مقصد ریشه کنی بیکاری از مسیر مدیریت جهادی می‌گذرد

کد خبر: 795737

متاسفانه با وجود ساختاری مریض این چنینی حتما در اصلاح طرح تحول ما با چالش مواجه خواهیم شد. کسانی که منافعشان درگیر است فریاد برخواهند آورد حتی ممکن است اقدامات خصمانه‌ای نیز انجام دهند. در این جا اگر روحیه‌ی جهادی در مدیریت مبسوط نباشد و ساری و جاری نگردد، اصلاحات اتفاق نمی‌افتد.

مقصد ریشه کنی بیکاری از مسیر مدیریت جهادی می‌گذرد

سرویس اقتصادی فردا؛ ابراهیم رزاقی: خوشبختانه ما در مسیر عملیاتی کردن مختصات مدیریت جهادی با خلا مبانی تئوریک روبرو نیستیم، ما به قدر کفایت نظریه برای آغاز یک اصلاح بنیادی در نظام بانکی و مدیریتی خود داریم. اما با کمال تاسف باید عرض کنم که مختصات و خصوصیات مدیریت جهادی در بسیاری از مقامات ما از حوزه بانکی گرفته تا دیگر سیستم‌های اجرایی نه تنها وجود ندارد، بلکه مدیران ما هیچ گونه آشنایی نیز با آن ندارند و این باعث شده که ما در بخش بانکی نه تنها تولید و رفاه مردم را تسهیل نکنیم و در مسیر تحقق اقتصاد مقاومتی گام برنداریم، بلکه سیستم بانکی به سمت یک بحران ناگوار پیش رفته است. مدیر غیر جهادی، مدیری است که اولا بحران را نمی‌پذیرد و ثانیا اقدامات لازم را برای رفع بحران در دستور کار قرار نمی‌دهد؛ به جهت اینکه حاضر به تحمل زحمت نیست و قصد ندارد وارد چالش شود.

متاسفانه با وجود ساختاری مریض این چنینی حتما در اصلاح طرح تحول ما با چالش مواجه خواهیم شد. کسانی که منافعشان درگیر است فریاد برخواهند آورد حتی ممکن است اقدامات خصمانه‌ای نیز انجام دهند. در این جا اگر روحیه‌ی جهادی در مدیریت مبسوط نباشد و ساری و جاری نگردد، اصلاحات اتفاق نمی‌افتد. ما در اوایل انقلاب با نهاد‌های انقلابی و مدیریت جهادی به شکل خیلی پررنگ‌تر و ملموس‌تر از امروز روبرو بودیم.

نهاد‌هایی که در عرصه اقتصادی و عمرانی تلاش‌های بی شائبه‌ای را انجام دادند از جمله جهاد سازندگی. اما هر چه قطار انقلاب بر سرعتش افزود و سال‌ها از پی هم گذشت متاسفانه این قصه کم رنگ‌تر شد، کما اینکه مشاهده می‌کنیم امروز این مهم به حداقل ممکن رسیده و شاخصه‌ها و مولفه‌های مدیریت جهادی که می‌بایست رویکرد مدیران کشوری باشد ظهور و بروزی ندارد.

انقلاب اسلامی با خودش یک فرهنگ و الگوی جدید را به ارمغان آورد که بخشی از این فرهنگ و الگو همین رفتار جهادی است که در همه عرصه ها، هم در رفتار خانوادگی و فردی، و هم در عرصه‌های اجتماعی و در بالاترین سطوح اجتماعی و مدیریتی به منصه ظهور رسید. اما متاسفانه در یک مقاطعی تفکراتی بر کشور حاکم شد که با مبانی انقلاب زاویه داشت.

این تفکرات از دستگاه اجرایی کشور در بدنه مدیران گسترش یافت. البته در یک مقاطعی هم تفکر جهادی در مدیریت و کلا تفکر انقلابی در کار بیشتر و پررنگ‌تر بود. در زمان بعضی از روسای جمهور کم رنگ‌تر بود، ولی در هر صورت بخشی از این قضیه برمی گردد به التزام یا عدم التزام رئیس دستگاه اجرایی که در حقیقت به فرهنگ مبدل شده و در سیستم اجرایی کشور منتشر شده و به تبع آن وارد حوزه‌های دیگری غیر از دستگاه‌های اجرایی هم می‌شود.

به هر حال افرادی بودند که در جایگاه‌های عالی دولتی حاضر بودندو بعضا هم شاید تفکرشان خیلی مبنای انقلابی نداشت و یا اینکه در مسیر به نوعی لغزیدند، البته این لغزش به معنای این نیست که تعارض با انقلاب اسلامی داشتند، بلکه برایشان عمل کردن به بعضی از آرمان‌ها و فرهنگ انقلابی سخت بود و به همین دلیلآن را کنار گذاشتند. این‌ها آمدند و مسئولیت‌های عالی را گرفتند و این نوع نگاه را در جامعه منتشر کردند. موضوعات فرهنگی مثل ویروس در سطح جامعه منتشر می‌شود، به خصوص اگر وارد یک کانال‌های خاصی شود مثل شاهرگ این مولفه‌ها با سرعت بیشتری منتشر می‌کند. شما اگر خدای ناکرده بخواهید یک شهر را مسموم کنید، سم را آماده می‌کنید و در منبع آب می‌ریزید تا از طریق لوله‌های اصلی توزیع شود. یک فرهنگ بدی که در مسئولین رایج می‌شود این است که آن‌ها در نقش شاه لوله اصلی شهر می‌توانند یک کشور را تحت تاثیر قرار دهند.

من فکر می‌کنم یکی از دلایل از بین رفتن ظاهری نهاد‌هایی مثل جهاد سازندگی این است که بعضی از مدیران ارشد در سطوح عالی دستگاه اجرایی دچار انحرف شدند، انحراف از رویکرد اصلی انقلاب اسلامی و متاسفانه این نقطه تاریک از دوران دولت سازندگی منتشر شد و خیلی از مدیران میانی و سطح پایین هم تصور کردند حالا که این آقای مسئول به این شکل فکر می‌کند و این طور عمل می‌کند، پس لابد این جور عمل کردن از هر حیث بهتر است و به طور طبیعی آن‌هایی که با این سیستم در تعارض باشند پس زده می‌شوند و از سیستم بیرون می‌روند و کسان دیگری که استعداد بیشتری برای همراهی این رفتار دارند وارد سیستم می‌شوند.

از دگر سو توجه جدی به مقوله بسط عدالت یکی از خاستگاه‌های اصلی مدیریت جهادی ست و این مهم محقق نخواهد شد مگر با گسترش دامنه ایجاد شغل و ریشه کنی بیکاری از سطح جامعه. به واسطه ضعف اقتصاد ایران در وابستگی به اقتصاد تک محصولی نفت، راه حل تحریم نفتی پیش پای غرب قرار گرفته است، نفتی که می‌توانست ابزار فشار ما بر غرب باشد امروز ابزار فشار غرب بر اقتصاد ایران شده است و اینجاست که جای خالی مجموعه یا راهبرد یا ابر پروژه اقتصاد مقاومتی احساس می‌شود.

در حقیقت اقتصاد مقاومتی به دنبال پیش بینی و شناسایی مشکلات و ارائه راه حل‌های لازم در کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت می‌باشد که یکی از این مسائل مورد توجه ایجاد اشتغال از مسیر اقتصاد مقاومتی است.

با توجه به اظهار نظر سازمان‌های بین المللی مبنی بر اینکه با هر ۱۰ هزار دلار می‌توان یک شغل ایجاد کرد می‌توان با رقم‌های مذکور اشتغال سالانه ۹ میلیون نفری را شاهد باشیم، در حالی که تعهدات سالانه دولت‌های گذشته و حال از حدود ۸۰۰ هزار نفر تا یک میلیون و ۲۰۰ هزار نفر می‌باشد؛ بنابراین دولت‌ها با مدیریت واردات و کنترل قاچاق و همچنین سرلوحه قرار دادن مقوله مدیریت جهادی می‌توانند مشکل اشتغال چندین ساله ۳.۵ میلیون نفری را در عرض یک سال محقق نمایند. دسترسی به قله‌ها چندان دشوار نیست، به شرطی که از ابزار‌ها به شکل درست و بهینه استفاده شود و به ظرفیت‌های داخلی با اتکا به پشتوانه‌ی درخشان مدیریتی دوران هشت ساله‌ی دفاع مقدس توجهی ویژه و دقیق صورت گیرد. بهره مندی شهروندان جامعه ایرانی از یک زندگی و معیشت قابل قبول بستری برای گسترش عدالت در جامعه است که با توجه به مبانی اقتصاد مقاومتی و حرکت در عرصه مدیریت جهادی این امر کاملا در دسترس است.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 
Markets

نیازمندیها

تازه های سایت