چرا دلار به ۲۰ هزار تومان رسید/ بانک مرکزی چگونه با بی تدبیری جلوی صرافی‌ها را گرفت و بازار ارز را متلاطم کرد؟ /راه حل بالاتر نرفتن قیمت دلار چیست؟

کد خبر: 876278

با وجود اینکه  اسکناس و بدست اوردن آن برای ایران و بازار ایران به نحوی است که تحریم پذیر نیست، اما لجستیک آوردن این حجم بالای اسکناس  پیچیده است و چیز ناگهانی و ارز دیجیتال نیست که بتوانید راحت جابجا کنید. هزار، اما و اگر قبلش دارد.

چرا دلار به ۲۰ هزار تومان رسید/ بانک مرکزی چگونه با بی تدبیری جلوی صرافی‌ها را گرفت و بازار ارز را متلاطم کرد؟ /راه حل بالاتر نرفتن قیمت دلار چیست؟

پایگاه خبری تحلیلی فردا:

چرا دلار به ۲۰ هزار تومان رسید

ماجرایی که چند روز پیش رخ داد و برای خیلی از مردم بهت آور بود افزایش نرخ ارز و به طور خاص دلار تا ۲۰ هزارتومان و حتی بالاتر و بعد در نقطه اصلاحی برگشت به قیمت‌های پایین‌تر بود؛ و سوالی که برای همه وجود دارد این است که سقف این افزایش چقدر است و کجاست؟

اگر سقف قابل تصوری برای نرخ بازار آزاد وجود نداشته باشد هیچ راه حل مچینگ و هیچ راه حلی برای به هم رساندن ارز ناشی از صادرات و ارز مورد تقاضای واردات وجود ندارد که بگوییم بدون انحراف کار می‌کند.چه راه حلی مبتنی بر ارز یارانه‌ای که بازگشت به آن سنت ۴۲۰۰ تومان است چه راه حل مربوط به بازار آزاد یا بازار ثانویه ویژه تقاضای واردات، هیچ کدام کار نمی‌کند چنانچه ما یک سقف قابل تصور برای بازار آزاد نداشته باشیم.

ما برای هرکدام از دوره‌های افزایش می‌توانیم یک متغیر پیشران متصور باشیم. مثلا افزایش از بازه ۳۷۰۰ تا حدود ۷۰۰۰ تومان چیزی بود که ناشی از ویران شدن اجزای مختلف نقشه ارزی ایران بود. موضوع دوبی بود. یک فشار جدی خروج سرمایه البته تا قبل از ژانویه ۲۰۱۸ بیشتر وجود داشت.

ولی بعد از آن، یعنی بازه ۷۰۰۰ تومان تا حدود ۱۱ هزار تومان را می‌توانیم با قصه ۴۲۰۰ تومان و کسر طرف عرضه‌ای که در نتیجه آن پیش آمد توضیح دهیم. در واقع آن‌قدر اختلاف زیاد بود و روش ناکارامد بود که اگر چیزی هم می‌فروختیم هم با انحراف بسیار بالا عمل کرد و بحث مجزایی دارد. از حدود ۱۰ هزار تومان و دوره تشکیل بازار ثانویه و رونمایی بسته دوم با حضور آقای همتی، میبینیم نرخ هم بالا امده تا این اعدادی که امروز دیدیم چرا این اتفاق افتاده؟

در همان موقعی که بسته بازار ثانویه رونمایی شده بود مکررا عرض کردم که اساسا به هر بسته‌ای که برای تقاضای ارز وارداتی روی میز می‌گذاریم حتما باید یک مکمل در حوزه اسکناس داشته باشد و یک مکمل در حوزه پول داشته باشد. یک بسته پول موازی و یک بسته اسکناس موازی داشته باشد.

توضیح اینکه در هر دوره‌ای یک نوعی از ارز راهبر قیمت بوده یعنی می‌دانید چیزی به نام ارز نداریم بلکه حالت سوپرمارکتی از محصولات ارزی متفاوت داریم و در واقع در هر دوره‌ای یکی از نمونه‌های ارز در لوکوموتیو می‌نشست و بقیه را با خودش جلو می‌برد. مثال سنتی اینکه در تاریخ ایران روش محاسبه نرخ ارز اینطور بود که درهم دوبی مشخص می‌شد و از آن فردایی سبزمیدان بدست می‌آمد و از آن قیمت اسکناس کف تهران بدست می‌آمد، ولی این موضوع تقریبا از بهمن ماه تغییر کرد و از آن موقع اسکناس بود که راهبر قیمت می‌شد تا حتی اینکه اسکناس تهران بود که قیمت حواله درهم امارات را با خود بالا می‌کشید.

از این بابت خیلی مهم بود که همزمان با چیزی که بعنوان بسته دوم ارزی مطرح شد این بسته اسکناس هم روی میز می‌آمد. وقتی می‌گوییم بسته اسکناس، اجزایش این بود یا که راهی پیدا کنیم که با استفاده از تفاوت‌های نیما با بازار آزاد یا تفاوت‌های تهران با بیرون اسباب ورود اسکناس توسط بخش خصوصی را فراهم کنیم و بانک مرکزی خودش به عنوان اپراتور یا کارگزار برای وارد کردن اسکنان برای تکمیل دارایی‌های اسکناس خودش در حوزه ارز کند و در واقع آماده شود برای مدیریت فعال بازار اسکناس. چیزی که از اول فروردین بانک مرکزی در آن غایب بود.

با وجود اینکه اسکناس و بدست اوردن آن برای ایران و بازار ایران به نحوی است که تحریم پذیر نیست، اما لجستیک آوردن این حجم بالای اسکناس پیچیده است و چیز ناگهانی و ارز دیجیتال نیست که بتوانید راحت جابجا کنید. هزار، اما و اگر قبلش دارد.

دلایل متفاوتی وجود داشت یکی اینکه صراف‌ها شروع کردند به اسکناس آوردن، ولی به خاطر نگرانی از جنس برخورد‌های قوه قضاییه به کندی انجام می‌شد، ولی این زمان را از بین برد برای ما و ما را گرفتار این کرد که فاصله بین آزاد همچنان بیشتر و بیشتر می‌شد و سخت‌تر می‌شد که مرز‌های مختلف تکنیکال برای پایین آمدن پایین بیاید.

ولی به هر حال این یک جو روانی پیدا کرد و حتی یکی دو روز اجازه داده شد صرافی‌ها عرضه کنند که موضوع متوقف شد. یک دوره سقوط آزاد مجدد از ۱۴ هزار تومان به حدود ۱۲ هزار تومان یا از ۱۵ به ۱۳ هزار تومان داشتیم در زمانی که صراف‌ها اجازه عرضه پیدا کردند در بازار ازاد و یا اسکناس پیدا کردند. اما از نقطه‌ای به بعد نه بانک مرکزی خودش عرضه کرد و نه گذاشت که صراف‌ها عرضه کنند یعنی گفت که صراف‌ها باید منوط به ۲۳ مصرفی که قانون نوشته اسکناس عرضه کنند.

در واقع هدف اصلی وصل کردن بازار حواله به اسکناس به صورت کنترل شده این بود که بازار اسکناس به بازار حواله وارداتی یا نیما خودش را نزدیک کند و تقاضای سفته بازانه پاسخ داده شود نه اینکه این را بیاوریم و تقاضا‌های قانونی را بشماریم و ببینیم چطور به آن پاسخ دهیم. این نقض غرض بود.

وقتی می‌گویند تقاضای سفته بازانه پاسخ داده شود سوالات متعددی پیش می‌آید که مثلا بانک مرکزی مگر مسئول پاسخگویی تقاضای سفته بازانه است؟ خیر! این از اموال خود صرافی‌ها بود و از اموال بانک مرکزی نبود؛ و اینکه شما وقتی بیرون می‌کنید صرافی‌های رسمی را از بازار، بدیهی است که تقاضای سفته بازانه ادامه دارد و سپر تورمی همچنان در دست افراد بناست که باشد؛ خوب آن کار را دلال برایتان انجام می‌دهد که با لفظ قیمت را برای شما بالا می‌برد و در یک بازار کم عمق برای شما این کار را انجام می‌دهد. این به رسمیت شناختن سفته بازی نیست بلکه مواجه شدن با یک امر موجود به صورت موقت و سامان‌مند و تحت کنترل نرخ بازار را پایین آوردن است. این معنا که فکر کنیم از دارایی‌های بانک مرکزی صرف کردیم اینطور نیست بلکه دارایی صراف است و ما جلوی این را هم گرفتیم. دقت کنید وقتی صراف این را می‌آورد و چنین سدی را مقابلش می‌گذاریم در دفعات بعدی دیگر اعتمادی نمی‌کند هرچقدر هم که این گپ زیاد شده باشد، چون صراف رفته این ارز را خریده و ریال واسپاری کرده و هزار کار دیگر کرده تا به اینجا رسیده.

یک سری پارادایم‌های ذهنی برای آدم‌های مختلفی وجود که حدس می‌زنم بخصوص در بانک مرکزی معاونت ارزی و... وجود دارد که یکی یکی به این پارادایم‌های احتمالی پاسخ می‌دهم. مثلا گفته می‌شود مهم نیست ارز آزاد چه اتفاقی برایش می‌افتد. من نیاز‌های مردم را با نرخ یارانه‌ای جدید به طور آرام با فشاری که روی نرخ نیما گذاشته می‌شود که مثلا اسم این نرخ ۸۳۰۰ است یا هر چیز معادل درهمی آن، من دارم با آن پاسخ می‌دهم.

آن بازار اصلی که مشخص است و این هم بازار ثانویه است و با بازار دیگر هم که کاری ندارم. ببینید واقعیت این است که حتی شما فرضا در بازار ثانویه می‌نشینید و می‌گویید اقدام می‌کنم باز همان اختلاف بیرون همه واقع دوره ۴۲۰۰ را تکرار می‌کند و در خوش بینانه‌ترین سناریو سرعت گردش ارز شما را از دست وارد کننده و صادر کننده واقعی بسیار کاهش می‌دهد چنان که این موضوع را همین حالا در سامانه نیما هم می‌بینید.

این کاهش ناگهانی عرضه و افزایش ناگهانی و دوباره کاهش ناگهانی به همین موضوع مرتبط است. حتی اگر شما جای پتروشیمی بنشینید و به زور وادارش کنید که به نرخ شما بفروشد تا روزی که به چندین برابر این نرخ در سلیمانیه یا دوبی یا هرات از آن وارد کننده حاضرند این ارز را بخرند آن انواع و اقسام روش‌ها را استفاده می‌کند که بیشترین میزان استفاده خروج سرمایه‌ای از ارزی که برای واردات به وی دادیم انجام دهد.

پس اگر می‌توانستیم کنترل کنیم که چه چیزی از آن چیزی که می‌دهیم محصول واردات می‌شود و افراد پاکدستی را به قول دوستان بگذاریم، کاش به آن فکر می‌کردیم، اما در دوره تحریم عملا خیلی از ابزار‌های کنترلتان می‌سوزد و کار نمی‌کند اعم از اینکه امکان تکمیل حساب نزد بانک مرکزی ندارید یا اینکه نمی‌توانید بفهمید آن شرکت واسطی که از آن خریداری شده برای افزایش نرخ جلو آمده یا برای دور زدن تحریم. چطور می‌خواهید این را کنترل کنید.

نکته دوم اینکه بانک مرکزی شاید در ذهنش این باشد که این تقاضای عظیم سفته بازی که وجود دارد هرچقدر دلار در ان بریزم آن‌ها می‌خرند. ببینید کسی نگفته پیشنهادم اوراق صکوک ارزی و سلف موازی ارزی روی محصولات پتروشیمی هاست و کار هم می‌کند و به آن اعتماد خواهد شد، اما این ابزار یا هر ابزار دیگری را باید روی میز بگذارید و امکان استفاده از ان را به عنوان سپر تورمی را ایجاد کنید. در ثانی چه کسی گفته روش کنترل بازار صرفا فروختن دلار است؟ ببینید در همه جهان وقتی بانک مرکزی کشوری نرخی را هدفگذاری می‌کند نسبت به ارز بیرونی و برای برابری پول ملی خودش، طبیعی است که مبلغی را وسط می‌گذارد و اگر ۱۴۰۰۰ تومان را هدفگذاری کرده، بالای هدف خودش مثلا ۱۴۱۰۰ را می‌فروشد و زیر هدف خودش مثلا ۱۳۹۰۰ می‌خرد و مثلا در باره ایران با فرض اینکه بانک مرکزی خواستار کاهش نرخ ارز است دائما این نرخ هدف را به صورت زمان دار کاهش دهد تا به نرخ مطلوب خودش برسد. در واقع خالص ارزی که در این فرایند مصرف می‌شود صفر است، چون معادل چیزی که می‌فروشید را خریدید و هیچ مکانیسم عجیب غیر عادی نیست. من در جایی دیده ام تصور ایجاد شده که اگر بانک مرکزی بفروشد باید بی نهایت بفروشد. خیر! همه دنیا و خود بانک مرکزی و مقامات ارزی ایران همین کار‌ها را می‌کرده و چطور این تصور ایجاد شده که باید فقط بفروشیم؟ بله ما در دوره یکساله به طرز غیر منطقی فقط فروخته ایم و الان از این طرف بام افتاده ایم. از ترس اینکه آن دوره فقط فروخته ایم الان اصلا نمی‌فروشیم در حالی که استفاده از این موضوع اصلا بی نهایت نیست و اثار مثبتی که این موضوع در جمع کرده پایه پولی دارد به جای خودش است، چون دارید گرانتر می‌فروشید و ارزانتر می‌خرید. باز ممکن است گفته شود اگر بفروشیم از کجا معلوم بناست بخریم و دوباره دارایی‌های بانک مرکزی کم یا صفر می‌شود. بانک مرکزی اداره آمار و اطلاعات دارد، اداره انفورماتیک دارد و کسی است که به تمام تراکنش‌های داخل صرافی‌های خودش مسلط است و مال گردان دارد و صد‌ها چیز دیگر. اگر بانک مرکزی نداند با این ابزار‌ها کی باید بخرد و کی بفروشد چه تفاوتی با یک صراف عادی دارد. این تصور غلطی است.

ممکن است بگویند به اینکه ما، چون ممکن است کاهش صادرات نفت به دلایل تحریم داشته باشیم خودمان را برای آن روز آماده کرده ایم. در این صورت صراف‌ها را چرا نمی‌گذارید بفروشند؟ وقتی شما اجازه دهید صراف‌ها بفروشند خودتان هم به عنوان بانک مرکزی می‌توانید در بازاراز دست می‌توانید بخرید و دارایی اسکناس خودتان را افزایش دهید و به ارقامی برسانید که هیچ سفته بازار مطلع از ذخایر بانک مرکزی جرئت کند که به این فکر کند که در بازار سفته بازی کند ولو هر تنشی در اینده وجود داشته باشد.

باز ممکن است بگویید چقدر خوب است که اختلاف مابین تهران و هرات را انقدر بالا بیاوریم که بعد از سالیان جریان شدید ورود اسکناس به داخل ایجاد شده باشد. اولا این موضوع خیلی دانسته و از پیش برنامه ریزی شده از تیم جدید نیست و از بهمن سال گذشته این واقعه اتفاق افتاده و از طرف دیگر بایستی سالم دربیایید به لحاظ امنیتی و روانی از وقایعی که پیش روی شما است.

دقت کنید که اسکناس ریال در جیب ما یک کالای اعتباری است کسی نمی‌تواند بگوید نقطه‌ای که دچار بحران دوقلویی شود کجاست. نمی‌شود این را رها کرد و اصلا در بازار نبود و اتفاقاتی که در بازار می‌افتد ولو تغییرات ان را فلت و هموار نکرد. بسیار راه‌ها وجود دارد برای اینکه همین فروش نفت مجددا افزایش پیدا کند و اگرچه کار بانک مرکزی نیست بلکه می‌تواند راه حل‌های ان را نشان دهد. کار‌هایی هم شروع شده، اما خیلی دیر است.

مجموعا چیزی که مهم است این است که علت افزایش در این دوره این است که به هر دلیلی بانک مرکزی از بازار غایب است و نه تنها غایب است، بلکه نمی‌گذارد دیگران هم این کار را بکنند و فکر میکنم این ریسک بزرگی است که بانک مرکزی دارد می‌خرد. هنوز تا این ارقام به لحاظ زمانی ست نشده بانک مرکزی ورودش باعث کاهش جدی در این ارقام می‌شود، چون این ارقام هیچ ارتباطی به واقعیت‌های تحریمی ندارد. یعنی پیش‌تر درمورد این موضوعات صحبت کردیم که نه تنها به نیاز‌های اقتصادی ایران ندارد بلکه به وقایع تحریمی هم ربط ویژه‌ای ندارد.

در واقع نباید اینطور خودمان با دست خودمان گرفتار کنیم. واضح است در نبود بانک مرکزی و در یک بازار غیر عمیق و در بیرون کردن صراف‌ها تعداد اندکی از افراد آن هم خیلی وقت‌ها با لفظ در روز‌های تعطیل نرخ را بالا می‌برند و در عدد‌های بالاتری تثبیت می‌کنند. ملت که وحشت زده اند و می‌خواهند سپر دارایی ایجاد کنند کاری ندارند که این نرخی که انجام می‌شود معامله‌ای انجام شده سایز یا معنا داشته؟ خیلی از معامله‌ها، معامله‌هایی است که منطق ندارد. چرا کسانی دنبال این باشند که نرخ را در غیاب بانک مرکزی بالا ببرند و این کار را می‌کنند؟ ‌ می‌توان گفت: کسانی وجود دارند که بخش مهمی از سبدشان ارز است و به همین دلیل از سبدشان دفاع می‌کنند و می‌توان گفت: کسانی حتی با منشا خارجی با نیت سیاسی هستند می‌شود گفت که مقاومت طبیعی تکنیکال است، ولی مجموعا اضل موضوع این است که آقای بانک مرکزی! این شمایید که می‌توانید اعتماد مردم و ریال در جیبشان را به فوریت با مداخله خودتان تقویت کنید. خواهش می‌کنم با مداخله علمی و عاقلانه پیش از آنکه فرصت از دست رود، از میانه این بحران یک وضعیت با ثباتی را پدید آورید.

متن بالا پیاده شده سخنرانی دکتر مجید شاکری است.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 
Markets

نیازمندیها

تازه های سایت