خبرگزاری تسنیم: محمدرضا سبزعلیپور اقتصاددان و رئیس مرکز تجارت جهانی ایران در نود و یکمین نشست ماهانه خود با اعضاء مرکز جامع صادراتی ایران طی سخنانی در حضور جمعی از فعالان اقتصادی و مدیران بخش خصوصی و دانشگاهیان ضمن هشدار نسبت به نابودی اقتصاد ایران اظهار داشت: همچنانکه به دفعات در نشستهای پیش عرض کرده ام ما در کشور ثروتمندی زندگی میکنیم که زندگی در این کشور و داشتن چنین کشوری آرزوی همۀ جهانیان میباشد، کشور ما ایران دارای موقعیتهای جذاب و بی نظیری میباشد که آرزوی اکثر جهانیان این است کهای کاش چنین کشوری میداشتند بطوریکه از نظر جغرافیایی و سوق الجیشی، قلب خاورمیانه و یکی از مناطق استراتژیک در جهان محسوب میشود. همچنین قابلیتهای اقتصادی ایران موجب تأثیرگذاری بالقوه هرچه بیشتر در منطقه و حتی تحولات جهانی شده است. ایران از دیرباز بعنوان پل ارتباطی میان شرق و غرب مورد توجه کشورها و تمدنهای دنیا بوده است. وی در ادامه اضافه کرد: نقش ارتباطی میان قارهای و مجاورت با خلیج فارس و همچنین تنگه هرمز که محل ترانزیت محمولههای نفتی است نیز بر اهمیت و نقش مؤثر ایران در جهان خارج افزوده، بطوریکه هرگونه تحول سیاسی در
آن موجب برانگیخته شدن حساسیتهای جهانی میشود. از نظر منابع طبیعی و نعمات بی نظیر خدا دادی، کشور ایران جزء نادرترین و نمونهترین کشورهای جهان میباشد، از همین رو در کنار پتانسیلهای انسانی، فرهنگی، تاریخی، توریستی، ژئوپلتیک، منابع طبیعی با ارزشی نیز در شکوفایی اقتصاد ایران نقش پررنگی را ایفاء میکند. از جمله: تنوع شرایط اقلیمی (نزدیک بر ۱۰ اقلیم مختلف)، برخورداری از حدود ۲۹ الی ۳۰ میلیون هکتار اراضی مزروعی (Arable)، بیش از ۱۲ میلیون هکتار جنگل،۹۰ میلیون هکتار مرتع، دسترسی به منابع آبی به میزان ۱۲۰ میلیارد مترمکعب، دسترسی به ذخائر و گونههای متنوع گیاهی و حیوانی و از همه مهمتر جایگاه سوم جهان از نظر دسترسی به منابع نفتی، دومین جایگاه جهان از بابت دسترسی به منابع گازی، در اختیار داشتن بیش از ۳% منابع مس جهان، و نیز دسترسی به سایر ذخایر معدنی با ارزش از ویژگیهای این پتانسیل و مبین وضعیت مطلوب جهت دستیابی به رشد بالای اقتصادی است. علیپور تأکید کرد: دهها برجستگی و ذخایر مادی و معنوی دیگری نیز در ایران وجود دارد که اشاره به تک تک آنها روزها و هفتهها زمان و صدها صفحه کاغذ میطلبد که از حوصله این جلسه و نشست
کوتاه مدت خارج میباشد فلذا موارد مطروحه فوق نشان دهندۀ این واقعیت است که ایران دارای چه موقعیت برتر و دارای چه جایگاه والایی در جهان میباشد و با چنین ویژگی خاصی میتواند یکی از ۲۰ قدرت برتر اقتصادی جهان باشد، اما با تمام مزایای برشمرده شدۀ فوق، متأسفانه باید عرض کنم که واقعیت امروز اقتصاد ایران ۱۸۰ درجه با موقعیت برتر و جایگاه والای ایران در جهان متفاوت میباشد؟! بر اساس گزارش سال ۲۰۱۷ بانک جهانی، رتبه کشورمان از نظر کسب و کار مأیوس کننده بوده و ایران در رتبه ۱۲۰ از میان ۱۹۰ کشور قرار گرفته است؟!. با توجه به بهبود وضعیت تجاری سایر کشورها در گزارش سال ۲۰۱۷ بانک جهانی، متأسفانه رتبۀ ایران در نماگر تجارت فرامرزی از ۱۶۷ به ۱۷۰ در سال ۲۰۱۷ تنزل یافته است؟!؛ و ... دهها آمار مأیوس کنندۀ اینچنینی از بخشهای مختلف اقتصادی ایران در جهان منتشر شده که شنیدن آنها دل آدمی را به درد و اشک آدمی را نیز در میآورد. وی افزود: البته با نگاهی کوتاه و گذرا به آمارهای ارائه شده از جانب دولت در مورد وضعیت اقتصادی کشورمان جای شکی باقی نمیگذارد که وضعیت اقتصادی ایران برعکس آمارهای جهانی، عالی است. عبور از رکود، کاهش تورم،
افزایش صادرات غیر نفتی، افزایش سرمایه گذاری خارجی، مبارزه با فساد اقتصادی، مثبت بودن تراز تجاری، کنترل قاچاق، گردش چرخ کارخانجات و رشد تولید، افزایش درآمدهای ارزی، افزایش شاخصهای بورس و رکورد شکنی آن و مهمتر از همه کاهش بیکاری از جمله پارامترهایی است که نشان از بهبود وضع اقتصادی هر جامعهای میتواند باشد، اما اینجا ایران است، جایی که میان آمار و واقعیت فاصله از زمین تا آسمان است. هرچند آمارها نشان از کاهش تورم دارد، اما واقعیت جامعه نشان از کاهش قدرت خرید مردم و بیداد گرانی دارد؟! واقعیت، خبر از ریشه دواندن فقر در جامعه میدهد، زیرا فقر همچون خورهای بر جان و زندگی مردم افتاده و دارد اخلاق و عزتشان را نیز میخورد و روز به روز بر قربانیهای خود میافزاید؟! هرچند رشد صادرات غیر نفتی با آمار بیان میشود، اما در واقعیت، ایران بهشت واردکنندگان شده و این تولیدکنندگان هستند که در زیر فشار واردات چند ده میلیارد دلاری در حال ورشکستگی هستند و تولید خود را کاهش و یا متوقف کرده اند. واقعیت به خاک سیاه نشانده شدن تولید داخلی و به تبع آن رشد بیکاری است. سبزعلیپور گفت: آمارها افزایش سرمایه گذاری خارجی را نشان میدهد،
اما واقعیت، تحریم سرمایه گذاری در ایران است. واقعیت این است که سرمایه گذاران از ایران فراری اند، چون ایران بهشت دلالان و کاسبان برجام است. آری واقعیت نشان از این امر دارد که سرمایه گذاران خارجی حتی اگر در سالهای قبل نیز در ایران سرمایه گذاری را آغاز کرده اند الان در سودای ترک ایرانند؟! واقعیت خبر از اعمال تحریمهای جدید برعلیه ایران میدهد نه سرازیر شدن سرمایه به ایران. واقعیت باج خواهی کشورهای منفعت طلبی است که به اسم سرمایه گذاری، در صدد تاراج منابع و درآمدهای ایران میباشند. مبارزه با مفاسد اقتصادی نیز فقط در شعار اجرا شده و در عمل خبری از مبارزه با مفاسد اقتصادی نیست و متأسفانه همه روزه، مسئولین همدیگر را به فساد و دزدی محکوم میکنند و خبر اختلاسهای جدید نیز پی در پی در جامعه منتشر میشود. آمارها رشد بی سابقه شاخص بورس را نشان میدهند، اما واقعیت نشان از خصولتی سازی و شبه دولتی سازی اقتصاد است آنهم به نام خصوصی سازی؟!. واقعیت، خبر از چپاول غالب شرکتهای دولتی میدهد. رانت خواری و باندبازی هم در عرصه اقتصاد ایران بیداد میکند آقازادگی و ظهور پی در پی ژنهای خوب و برتر نیز روح و روان مردم را آزرده و روز
به روز روان آنان را آزار میدهد. رشد اشتغال و کاهش بیکاری نیز تنها در آمار مشاهده میشود، اما واقعیت جامعۀ ما حکایت از بیکاری و باز هم بیکاری دارد و بس. واقعیت، تعدیل و اخراج است و واقعیت، تن دادن به کارهایی است که خارج از شأن و منزلت مردم ما آنهم فقط و فقط جهت تأمین معاش و گذران زندگی است. واقعیت، گسترش بیکاری است و از دست رفتن اشتغال و معوق شدن حقوقها است. آری برای صدمین بار خدمتتان عرض میکنم که وضعیت کنونی اقتصاد ایران در آمارها عالی است، اما در واقعیت بسیار خراب است؛ و باز هم تأکید میکنم که حقیقت تلخ در مورد اقتصاد ایران این است که هم وضعش خراب است و هم، چون در خیال مسئولان اوضاع کشور عالی است دیگر ارادهای از طرف آقایان و دولتمردان هم برای بهبود اقتصاد به چشم نمیخورد. آری در یک جمله اقتصاد ایران عالی در شعار، افتضاح در واقعیت؟! پس واقعیت امروز اقتصاد ایران بوضوح نشان میدهد که رکود داریم، تورم و بیکاری داریم، رشد نقدینگی، بدهی کلان مردم و دولت به بانکها را داریم، فساد مالی و اداری، رانت خواری و قاچاق کالا و اختلاس هم داریم، ورشکستگی واحدهای تولید و صنعتی و توقف تولید، کاهش صادرات و افزایش واردات،
خام فروشی، بحران پولی و بانکی نیز داریم. درکل، صدها مورد دیگر هم داریم که اصلاً این داشتهها قابل افتخار نیست و برعکس، داراییهای فوق الذکر این واقعیت را به اثبات میرسانند که اقتصاد ایران بیمار است و بیمار است و بیمار؟! این اقتصاددان به مورد دیگری اشاره کرد و گفت: تا اینجای کار و با توجه به واقعیات ملموس و قابل رؤیت دریافتیم که اقتصادمان مریضی سختی گرفته و چنانچه به زودی درمان نشود وارد مرحلۀ بحران میشود، اما در کمال تعجب میبینیم که نه تنها خبری از درمان اقتصاد مریض مان نیست بلکه ویروس خطرناک دیگری به پیکر نحیف و بی جان اقتصادمان حمله ور شده که اگر سریعاً با آن مبارزه نشود اقتصاد ایران کاملاً نابود میشود و بجای درمان باید برای آن مجلس ختم برگزار کرد. رشد بی رویه و سرسام آور قیمت ارزهای خارجی و همچنین افزایش بی حساب و کتاب نرخ دلار و متقابلاً کاهش شدید ارزش پول ملی همان ویروسی است که ادامه آن، نابودی اقتصادمان را هدف گرفته است. بطوریکه طی دو ماه گذشته بطور وحشتناکی نرخ دلار آزاد از مرز ۳۶۰۰ تومان به سطح ۴۵۰۰ افزایش یافته و همه را دچار سردرگمی کرده است و این در حالی است که هنوز افسار این اسب سرکش کشیده
نشده و او همچنان با سرعت به پیش میرود و معلوم نیست که در سطح چه قیمتی متوقف خواهد شد! رشد بی حساب و کتاب قیمت دلار عواقب خطرناکی را در پی دارد از جمله: کاهش شدید ارزش پول ملی، بی ثباتی بازار، ایجاد نا امنی اقتصادی، وحشت مردم از آینده، هدایت نقدینگی مردم، شرکتها و بانکها به سمت بازار آزاد ارز جهت خرید و فروش دلار و سایر ارزهای خارجی به قصد انتفاع آنی، رشد وحشتناک قیمت کالاهای مصرفی و سرمایهای و افزایش نرخ تورم، بی رونقی و سقوط شاخص بورس و... دهها مورد دیگر؟! وی افزود: وجود موارد فوق الذکر و عوارض منفی بوجود آمده بدلیل افزایش نرخ ارز میتواند هر اقتصاد سالمی را به ورطۀ بحران و نابودی بکشاند، لکن وقتیکه اقتصاد سالم را نابود میکند پس ببینید با اقتصاد مریض و نیمه جان ما چه میکند؟ افزایش نرخ ارز طی روزهای گذشته دلایل مختلفی داشته که مسئولین بانک مرکزی میتوانند با آن مقابله و آرامش را به بازار باز گردانند. تنش سیاسی ایران و آمریکا، اعمال تحریمهای جدید آمریکا برعلیه کشورمان، مبهم بودن سرنوشت برجام و اطمینان به ناکارآمدی آن، جو روانی خریدهای ارزی اربعین و ژانویه، وقوع ناآرامیهای اخیر و احساس خطر برخی از
صاحبان سرمایه و خیز آنان جهت انتقال سرمایههای خود به خارج و تبدیل مبالغ زیادی ریال با دلار و سایر ارزهای خارجی، خط دادن روز به روز بانک مرکزی به فعالان برجستۀ بازار آزاد ارز جهت افزایش نرخ دلار از طریق افزایش چراغ خاموش و خزندۀ نرخ دلار مبادلاتی و همچنین بهره برداری دولت از بازار آزاد ارز و کسب منافع سرشار از بابت رشد قیمت دلار در جهت جبران بخشی از کسری بودجه خود، همه و همه دلایل رشد نرخ دلار در برابر ریال محسوب میشوند که هنوز این عوامل بر بازار ارز سایه انداخته و افزایش قیمت را همچنان تحریک و به آن شدت میدهند. علیپور اظهار داشت: بجای اینکه مسئولین بانک مرکزی اقدامات اساسی و تخصصی خود را جهت کنترل بازار و کاهش نرخ ارز به کار ببندد، اما متأسفانه به عینه میبینیم که رئیس کل بانک مرکزی در واکنش به گرانی دلار و در جهت توجیه این نابسامانی و بحران بوجود آمده اعلام میفرمایند که همه ساله در ایام بهمن ماه رشد نرخ دلار اتفاق میافتد و قطعاً در دو ماه آینده قیمت ارز کاهش پیدا خواهد کرد. سپس میفرمایند که به جز صادرکنندگان، کسی از گران شدن قیمت ارز خوشحال نمیشود؟! در ادامه جناب آقای سیف در توئیتی اعلام میفرمایند که
(باکمال تعجب بعضی به محض مشاهده تغییراتی در قیمت ارز، شتابزده از دلالها و سوداگران سبقت میگیرند و با بزرگنمایی تغییرات قیمت، چنان اظهار خوشحالی میکنند که کم از شادی ترامپ ندارد، ولی این شادی دیری نمیپاید و بر اساس روند هر ساله در ماههای بهمن و اسفند، مسیر کاهشی پیدا میکند)؟!. باز هم ایشان طی سخنانی از وضعیت تورم و ارز در کشور اظهار رضایت میکنند و میفرمایند که وضعیت کشور در رابطه با تورم و ارز اصلاً بد نیست؟! سپس فرمودند که البته رشد نقدینگی کمی بالا است که بخشی از آن به مسائل ساختاری نظام بانکی برمیگردد. خیلی جالبه والله... از رئیس کل بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران بعید است که در برابر چنین بحران بزرگی، بجای اقدام عملی، فقط به بازی با کلمات روی آورده و سفسطه کند؟! در جایی میگوید که (به جز صادرکنندگان، کسی از گران شدن قیمت ارز خوشحال نمیشود) و در توئیت شان میفرمایند که (عدهای سوداگر چنان از گرانی ارز اظهار خوشحالی میکنند که کم از شادی ترامپ ندارد) حال معلوم نیست که با این سخنان شان میخواهند بگویند که صادرکنندگان خوشحال از گرانی ارز همان سوداگران هستند و یا اینکه اینجا دو دسته خوشحال وجود دارد هم
صادرکنندگان و هم عدهای سوداگر؟ علیپور تصریح کرد: کسی توقع ندارد که مسئولین بانک مرکزی چنین رفتاری داشته باشند بلکه همه انتظار دارند که بانک مرکزی ناظر بر اوضاع پولی و بانکی کشور باشد ومسائل را بنحو احسن مدیریت کند، زیرا فلسفۀ وجودی بانک مرکزی همین امر را حکم میکند. اهداف بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران که در سال ۱۳۳۹ تأسیس شده است حدوداً شامل ۱۳ بند میباشد که مهمترین آنها عبارتند از: چاپ و نشر اسکناس، تنظیم بازار پولی و ارزی، هدایت کننده اعتبارات، کنترل کننده بحران پولی کشور، بانک عامل دولت و. اما درکل مطالعه قوانین مربوط به تأسیس بانکهای مرکزی در کشورهای مختلف جهان یک هدف مشترک را نشان میدهد که وظایفی از قبیل: حفظ ارزش پول، حفظ تعادل داخلی و خارجی پول، کنترل تورم، حفظ ثبات قیمتها و کمک به رشد و توسعه اقتصادی جامعه بعنوان اهداف و مسئولیتهای اصلی تأسیس بانکهای مرکزی ذکر شده است؛ لذا با نگاه اجمالی به فعالیتهای چند سال اخیر بانک مرکزی ایران به این نتیجه میرسیم که نه تنها این اهداف و شرح وظایف تا حدود زیادی در کشور ما رنگ باخته بلکه بنوعی بانک مرکزی ایران از اهداف اصلی خود دور و کارکرد جدیدی نیز برای
خود تعریف کرده است. بانک مرکزی ایران بدلیل نداشتن استقلال واقعی، همچنان به دستورات دولت وابسته بوده و طی سالهای اخیر فقط به قلک، صراف و طلا فروش بزرگی برای دولت مبدل شده است. هرچند که مسئولین بانک مرکزی هنوز خود را پایبند به اهداف و شرح وظایف واقعی بانک میدانند، اما در عمل هیچ هدفی بجز چاپ اسکناس انجام نمیشود همچنین عملکرد سلیقهای بانکها نیز مبین این واقعیت است که حتی نظارت و کنترل بر فعالیت سایر بانکهای کشور نیز از عهده بانک مرکزی خارج شده و چه بسا در حال حاضر نیز حوادث و اختلاسهایی در برخی از بانکهای کشور در شرف رخ دادن میباشد که بانک مرکزی از آن بی خبر بوده و صدای آن بعدها در خواهد آمد. وی افزود: تا زمانیکه بانک مرکزی استقلال واقعی خود را بدست نیاورده و همچنان تابع دستورات دولت باشد متأسفانه همین روند ادامه خواهد داشت، زیرا کارها در دست صاحب نظران و کارشناسان واقعی صنعت بانکداری نخواهد بود چه بسا سیاست مدارانی که هیچگونه آشنایی با بانک و بانکداری نداشته باشند دستوراتی را صادر کنند که عواقب آن چیزی جزء اتفاقات رخ داده در عرصه پولی کشور طی سالهای گذشته علی الخصوص روزهای اخیر نخواهد بود. از همه
مهمتر اینکه بانک مرکزی ایران حکایت آن شتر مرغ را پیدا کرده که خود نمیداند بالاخره شتر است یا مرغ. زیرا در حرف اعلام میکنند که مثلاً مستقل هستند، اما در عمل کاملاً وابسته به دولت میباشند. ضمناً بانک مرکزی دولتی نیازمند رئیس کلی سیاستمدار و سیاسی کار میباشد. یعنی رئیس این بانک بیش از اینکه به فن بانکداری آشنا باشد باید سیاسی کاری را بداند در صورتیکه بدنه بانک مرکزی مستقل از دولت هرگز پذیرای رئیس کل سیاسی کار نخواهد بود و فقط افراد برجسته و مدیران مجرب و با سابقه صنعت بانکداری میتوانند سکان هدایت کشتی به گل نشسته بانک مرکزی را در دست گرفته و آنرا نجات و به سمت آبهای آرام راهبری نمایند. علیپور اظهار داشت: با این تیم بزرگ اقتصادی که دولت یازدهم و دوازدهم در اختیار دارد، انتظار بر این بوده تا سریعاً اکثر مشکلات و نابسامانیها رفع و اوضاع اقتصادی کشور بهبود یابد، اما پس از گذشت حدود از پنج سال از عمر دولت تدبیر و امید علیرغم کارهای انجام شده نه تنها اوضاع اقتصادی بهتر نشده بلکه ناهماهنگی، بی برنامگی و سردرگمیهای غالب اعضاء تیم اقتصادی دولت مشهودتر میباشد بطوریکه نه برنامهای درست و مدون برای مسئولیتی که
برعهده شان میباشد دارند و نه قول و قرار و حرفها و پیش بینیهای آنها درخصوص اوضاع اقتصادی کشور درست از آب در میآید؟! هر چند تجربه تاریخی اقتصاد ایران همواره چنین بوده که در اکثر دولتها، ناهماهنگی بین اعضای کابینه، منجربه کندی پیشرفت برنامهها شده است، اما این تفاوت دیدگاه، سر درگمی و بلاتکلیفی در میان تیم اقتصادی دولت دوازدهم بارزتر و مشهودتر است، زیرا دلیل عدم بهبودی اوضاع، وجود حلقۀ مفقودهای است که اجازه نمیدهد تا هیچ سعی و تلاشی در جهت بهبود اوضاع اقتصادی به نتیجه برسد تا آنجا که این نگرانی و سوال را بوجود آورده که آیا این تیم میتواند از این به بعد در عرصه کارهای اجرایی اقتصاد هماهنگ عمل کند یا نه؟ وی در ادامه تصریح نمود: بلاتکلیفی و سردرگمی تیم اقتصادی، این واقعیت و سوال را مطرح میسازد که اختیار اقتصاد ایران در دست کیست ودر نهایت چه کسی خط و خطوط را تعیین میکند و تصمیم آخر را چه کسی میگیرد؟ بانک مرکزی هر کشوری همانند شریان حیاتی اقتصاد آن کشور میباشد و هرگونه بی نظمی و اخلال در مسیر آن میتواند تمام حیات اقتصاد را با فاجعه مواجه کند لکن بدلیل بی تدبیری، موانعی بر سر راه شریان حیاتی اقتصاد کشورمان
بوجود آمده که متأسفانه مشکلات و نابسامانیهای ایران را روز به روز بیشتر کرده است. بی حاشیه به اصل موضوع میپردازم و عملکرد چهار سال و نیمه مسئولین بانک مرکزی را به زیر ذربین میبرم تا ببینیم چه اتفاقاتی در عرصۀ پولی و بانکی کشور رخ داده است. * افزایش پی در پی نرخ ارزهای مبادلاتی و زمینه سازی افزایش نرخ ارز آزاد و کاهش ارزش پول ملی؟! بطوریکه آقای سیف، بانک مرکزی را در اوج تحریمها با دلار مبادلاتی ۲۵۰۰ تومان و دلار آزاد ۲۸۵۰ تومان از آقای بهمنی تحویل گرفتند، اما امروز همان دلار را با وجود توافقنامه هستهای و دومین سالگرد اجرایی شدن برجام به بیش از ۳۶۵۰ تومان (مبادلاتی) و ۴۵۰۰ تومان (آزاد) افزایش داده اند؟! آیا این است معنی مدیریت و حفظ ارزش پول ملی؟ * ادامه سیاستهای دولت دهم درخصوص فروش ارز در بازار آزاد و تأمین منابع مالی از این طریق جهت جبران کسری بودجه دولت. * نقدینگی موجود در جامعه را در ابتدای دولت یازدهم با ۴۳۰ هزار میلیارد تومان تحویل گرفتند ولیکن با بی تدبیری همان مبلغ را امروز به بیش از ۱۴۰۰ هزار میلیارد تومان رسانده اند. این یعنی فاجعه؟! * علیرغم ساماندهی مکرر صرافی ها، ظهور مجدد بیش از ۴۳۰
صرافی غیر مجاز در مدت زمان کوتاهی نشأت گرفته از ضعف نظارتی بانک مرکزی میباشد که وجود این صرافیها به بحران در بازار نیز دامن میزند. سبزعلیپور در ادامه به این موضوع اشاره کرد که، چون بحث امروز ما درخصوص بحران ارزی میباشد از همین رو راجع به رابطۀ نرخ تورم و نرخ سود تسهیلات، در خصوص سود سپرده ها، در ارتباط با عدم ساماندهی مؤسسات اعتباری غیر مجاز و وضعیت بد غالب بانکها، حل و فصل شدن مشکل ۹۸% از مالباختگان و باقیماندن طلب ۲% از آنان و اینکه آقایان مطمئند که جای ۹۸% با ۲% عوض نشده است؟ یا آمارهای اقتصادی نادرست منتشر شده طی چند سال گذشته، بازنشسته کردن جمع کثیری از مدیران مجرب، توانمند و متخصص بانک مرکزی، عدم حرف شنوی بانکها از بانک مرکزی، عدم هماهنگی مدیریت بانک مرکزی با وزارتخانههای اقتصادی، صندوق توسعه ملی و سازمان بورس و ...، و همچنین اِعمال سیاستهای خشن و دلسرد کنندۀ بانک مرکزی و به تبع آن از جانب سایر بانکها برعلیه فعالان اقتصادی بخش خصوصی، سخنی به میان نمیآورم و صحبت راجع به این موضوعات را که خود بحث مفصلی میطلبد را به آیندۀ نزدیک موکول میکنم. ریاست مرکز تجارت جهانی ایران در خاتمه سخنان خود تأکید
نمود: همچنانکه بارها عرض کرده ام، بهبود اوضاع اقتصادی ایران برنامه ریزی صحیح و عمل نیاز دارد نه تدوین بستههای پی در پی و ارسال توئیتهای توجیه کننده. مشکل اساسی اقتصاد ایران، دولتی بودن اقتصاد و همچنین بینش دولتها نسبت به اقتصاد است که از حدود سه دهه پیش حاکم بوده و آن سیاست تعدیل ساختاری است که باید نسبت به اصلاح این نگرش تلاش کرد. ادامه این اقتصاد با این وضعیت نه تنها امیدوار کننده نیست بلکه خطرناک و بحران ساز نیز میباشد، شما را بخدا و به وجدانتان قسم میدهم که درست و حسابی کار کنید و حقوق خود را حلال کنید و هر چه زودتر نابودی اقتصاد ایران را متوقف نمائید؟! همه میدانیم که رشد بی رویه و سرسام آور قیمت دلار نابودی کامل اقتصاد را در پی دارد؟! اگر نمیخواهید دلار رشد قیمت داشته باشد پس چرا هر روز ۴ الی ۵ تومان قیمت دلار مبادلاتی را گران میکنید؟ آیا شما نمیدانید که افزایش نرخ دلار توسط بانک مرکزی نوعی چراغ سبز به بازار آزاد ارز جهت افزایش نرخ ارز میباشد؟ آیا شما نمیدانید که ۵ تومان افزایش نرخ دلار توسط بانک مرکزی حدود ۴۰ الی ۵۰ تومان شوک افزایش نرخ در بازار آزاد ایجاد میکند؟ آیا واقعاً این را نمیدانید که
هر ۱۰ تومان افزایش نرخ دلار موجب افزایش چند صد تومانی قیمت سایر کالاهای مصرفی، خدماتی و سرمایهای میشود؟ چطور میخواهید این افزایش قیمت کالاها را مجدداً کاهش دهید؟ شما خوب میدانید وقتیکه کالایی گران میشود قیمت آن تثبیت میگردد و دیگر پایین نمیآید؟! رشد قیمت ارزهای خارجی و کاهش ارزش پول ملی باعث خواهد شد تا در آیندهای نه چندان دور همچون افغانستان و ونزوئلا ما هم برای خرید و دادستد با گونی اسکناس حمل کنیم؟! پس به عینه میبینید که پشت پردۀ افزایش نرخ دلار چه معضلات و مسائل منفی و خطرناکی نهفته است. چطور میشود که من بی سواد این موارد را میفهمم و به چشم میبینم و بحران را پیش بینی میکنم، اما شما مسئولین متخصص و باسواد این موضوعات روشن و واضح را نمیبینید و موارد را درک نمیکنید؟ نهایتاً در پایان عرائضم مجدداً تأکید میکنم که اوضاع و احوال اقتصاد کشور اصلاً خوب نیست و دقیقاً هم مشخص نیست که دلار تا چه زمانی و تا چه قیمتی به پیش خواهد رفت، اما کاملاً روشن و مبرهن میباشد که نرخ دلار باز هم رشد خواهد کرد؟! پس برای نجات اقتصاد و بهبود معیشت مردم باید دست به دست هم داد و به جد اوضاع را از صمیم قلب مدیریت کرد از
همین رو تشکیل هر چه سریعتر "کمیته نجات اقتصاد" ضروری میباشد.
دیدگاه تان را بنویسید