خبرگزاری مهر: بیژن زنگنه وزیر نفت روز گذشته در ملاقات با میهایلی وارگا، وزیر اقتصاد مجارستان از علاقه این کشور برای حضور و همراهی ایران در بخش گازی پاکستان خبر داد و گفت: مجارستان تجربه فعالیت در بخش گازی پاکستان را در بخش اکتشاف و تولید دارد و سالها در این کشور فعالیت داشته است. وزیر نفت مشکل اصلی ایران برای حضور در بخش گازی پاکستان را عدم شفافیت پاکستان در پاسخگویی برابر قرارداد معتبر صادرات گاز ایران به این کشور دانست. روز دوشنبه همچنین، حامد یونس، معاون وزیر نفت عراق در بخش گازی، از برنامه این کشور برای توسعه زیرساختهای گازی این کشور خبر داد و گفت که در راستای تحقق این هدف نیازمند استفاده از تجربیات ایرانیان است. با در نظر گرفتن نیاز ترکیه به گاز ایران و همچنین تمایل عمان به استفاده از گاز کشور میتوان گفت: ایران به دلیل شرایط جغرافیایی مناسب و همچنین در دست داشتن منابع عظیم گازی، میتواند نقش کلیدی در بازار گاز ایفا کرده و از این طریق علاوه بر افزایش درآمد، ضریب وابستگی کشورهای همسایه را افزایش دهد. اما مشکل کجاست که علیرغم این ظرفیتهای بالقوه، هنوز نتوانسته ایم نقش مطلوبی در بازار گاز منطقه
ایفا کنیم؟ در همین ارتباط و به بهانه قرارداد اخیر فروش گاز به شرکت نروژی با غلامحسین حسنتاش، کارشناس ارشد صنعت نفت به گفتگو نشستیم که از نظرتان میگذرد: به عنوان سوال اول مهمترین چالش یا بهتر است بگویم مشکل اساسی صنعت نفت به طور کلی را چه میدانید؟ یکی از مشکلات اساسی که همواره در موضوعات مختلف بالادستی و پایین دستی به آن اشاره کردهام فقدان طرح جامع انرژی کشور است، در شرایط فعلی نیز به طورخاص جای خالی استراتژی گاز در کشور به خوبی احساس میشود. اگر استراتژی گازی کشور مشخص بود طبعا برنامهریزی مشخصی برای تولید گاز در کشور و مصرف آن وجود داشت. با این توصیف، رویه کنونی سیاست گذاری در بخش گازی را صحیح نمیدانید؟ استراتژی گازی یعنی نخست اینکه توسعه و تولید از میادین گازی مستقل و گازهای همراه میادین نفتی متناسب با برنامهی توسعه کشور باشد تا مانند امروز در زمستان با کمبود گاز و در تابستان با مازاد گاز مواجه نباشیم. از سویی دیگر برای گاز تولید شده اهداف مصرفی مشخصی وجود داشته باشد و زیرساختها و صنایع کشور متناسب با آن اهداف رشد کنند تا مانند امروز مجبور به توسعه بیاندازه
صنایعی، چون پتروشیمیهای متانولی و یا فروش گاز بصورت شتابزده و مشکلدار به یک شرکت خارجی نباشیم. اگر استراتژی گازی کشور مشخص بود طبعا برنامهریزی مشخصی برای تولید گاز در کشور و مصرف آن وجود داشت. تا مانند امروز مجبور به توسعه بیاندازه صنایعی، چون پتروشیمیهای متانولی و یا فروش گاز بصورت شتابزده و مشکلدار به یک شرکت خارجی نباشیم یعنی قرارداد اخیر فروش گاز هم گرفتار این شتابزدگی بوده است؟ وقتی سیاست و برنامه روشنی برای گاز وجود ندارد هر مسئولی متناسب با شرایط و دیدگاه خود که متاثر از فضاهای مختلفی است، اقدام به تصمیمگیری پیرامون منابع انرژی کشور میکند. قرارداد اخیر فروش گاز به یک شرکت نروژی برای شناورهای تولید LNG است که هنوز در دنیا سابقه کافی ندارند و ارزیابی دقیقی در مورد ابعاد اقتصادی و ایمنی آن وجود ندارد. در صادرات گاز چطور؟ در بحث صادرات گاز علاوه بر اینکه استراتژی مشخصی وجود ندارد، متاسفانه متولی واحدی هم برای آن وجود ندارد. در حال حاضر وزارت نفت صادرات از طریق خطلوله را به شرکت ملی گاز و صادرات LNG را به شرکت نفت سپرده است. طبیعی است که هر یک برای پیشبرد
ماموریت خود تلاش میکنند در حالیکه صادرات گاز کشور باید با یک نگاه و رویه واحد و از قبل برنامهریزی شده انجام شود. به نظر میرسید در طرح ایران ال ان جی که سالها قبل کلید خورد، این استراتژی تدوین شده باشد. همانطور که قبلا در سایر مصاحبهها گفتهام کشور ما به عنوان یکی از بزرگترین دارندگان ذخایر گازی دنیا، باید براساس مطالعاتی جامع اولویتهای خود را مشخص کند. نمونهای از کارهای شتابزده طرح ایران ال ان جی (IRAN LNG) است، همانطور که اشاره کردید، آن را سالها پیش شروع کردهایم و حالا علیرغم هزینههای میلیاردی، آن را به حال خود رها کردهایم و سراغ کار دیگری میرویم. همچنین برای ورود به بازار LNG جهان، استفاده از ظرفیت خالی واحد مایعسازی کشور عمان کاری مطلوب است و ما میتوانیم با استفاده از این ظرفیت خالی و پرداخت حقالعمل تبدیل گاز به LNG، به بازاریابی و فروش LNG در بازار جهانی اقدام کنیم تا با حداقل سرمایه گذاری، در این عرصه کسب تجربه کنیم. در این رابطه بیش از چهار سال پیش تفاهمنامه با دولت عمان منعقد شده، اما پیگیری درستی نشده است. درباره حضور در بازار ال ان جیهای شناور چطور؟
ورود به این حوزه را منطقی میدانید؟ اصل ورود به حوزه ال ان جیهای شناور (FLNG)، به عنوان یک تکنولوژی جدید که انعطاف پذیری در بازار ایجاد میکند نیز در حد پایلوت و در جهت بدست آوردن فناوری آن میتواند کار خوبی باشد به شرطی که در مورد آن درست عمل شود. در چارچوب قرارداد اخیر نه تنها در زمینه فناوری مربوط به این حوزه تجربهای کسب نمیشود بلکه حتی به بازار LNG هم وارد نمیشویم چرا که تنها گاز را در خلیج فارس و از پالایشگاه هفتم پارسجنوبی به کشتی تولید LNG تحویل میدهیم و تمامی مراحل بعدی از دست ما خارج است و نقشی در مایعسازی و بازاریابی و فروش LNG آن نداریم که منجر به انتقال فناوری و تجربه برای کشور شود. حتی ممکن است شرکت خریدار گاز، LNG را به بازارهای بالقوه مورد هدف ما بفروشد و بازار خود ما را تهدید کند. در چارچوب قرارداد اخیر نه تنها در زمینه فناوری مربوط به این حوزه تجربهای کسب نمیشود بلکه حتی به بازار LNG هم وارد نمیشویم. حتی ممکن است شرکت خریدار گاز، LNG را به بازارهای بالقوه مورد هدف ما بفروشد و بازار خود ما را تهدید کند درست است که انتقاداتی به این نحوه فروش گاز وارد است، اما
جایگزین بهتری وجود دارد؟ در هرحال در این مورد هم باید مطالعات درستی انجام شود که طبق معمول، انجام نشده است. اقدام بهتر میتواند این باشد که صنعت نفت اولا کشتی ال ان جی را خریداری کند یا در چارچوبی وارد شود که در بهرهبرداری از آن حضور داشته باشد و خود اقدام به مایعسازی و فروش LNG نماید و ثانیا برای این کار از گازهایی که سوزانده میشود استفاده کند و گاز تصفیه شده تولیدی کشور را در مصارفی همچون تزریق بکار گیرد. آثار مثبت زیستمحیطی استفاده از گازهائی که سوزانده میشود، حمایت بینالمللی را جلب مینماید و تحریمهای احتمالی را نیز با مشکل روبرو میکند. فرمول قیمت گذاری در قرارداد با نروژیها چطور؟ به نظر شما منطقی است؟ فرمول قیمت گذاری هم مشکل دارد. در این فرمول هزینه حمل بر عهده ایران قرار گرفته و کف قیمتگذاری در این قرارداد قیمت خوراک پتروشیمیها در نظر گرفته شده است که درست نیست، چون قیمت خوراک پتروشیمیها یک قیمت یارانهای و حمایتی داخلی است.
دیدگاه تان را بنویسید