطح منطقه ای و جهان اسلام به وجود آورده اند که شاهد افزایش روزافزون سطح و ابعاد قدرت ایران و در سطحی فراتر در سطح جهان تشیع هستیم. بدین ترتیب نه تنها کوچکترین گزندی به ایران در تاریخ تحولات چند دهه اخیر بعد از استقرار نظام جمهوری
اسلامی نیامده است، بلکه در حوزه نفوذ ایران، شاهد گسترده شدن عمق نفوذ ایران و حوزه استراتژیک این کشور فراتر از مرزهای خود نیز بوده ایم.
این موضوع به طور قطع به خاطر صحت محاسباتی است که در راس حاکمیت در جمهوری اسلامی وجود داشته و دارد. تمام کشورهای منطقه درگیر مناقشات در سطوح ملی و فراملی خود هستند، اما ایران در کمال آرامش اهداف چشم انداز خود را به پیش می برد. این نشان دهنده این است که جمهوری اسلامی، محاسبه، تاکتیک و استراتژی صحیحی در سطح ملی و فراملی برای پیش برد اهداف خود داشته است.
در شکل گیری نظم محاسباتی در راس حاکمیت جمهوری اسلامی عوامل متعددی دخیل بوده و هست که از جمله این عوامل می توان به عدم تعجیل در تصمیم گیری در حوزه سیاست خارجی و دل نبستن سیاست خارجی به رفتار دولت ها اشاره کرد. بی تردید سیاست خارجی ایران در طی این چند دهه بعد از انقلاب از ثبات نسبی ای برخوردار بوده است که کمتر سیاست خارجی ای در کشورهای دنیا با این ثبات مواجه بوده است. منظور از ثبات رفتار با دولت x و y نیست، بلکه منظور پی گیری اهداف سیاست خارجی و اصول کلان سیاست خارجی در حوزه ملی، منطقه ای و بین المللی است. به گونه ای که اگر بخواهیم بر مشی استکبار ستیزی و حمایت از مستضعفین و. .. در ایران توجه داشته باشیم، شاهد تغییری در اصول و اهداف نخواهیم بود. از زمانی که حضرت امام بر رویکرد حمایت از مردم فلسطین و انتخاب هوشمندانه جمعه آخر ماه رمضان به عنوان روز قدس تاکید و اصرار داشتند، تا همین سال اخیر که پنجمین کنفرانس حمایت از انتفاضه فلسطین برگزار شد، شاهد تغییری در اهداف ایران در قبال مردم فلسطین نبوده ایم و این نشان دهنده این است که اهداف در ایران با تغییر در رویکرد دولت ها تغییری نمی کنند. همین موضوع توانسته است
بر قدرت و توان نرم جمهوری اسلامی ایران بیفزاید و آن را در نوسان تغییرات روزمره کشورها، قرار ندهد. به همین دلایل است که می توان ایران را یک کشور پیش رو در سطح منطقه ای، عنوان کرد و بیان کرد که ایران در سطح بین المللی کشوری قابل پیش بینی است.
این ثبات در راس حاکمیت سبب شده است تا رقبا و خصم های ایران نسبت به این کشور نگاه دقیقی داشته باشند و از بروز اشتباه محاسباتی در رفتار با ایران اجتناب ورزند. سخن گفتن در مورد این مسئله در شرایط فعلی که دونالد ترامپ ریاست کاخ سفید را بر عهده گرفته و آمریکای بدون روتوش را به منصه ظهور رسانده، پر بیراه نیست که آمریکایی ها اگر توان وارد کردن ضربه اول بدون تصور دریافت ضربه دوم یا انتظار دریافت ضربه دوم را داشتند، حتی درنگ نمی کردند و دست به انجام این عمل می زدند. ثبات در تصمیم گیری سبب شده است تا محاسبه رقبا و خصم های ایران نسبت به مرامنامه و اصول انقلاب نیز جدی باشد و اگر برای مثال رهبر انقلاب بیان می کند که اگر خطایی از آمریکا و رژیم صهیونیستی نسبت به ایران سر بزند، ایران تل آویو و حیفا را با خاک یک سان خواهد کرد، رقبا و خصم های ایران به خوبی توان فهم این مهم را داشته باشند و بدانند که هزینه های اشتباه محاسباتی احتمالی آن ها چه خواهد بود. بدین تریتب این سخنان و مرام واحد جمهوری اسلامی سبب شده است تا وحدتی از نظرات پیرامون یک دیگر شکل گیرد که در حال حاضر در عرصه بین المللی پیرامون ایران شاهد آن هستیم و کمتر
کشوری در سطح بین الملل با چنین اجماع نظری پیرامون خود مواجه است. موضوعی که سبب شده است تا امنیت پیرامون ایران به یک امر بی بدیل و مثال زدنی در سطح بین المللی تبدیل شود و ایران را به یک کشور الگو، یک مدل کارآمد از تلفیق دین و سیاست و یک مدل حکمرانی از مردم سالاری دینی در سطح منطقه ای و فراتر از آن در سطح بین المللی تبدیل کند. حاصل این ثبات، صحت محاسبه، کارآمدی در تامین امنیت و. .. را می توان در امنیتی مشاهده کرد که ایران از آن برخوردار است و هیچ کشوری در سطح منطقه ای از آن برخوردار نیست. امنیت هر چند یکی از ابتدائی ترین وظایفی است که بر عهده دولت ها در سطح بین المللی است و اساسا مردم مالیات می دهند تا امنیت آن ها به وسیله دولت ها تامین شود، اما امنیت امری نسبی است. برای مثال در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا، اصل بر امنیت نیست، اصل بر ناامنی و بی ثباتی و فعالیت های ثبات زدا در سطح منطقه ای است. در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا، امنیت کالایی کم یاب است، اگر نگوئیم کالایی نایاب است. فرجام سخن
رهبر انقلاب در پیام نوروزی خویش یکی از دستاوردهای نظام اسلامی در سطح منطقه ای و بلکه بین المللی را داشتن امنیتی دانستند که هیچ یک از کشورهای منطقه از آن برخوردار نیستند. بی تردید برای تحصیل این امنیت عوامل متعددی نقش داشته اند و از رشادت های نیروهای کارآمد نظامی نمی توان غافل شد، اما یکی از موثرترین ابزارها برای تحصیل این امنیت داشتن نظام محاسباتی و تصمیم گیری شفاف، قاطع و صحیح است. علت عدم ارتکاب اشتباه محاسباتی و خطای نظامی توسط رقبا و خصم های ایران در سطح بین المللی و منطقه ای، داشتن قطعیت نسبت به پاسخ و ضربه دوم و مهلک ایران و همین قطعیتی است که از سران جمهوری اسلامی اطلاع دارند.
در نظام بین الملل کشورها به صورت ویژه ای بر روی «قاطعیت» در سیاست خارجی حساب باز می کنند و نظام محاسباتی خویش را به صورت آینده نگرانه ترسیم و تدوین می کنند. در شکل گیری نظام محاسباتی رقبای منطقه ای و خصم های بین المللی ایران، رویکرد نسبت به نخبگان عالیه ایران، رویکردی واحد است که در آن هیچ خلل و تردیدی وجود ندارد. در به وجود آمدن امنیت به عنوان یکی از بزرگترین دستاوردهای ایران در سطح منطقه ای و بین المللی صحت محاسباتی رهبر انقلاب و نخبگان عالیه کشور می تواند نقش تعیین کننده ای داشته باشد.
دیدگاه تان را بنویسید